قرباني
براي حاجي بعد از رمي جمره عقبه و براي مردم شهرها بعد از نماز عيد، نوبت به قرباني مي رسد.
با اين تفاوت كه اين عمل براي حجاج واجب و براي مردم امري مستحب است.
ما ابتدا به موضوع قرباني از منظر قرآن كريم (حج آيات 30 تا 37) به صورتي گذرا اشاره مي كنيم:
1 - دعوت به پاس داشتن برنامه هاي خدا:
ذلك و يعظّم حرمات اللّه فهو خير له عند ربه؛ «(مناسك حج) اين است و هركس برنامه هاي الهي را پاس دارد، براي او نزد پروردگارش بهتر است.»
2 - خالص بودن
حنفاء للّه غير مشركين به و من يشر باللّه فكانّما خرّ من السّما …؛ «(برنامه حج را انجام دهيد) در حالي كه همگي خالص براي خدا باشيد و هيچ گونه همتايي براي او قائل نشويد و هركس همتايي براي او در نظر بگيرد، گويي از آسمان سقوط كرده و پرندگان او را مي ربايند و يا تندباد او را به جاي دور دستي پرتاب مي كند.»
3 - شعائر خدا
«ذلك و من يعظم شعائر اللّه فانّها من تقوي القلوب»؛ «اين است (مناسك حج) و هر كس شعائر الهي را بزرگ بداند، پس آن از تقواي قلب ها است.»
4 - نشانه تقوا
«… من يعظم شعائر الله فانّها من تقوي القلوب»؛ «هركسي شعائر خدا را بزرگ بدارد پس آن از تقواي قلب ها است.»
5 - دل كندن از منافع در لحظه موعود:
«لكم فيها منافع الي اجل مسمّي ثمّ محلّها الي البيت العتيق»؛ «در آن حيوانات قرباني، براي شما منافعي است تا زمان معين (زمان ذبح) پس محل آن خانه قديمي و گرامي [كعبه ] است.»
6 - فراگير بودن امتحان با قطع علايق:
«و لكم امة جعلنا منسكا ليذكروا اسم اللّه علي ما رزقهم من بهيمة الانعام»؛ «براي هر امتي قربان گاهي قرار داديم تا نام خدا را بر چهار پاياني كه به آنان روزي داده ايم، ببرند.»
7 - تسليم در برابر خدا
«فالهكم واحد فله اسلموا»؛ «خداي شما يكي است پس تسليم او شويد.»
8 - بشارت به تسليم شوندگان
«و بشر المغبتين»؛ «متواضعان و تسليم شوندگان را بشارت بده.»
9 - ويژگي تسليم شوندگان
«الّذين اذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم والصّبرين…»؛ «كساني كه وقتي نام خدا برده شود. دل هايشان پر از خوف مي شود و در مقابل مصيبت هايي كه به آن ها مي رسد، صابر هستند و نماز را به پا مي دارند و از آن چه روزي شان كرديم انفاق مي كنند.»
10 - ايثار از بهترين
«والبدن جعلناها لكم من شعائر اللّه …»؛ «شترهاي چاق را براي شما از شعائر الهي قرار داديم.»
11 - قرباني موجب خير و بركت:
«لك فيها خير»؛ «براي شما در آن خير و بركت است.»
12 - آداب قرباني (با نام خدا شروع شود.)
«فاذكروا اسم اللّه صوافّ»؛ «نام خدا را ببريد در حالي كه به صف ايستاده اند… .»
13 - اطعام فقيران از گوشت قرباني
«فاذا وجبت جنوبها فكلوا منها واطعموا»؛ «وقتي پهلوهايشان آرام گرفت، از گوشت آن ها بخوريد و بخوارنيد.»
14 - فراگير بودن اطعام
«اطعموا القانع و المعتر»؛ «مستمندان قانع و مستمندان اعتراض كننده را اطعام كنيد.»
بديهي است هر يك از چهارده عنوان فوق، خود سرفصلي براي تبيين فلسفه و آثار و آداب قرباني اشت كه براي پرهيز از طولاني شدن بحث، خوانندگان محترم را به مطالعه تفاسير ذيل آيات مذكور فرا مي خوانيم و پايان مقاله حاضر را به دعاي امام علي عليه السلام هنگام ذبح اختصاص مي دهيم. دعايي كه در آن نيز مقام تسليم محض را نظاره گر هستيم.
آري، تمام اعمال حج، تمام اعمال مربوط به عيد قربان و تمام اعمال مربوط به خصوص قرباني كردن حتّي نيّت و دعاي آن نيز در راستاي «تسليم محض بودن» است.
«بسم اللّه وجهت وجهي للّذي فطر السّموات والارض حنيفا مسلما و ما انا من المشركين. ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي للّه ربّ العالمين لاشريك له و بذلك امرت و انا من المسلمين. اللّهمّ منك و لك بسم اللّه واللّه اكبر. اللّهمّ تقبل منّي؛ به نام خدا، رو به سوي او مي كنم كه آفريدگار آسمان ها و زمين است. او را يگانه و يكتا مي دانم. فرمان او را گردن مي نهم. براي او هيچ شريك نمي شناسم. همانا كه نماز من و نيايش من و زندگي من و مرگ من براي خدا، پرودگار جهانيان است و شريكي ندارد و به آن امر شده ام و از تسليم شدگان هستم. خدايا [اين قرباني و همه چيز] از تو و براي تو است. به نام خدا و خدا بزرگتر است. خدايا از من بپذير!»
مجله مبلغان،شماره 14
عید اضحی
در روز دهم ذی الحجه که روز عید و شادی است ، و اینکه آن روز را اضحی نامیدند ، برای آن است که حاجیان در آن روز گوسفندان را ذبح می نمایند ، واضحی جمع اضحاة است و آن گـوسفندی است که در بامداد آن روز پس از برآمدگی آفتاب سرش را می برند . و روز جمعه (آدینه ) و اینکه چرا آن روز را جمعه نامیدند برای اجماع و گرد آمدن مردم در آن است .
روز اضحی
حضرت ابراهیم (ع ) پسرش را صدا زد ، اسماعیل پیش آمد . داستان را با او در میان گذاشت ، چـنـان شـتـابـزده کـه خـود نـشـنـود و نـفـهـمـد و سـپـس خـامـوش مـانـد . اسـمـاعـیـل دریـافـت . بـر چهره رقت بار پدر دلش بسوخت و تسلیتش داد و گفت : پدر در انـجام فرمان خداوند تردید مکن ، تسلیم باش ، مرا نیز در این کار تسلیم خواهی دید که انشاءالله از صابران خواهم بود . ابراهیم با قدرتی شگفت انگیز و با تصمیمی قاطع ، به قامت برخاست ، آن چنان تافته و چالاک که ابلیس را یکسره نومید کرد . با قدرتی که عـشق به روح می بخشد ابتدا خود را در درون کشت و آنگاه قربانی جوان خویش را که آرام و خاموش ایستاده بود به قربانگاه برد ، بر روی خاک خواباند دست بر سرش گذاشت ، انـدکـی بـه قـفـا خـم کـرد ، شـاهـرگـش بـیرون زد ، خود را به خدا سپرد ، کارد بر حلقوم قربانیش نهاد ،غـیظ آمیز ، شتابی هول آور ، پیرمرد تمام تلاشش این است که دریک لحظه تمام شود ، رها شود ، اما . . .
آخ این کارد نمی برد آزار می دهد کارد را به خشم بر سنگ می کوبد همچون شیر مجروحی مـی غـرد و بـه خود می پیچد ، برق آسا می جهد و کارد را چنگ می زند و بر سر قربانی اش که همچنان رام و خاموش است و نمی جنبد دوباره هجوم می آورد ناگهان . . .
گـوسـفـنـدی ! و پـیـامـی کـه ای ابـراهـیـم ، خـداونـد از ذبـح اسـمـاعـیل تو در گذشته است ، این گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح کنی . تو فـرمـان را انجام دادی الله اکبر ! یعنی که قربانی انسان برای خدا که در گذشته یک سنت رایج دینی بود و یک عبادت از این پس ممنوع است ! و از این معنی دارتر آنکه خدای ابـراهـیـم همچون خدایان دیگر تشنه نیست ، تشنه خون ! این بندگان خدایند که گرسنه انـد ، گـرسـنـه گوشت ! یعنی جنگ با فقر ، نجات گرسنگان ، یاری ستمدیدگان .
سجاده عشق ( داستان های برگزیده از صحیفه سجادیه ) - یحیی نوری
عید قربان در کلام امام خمینی ره
روز دهم ذی الحجه یکی از اعیاد بزرگ مسلمانان است . خداوند متعال این روز را به پاس آمادگی حضرت ابراهیم در قربانی کردن فرزند و تسلیم حضرت اسماعیل برای قربانی شدند عید قرار داد .
عید سعید قربان . . . از اعیاد بزرگ اسلام و میعادگاه پیامبران عظیم الشاءن ، از حضرت ابراهیم تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، بنیانگذاران توحید و عدالت و رهبران صراط مستقیم عبودیت است .
عیدی که انسان های آگاه را به قربانگاه ابراهیمی می اندازد ، قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد را در راه خدای بزرگ به فرزندان آدم و اصفیاء و اولیای خدا می دهد .
عید شریف فطر که ضیافة الله است مقدمه ای است برای عید شریف قربان که لقاءالله است .
و ابراهیم سلام الله علیه ، عید برای او ، برای ذبیح الله است که ثمره وجود خودش را حاضر شد که فدا کند .
ایام در نگاه امام - مرکز مطالعات و تحقیقات سپاه
مناجاتی برگرفته از دعای ندبه
خدایا مرا ببخش.
رو سیاهم.
دل شکستهام.
به بن رسیدهام.
خجالت زده از نافرمانیم.
سرشکسته از حریم شکنیام.
سر به زیر از این همه لطف تو و پاسخ زشت خویشم.
از همه جا رانده و ماندهام.
درِخانهای دیگر نمیشناسم.
کسی در به رویم نمیگشاید.
خدای مهربانم
ای که گناه بندگانت ضرری به تو نمیزند.
ای که از طاعت بندگانت بینیازی.
ای که عمل صالح بندگانت را تو توفیق میدهی.
هوای بندگیت را تو کرم میکنی.
نسیم عشق را به دلها وزیدی.
عطر ایمان را تو به جانها پاشیدی.
معبودم
به خوبی امرم کردی، از من عصیان دیدی.
از گناه نهیم کردی، بیاعتنایی دیدی.
امروز شایسته تبرئه تو نیستم.
از قدرت و یاور، دستم تهی است.
با چه رویی به پیشگاهت بیایم.
با شرمندگی و خجالت میآیم.
با سرافکندگی و زرم میآیم.
با عرق شرم به پیشانی میآیم.
از اینکه خودم را به تو نسبت میدهم که (بنده توام) شرمندهام.
من پیش خود متهم نیستم، مجرمم.
من طریق بندگی بجا نیاوردهام.
من شرط عبد بودنم را قاصرم.
با چه جرأتی نزد تو گام بردارم.
با چشمی که تو به من دادهای.
با گوشی که تو به من دادهای.
با زبانی که تو به من دادهای.
با دستی و پایی که تو به من دادهای.
اینها همه نعمتهای تواند و با همه اینها تو را نافرمانی کردهام.
مؤاخذه من حق توست.
مجازات من مال توست.
نگاهم نکنی، عتابم کنی، اعتنایم نکنی، عذابم کنی حق توست.
مولای من
زشتیهایم به هیچ کس نگفتی.
بدیهایم افشا نکردی.
به خودت قسم اگر دیگران بدیهایم را میدانستند، نگاهم نمیکردند.
اگر خلافهایم را میدانستند، طردم میکردند.
ولی تو، ای رؤوف طردم نکردی، از چشمت نیانداختی.
الان با همه بار گناهم ذلیل و عاجز وحقیر و سرافکنده آمدهام.
نه شایسته تبرئهام که عذرم بپذیری.
نه جز تو کسی را دارم نه کمکی.
نه دلیل منطقی برای جرمم دارم که به آن استدلال کنم.
نه میتوانم گناهم را منکر شوم که همه چیز را میدانی.
اعضایم خود شاهدند و در محکمه خود به نطق رسا میگویند، من بدم.
نجوای عشق:مناجاتی با الهام از ادعیه ائمه اطهار - علی راجی
زبان حال بندگان
«یا مولایَ انْتَ الَّذی مَنَنْتَ انْتَ الَّذی انْعَمْتَ (الی قوله علیهالسلام) وَان تَعْفُ عَنّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکَرَمِکَ».
به این بخش از این لحاظ توجه میکنیم که متضمن بیان بعض شؤون الوهیت و ربوبیت خداوند متعال و بعض حالات فقر و احتیاج بنده به او و عرض ذلّت، حقارت و ضراعت به درگاه خداوند قادرِ قاهرِ بینیاز و تذکار نعمتهای خدای ربالعالمینِ بینیاز، به این بنده محتاج است؛ تا حدّی که به او هرچه لازم بوده و لازم داشته عطا کرده و تا درجهای به او لیاقت داده که بتواند باذناللَّه تعالی در عالم تکوین، تصرف نماید و عامل مشیتاللَّه و ارادة اللَّه گردد و به شنواییِ الهی بشنود به بینایی حق ببیند و به گویاییِ خدا بگوید.
زبانش زبان حق، دستش دست حق، و چشمش چشم حق شود و مصداق این گردد:
«وما رَمَیْتَ اذْ رَمَیتَ ولکِنَّ اللَّه رَمی
در عین حالی که مخلوق است بدون ادعای کفرآمیز حلول و اتحاد، از او کارهای خدایی صادر شود.
در حدیث قدسی است که:
«ما یتقرب الی عبد بشیء احبّ الی ممّا افترضته علیه و انه لیتقرب الی بالنوافل حتی احبّه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته».
«نزدیک نمیشود به من بنده من به چیزی که محبوبتر باشد به سوی من از آنچه بر او فرض و واجب کردهام. و همانا بنده من به سبب انجام نوافل، به من نزدیکی و تقرب حاصل میکند تا او را دوست بدارم. پس وقتی او را دوست داشتم من گوش او میشوم که به وسیله آن میشنود، و دیده او میشوم که به توسط او میبیند، و زبان او میشوم که به واسطه او سخن میگوید. اگر بخواند مرا اجابت میکنم او را و اگر از من سؤال کند به او عطا میکنم».
این همان مثل «حدید محماة» است که شاعر میگوید:
گوید آتش این به آهن تو منممن تو لیکن تو توئی و من منم
ذات ما باشد زیکدیگر جدافعل ما فعلی است واحد بیدوتا
چونکه خود را در اطاعت سوختیآتش قربم به دل افروختی
اکنون این بندهای دعا را که در آن تفضّلات و انعامات الهی را بر بندگان بر میشمارد به دقت بخوانید.
«یا مَولایَ انْتَ الَّذی مَنَنْتَ …؛ ای آقای من! تو آن کسی هستی که منّت فرمودی: یعنی خیر بسیار دادی.
- تو آن کسی هستی که نعمت دادی.
- تو آن کسی هستی که احسان کردی.
- تو آن کسی هستی که زیبا و جمیل آفریدی.
- تویی آنکه فضل و زیادتی دادی.
- تویی آنکه کامل کردی.
- تویی آنکه روزی دادی.
- تویی آنکه توفیق دادی.
- تویی آنکه عطا کردی.
- تویی آنکه بینیاز گردانیدی.
- تویی آنکه مال و سرمایه بخشیدی.
- تویی آنکه جاه و منزل دادی.
- تویی آنکه کفایت کردی.
- تویی آنکه هدایت فرمودی.
- تویی آنکه نگهداشتی.
- تویی آنکه پوشاندی.
- تویی آنکه آمرزیدی.
- تویی آنکه اقاله کردی و از گناه گذشتی.
- تویی آنکه قدرت دادی.
- تویی آنکه عزیز گردانیدی.
- تویی آنکه کمک و یاری فرمودی.
- تویی آنکه اعانت کردی.
- تویی آنکه تأیید کردی.
- تویی آنکه یاری کردی.
- تویی آنکه شفا دادی.
- تویی آنکه عافیت بخشیدی.
- تو آن کسی هستی که اکرام کردی و گرامی داشتی.
- مقدس و بلند مرتبهای تو، از برای توست حمد و سپاس دائم و شکر جاودان».
در این بندها- چنانکه میخوانیم- دعا کننده به این همه لطف، احسان و انعام خدا به بندگانش اعتراف مینماید و آنها را بر میشمارد و تفصیل میدهد که از آنها غافل نشود و خدا را در تمام این احوال که مشمول لطف، عنایت، رحمانیت و رحیمیّت اوست فراموش ننماید.
در هر یک از این بندها با یکی یا بیشتر از صفات و اسماءالحسنی تجدید شناسایی نموده، معرفت خود را تازه و نو میکند.
به طور فهرست- برای اینکه ابعاد گوناگون این دعا و جملههای آن معلوم شود- برخی از اسماءالحسنی را که بیشتر، از اسمایی است که از جهت صدورِ فعل خاصّی بر خدا اطلاق شده است یادآور میشویم و به این کیفیّت بیان میکنیم:
«اللَّه سبحانه و تعالی ذوالمن والانعام والاحسان وهوالجمیل المفضل، المکمل، الرزاق، الموفق المعطی والمغنی والمقنی والآوی والکافی والهادی العاصم، الستار، الغفار، المقیل، العزیز، المعین، المؤید، الناصر، الشافی المعافی، المکرم، المتعالی».
اطلاق این اسماء- که همه اسماءالحسنی است- بر خداوند متعال به ملاحظه صدور افعالی است که در این بندهای دعا به آنها اشاره شده است.
از سوی دیگر در این بخش، بندهایی را که مربوط به بنده واعتراف به سوء رفتار او در مقام عبودیت و اطاعت خدا و درخواست عفو و بخشش است میخوانیم و عرض میکنیم:
«ثُمّ انَا یا الهَی الْمُعتَرِفُ بِذُنُوبی فَاغفِرها لی انَا الَّذی اسَأتُ …».
«تو آنچنانی با آن اوصاف جمال و کمال و با آنهمه لطف و عنایت به بندگان. اما خدایا! منم که معترف به گناهانم میباشم پس مرا بیامرز»
- منم آنکه بد کردم، منم آنکه مرتکب خطا شدم.
- منم آنکه همت بر انجام معصیت گماشتم، منم آنکه به راه جهالت و نادانی رفتم.
- منم آنکه غفلت کردم، منم آنکه سهو نمودم.
- منم که به خود یا به غیر تو اعتماد کردم، منم آنکه به عمد، راه تو را ترک کردم.
- منم که وعده دادم، منم که خلف وعده کرده به آن عمل نکردم.
- منم که عهد خود را شکستم، منم که اقرار کردم.
- منم که اعتراف دارم به نعمت تو بر من و نزد من و با گناه به سوی تو باز میگردم. پس بیامرز گناهانم را ای کسی که گناه بندگان به او زیان نرساند و بینیاز از طاعت ایشان است و هم اوست که هرکس را که عمل صالحی کند، او به کمک و رحمتش توفیق بر آن عمل داده است.
«فَلَکَ الْحَمْد الهی وَسیِّدی»
«از برای توست حمد و سپاس، خدای من و آقای من!».
از این جملهها پس از آنکه خدا را به اوصاف و اسماء حسنایش به وسیله جملههای مربوط به معرفة اللَّه شناختیم خود را میشناسیم و موضع و موقعیت خود را در برابر خدا و این همه نعمتها زیرنظر قرار میدهیم این خودشناسی اگر برای انسان خداشناس حاصل شود، اساس کمال، سیر و ترقی به سوی ملکوت اعلی و قرب باریتعالی است.
در این سیر آگاهانه انسان متوجه است که همه توفیقات و خیرات، همه نعمتها و هرچه دارد همه از اوست و باید از او مدد بخواهد و او را بپرستد غیر از او همه به او محتاج و نیازمندند و او ستّارالعیوب و غفّارالذنوب است.
ای مرهم سینهها به صد غمخواریاز ما همه ذلّت و زتو غفّاری
رسوای دو عالم به یقین خواهم بودگرپرده لطفت نکند ستّاری
در دنبال این اعترافات باز به برخورد عاصیانه عبد با اوامر و نواهی خدا ابراز، اعتراف و اقرار میشود و در واقع با این اقرار از آن سوء برخورد به درگاه خدا عذرخواه میشویم:
«الهی امَرتَنی فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنی فَارْتَکبتُ نَهیَکَ فَاصْبحْتُ لاذابَرائة لی فَاعْتَذرُ …».
«خدای من! تو امر کردی به من پس من (به جای اطاعت) تو را معصیت کردم و مرا (ازکارهای زشت) نهی کردی، من نهی تو را مرتکب شدم.
پس صبح کردم در حالی که نه صاحب برائتی است از برای من تا اعتذار بجویم و نه صاحب قوّه و نیرویم تا با آن نصرت جویم. پس به چه چیز (و با چه رویی) به تو توجه کنم و و تو را قبله دعای خود قرار دهم.
آیا به گوش و چشم یا به زبان یا به دستم یا به پایم؟ آیا همه اینها نعمتهای تو نیست که نزد من است و به همه تو را معصیت کردهام.
ای آقای من! از برای تو حجت و راه است بر من (که من محکومم و هیچ حجت و عذری ندارم».
«یا مَنْ سَتَرنی مِنَ الاباء وَالامُّهاتِ انْ یَزجُرُونی …».
«ای کسی که مرا پنهان کردی از پدران و مادران (وعیب مرا از آنها پوشاندی) تا مرا نرنجانند و آزار ندهند. و از خویشان و عشایر و برادران تا این که سرزنش ننمایند. و از زورمندان و سلاطین تا اینکه مرا عقاب ننمایند. و اگر مطلع میشدند ای آقای من! برآنچه تو اطلاعداری از من، مرا مهلت نمیدادند و ترک میکردند و از من میبریدند».
سپس عرض خضوع، ذلّت و مسکنت به درگاه الهی مینماید و به علم یقینی خود بر اینکه خدا از او از کارهای بزرگ سؤال مینماید، تأکید میکند که شاید در آن اشاره به این باشد که غیر عظائم و امور بزرگ، مورد سؤال قرار نمیگیرد. یا اگر مورد سؤال قرار بگیرد سختگیری در حساب و گرفتن جواب سؤال نمیشود.
یا اینکه سؤال از کل آنها و از همه کس حتمی نیست و از بعض آنها یا بعض اشخاص عفو میشود. به خلاف امور بزرگ که اگر بدون توبه و تدارک بمیرد از او سؤال میشود.
و در این بندها عدل الهی را متذکر میشود که به هر صورت با بنده معامله کند جای سؤال و ایرادی نیست؛ اگر او را عذب کند به گناهان اوست و اگر عفو فرماید به حلم، جود و کرم خود با او رفتار کرده است که او حاکم عادلی است که ستم نمیکند. و اگر به عدل با بنده گنهکار عمل کند موجب هلاکت او میشود لذا دعا میکنیم:
«ربنا عاملنا بفضلک ولا تعاملنا بعدلک»
و در مقام جلب عنایات و تفضل او به خودمان میگوییم:
«یا کریم یا قدیم الاحسان و یا غفار و یا جواد»
و به اسم العادل در هنگام دعا بر ظالم پناه میبریم.
نیایش در عرفات - آیت الله شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی