غدیر خم
در مرز غدیر خم نقطة تلاقی و جدا شدن کاروانهای بلاد مختلف پیامبر فرمود:
«ایها الناس اجیبوا داعی الله انا رسول الله»(عوالم العلوم، ج 3، ص 115)
ای مردم دعوت کنندة خدا را اجابت کنید که من پیامآور خدایم
شتر مرا بخوابانید که میخواهم رسـالت پروردگار خود را ابلاغ کنم.
سپس دستور داد همه کاروانها توقف کنند پیش افتادگان بازگردند و واپسین نیز برسند حرارت و گرمای آن روز تا حدی طاقت فرسا بود، بعضی جامه یا عبای خود را بر سر و قسمتی را زیر پا یا پارچه ای را مرطوب بر سر خود انداخته بودند (تنبیه الغافلین(ابن کرامه)، ص 65)
مقداد، سلمان، ابوذر و عمار از طرف پیامبر مأمور شدند زیر چند درخت سطبر که در آنجا بود محلی را که حضرت بتواند بر همه اشراف داشته باشد و سخنان خود را به همه برساند آماده کنند.
ما طبق روالی که در این کتاب داریم مجدداً بر میگردیم به متن اخبار دیگران از تاریخ و حدیث و با گزارشهایی که گاه با عبارات مختلف اما همه از حقیقت یک موضوع گفتگو میکنند.
اما ناگزیر از این تذکر میباشیم که این اقدام پیامبر «ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام و حدیث ثقلین» برای اعراب از مسئلة آموختن لااله الا الله و ترک بتپرسی و قبول رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و عمل به دستورات او مثل نماز، روزه، زکات، سنگینتر بود چون اعتقادها اگر چه در همة امور زندگی حاضر و اعمال میشود اما نقشی که رهبری فیزیکی مردم در جریان روزمره و ادارة امور دارد با خلق و خوی تربیتی اعرابی که تا یک سال پیش آن پیر یکصد ساله و آن کودکی که تازه راه افتاده و با اطاعت محض از بزرگ خانه و سپس از بزرگ فامیل و بعد بزرگ ایل و قبیله و نژاد تربیت شده و از عادات لایتغیر هر فرد گردیده است چگونه سازگار خواهد بود به اضافة حب جاه و مقام که با این اتفاق نصب مردی سی و سه ساله به حکومت کردن بر همة قبیلهها از کوچک و بزرگ و همه داعیه داران سروری قومی و قبیلهای اینک مدعیان ریاست قومی و قبیلهای، پیران آزمند و سردمداران عشیرهای چگونه میتوانند به این حکم الهی که توسط پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ میشود، سر فرود آرند؟ اما احکام الهی جاودانه است امروز اگر قومی نپذیرند خود ضرر و زیان خواهند دید فردا حقیقت خواهان آن را پذیرا و از منافع آن جاودانه بهرهمند خواهند شد.اینک خوانندة حقیقتطلب که تشنة زلال واقعیت میباشد را به پیگیری جریان حجةالوداع و جریان غدیر میخوانیم از منابع متعدد و مختلف و سلیقه و اعتقادات متفاوت.
نخست تفسیر و توضیح آیهای را که در بالا به آن اشاره کردیم از تفسیر 28 جلدی نمونه (ج 5،ص2الی 13) میخوانیم:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ الله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا(به مردم) برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را(از خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیت کافران(لجوج) را هدایت نمیکند.
انتخاب جانشین نقطة پایان رسالت
این آیه لحن خاصی به خود گرفته که آن را از آیات قبل و بعد مشخص میسازد در این آیه روی سخن فقط به پیامبر است و تنها وظیفه او را بیان میکند با خطاب ای پیامبر «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ» شروع شده و به صراحت و تأکید دستور میدهد که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند. «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ »
سپس برای تأکید بیشتر به او اخطار میکند که اگر از این کار خودداری کنی (که هرگز خودداری نمیکرد) رسالت خدا را تبلیغ نکردهای! «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَابَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»
سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله که گویا از واقعة خاصی اضطراب و نگرانی داشته دلداری و تأمین میدهد و به او میگوید: «از مردم در ادای این رسالت وحشتی نداشته باش، زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت«وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ »
و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات به آنهایی که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن لجاجت کفر بورزند، میگوید: «خداوند کافران لجوج را هدایت نمیکند» «إِنَّ الله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
جملهبندیهای آیه و لحن خاص و تأکیدهای پی در پی آن و همچنین شروع شدن با خطاب یا ایها الرسول که تنها در دو مورد از قرآن مجید آمده و تهدید پیامبر صلی الله علیه و آله به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهی کردن که منحصراً در این آیه از قرآن آمده است نشان میدهد که سخن از حادثة مهمی در میان بوده است که عدم تبلیغ آن مساوی بوده است با عدم تبلیغ رسالت.
بعلاوه این موضوع مخالفان سرسختی داشته که پیامبر صلی الله علیه و آله از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی برای اسلام و مسلمین داشته باشد، نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تأمین میدهد.
اکنون این سئوال پیش میآید که با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلماً در اواخر عمر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شده است، چه مطلب مهمی بوده که خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را با این تأکید مأمور به ابلاغ آن میکند.
آیا مسائل مربوط به توحید و شرک و بتشکنی بوده که از سالها قبل برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟
آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت - محمد علی صاعد اصفهانی
ساده زیستی امام علی علیه السلام
1 ـ ابزار و وسائل ساده زندگی
فـرهـنگ ساده زیستی اگر در جوامع بشری بگونه شایسته ای تحقّق یابد می توان با بـسیاری ازمشکلات اقتصادی مقابله کرد و در روزگاران سخت آینده که انفجار جمعیّت همراه بـا کـمـبـود مـوادغـذائی ومحدود بودن امکانات زیستی دامنگیر انسان هاست چاره ای جز رواج فرهنگ ساده زیستی وجود ندارد.
امام علی علیه السّلام الگوی کامل فرهنگ ساده زیستی بود.
درکمک به همسر، گندم را با آسیاب سنگی آرد می کرد و در کار خانه حضور جدّی داشت .
از لباس های معمولی که عموم مردم می پوشیدند استفاده می کرد،
روزی به بازار رفت و به لباس فروشان ندا داد که چه کسی پیراهن 3 درهمی دارد؟
مـردی گـفـت : در مـغـازه مـن مـوجـود اسـت ، حـضـرت امـیرالمؤ منین علیه السّلام آن را خرید و پوشید. خانه ای چون خانه دیگران داشت ،
و اسـبـی یـا الاغـی کـه هـمـگـان در اخـتـیـار داشتند بکار می گرفت و روزی شمشیر خود را فروخت تا مشکل اقتصادی خانواده را حل کند.
هـارون بـن عنتره می گوید : در شهر خورنق هوا سرد بود، علی علیه السّلام رادیدم کـه قـطـیـفـه ای بـرخـود پـیـچـیـده و از سـرمـا رنـج مـی بـرد، گـفـتـم از بـیـت المالسهمی بردار.
امام علی علیه السّلام پاسخ داد : چـیـزی از مـال شـمـا برنمی دارم و این قطیفه را که می بینی برخود پوشانده ام آن را از مدینه همراه آورده ام .
نان خشکیده می خورد که دخترش امّ کلثوم وقتی نان جوین خشک را بر سفره پدر دید اشکش جاری شد.
در اوائل زندگی ، شب ها با همسرش برروی پوستینی می خوابید که در روز بر روی آن شتر را علوفه می داد.
2 ـ ازدواج ساده
الف ـ مراسم ساده
وقتی علی علیه السّلام ازحضرت زهراء سلام الله علیها خواستگاری کرد، و پیامبر صلی الله علیه و آله موافقت نمود،فرمود:
علی جان ! از درهم ودینار چه داری ؟
پاسخ داد: یک شتر و زره جنگی .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:حیوان سواری لازم است ، زره را بفروش .
زره را بـه بـازار بـرد و بـه 40 درهـم فـروخـت و هـمـه را تـقـدیـم رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد.
خـطـبـه عـقـد در حـضـور جـمـعـی ازیـاران پـیـامـبـر خـوانـده شـد، رسـول خـدا مـقـداری از قیمت زره را به سلمان داد تا لباس و برخی مایحتاج زندگی امام علی علیه السّلام را تهیّه کند و مقداری هم به مقداد داد و فرمود :
آن را بـه خـواهـر عـلی عـلیـه السـّلام امّ هـانـی بـده تـا به عنوان صدقه بر سر عروس بـریزد که با دادن یک غذای ساده به جمعی از اصحاب ، مراسم عروسی پایان گرفت .
ب ـ تدارکات ساده ازدواج
هـمـه قـبـول دارنـد که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگ زنان بهشتی و دختر بزرگترین پیامبر آسمانی است .
هـمـه قـبول دارند که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام یکی از بزرگترین شخصیّت های جهان اسلام است .
امّا ازدواج ساده آن بزرگواران جای بسی شگفتی است . که چگونه ساده و دور از تشریفات انجام گرفت .
عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا دخـتـر رسـول اللّه صـلی الله عـلیـه و آله در مـاه صـَفـَر از سـال دوّم هـجـری ازوداج کـرد و از فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا در ذی الحـجـّه هـمـان سال دارای فرزند شد.
نقل شده که :امـام عـلی عـلیـه السّلام زِرِه خویش را مَهرِ فاطمه سلام الله علیها قرارداد، زیرا که در آن موقع چیزی از سیم و زر نداشت .
و در نقل دیگری آمده است که :
عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمه سلام الله علیهابر مَهری به مقدار چهارصد و هشتاد دِرهم ازدواج نمود، و پیغمبر صلی الله علیه و آله به او امر کرد که ثُلث آن مبلغ را به خرید عطریّات اختصاص دهد.
و نقل شد که : عـلی عـلیـه السـّلام زِرِه خـود را بـه خـاطـر شـیـربـَهـا تـقـدیـم نـمـود زیـرا کـه رسول اللّه صلی الله علیه و آله او را به این امر فرمان داده بود.
سـِنِّ حـضـرت زهـراء سـلام الله عـلیـهـا در روزِ ازدواجـش پـانـزده سـال و پـنـج مـاه و نـیـم بـود و عـلی عـلیـه السـّلام در آن روز بـیـسـت و یـک سال و پنج ماه داشت .
3 ـ غذای ساده
داستان احنف بن قیس
احنف بن قیس وقتی به دربار شام رفت وغذاهای رنگارنگ او را دید به گریه افتاد.
معاویه گفت : چرا گریه می کنی ؟
پاسخ داد : یک شب هنگام افطار خدمت علی علیه السّلام رفتم به من فرمود :
برخیز با حسن و حسین علیهماالسلام همسفره باش ، و خود به نماز ایستاد، وقتی نمازامام عـلی عـلیـه السـّلام بـه پـایـان رسـیـد ظـرف دربـسته ای را جلوی امام علی علیه السّلام گذاشتند، بگونه ای در پوش غذا بسته بود که دیگری نتواند آنرا باز کند،
امـام دَر پـوش غـذا را بـرداشـت و آرد جـو را در آورد و تناول کرد.
بـه حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام عـرض کـردم : شـمـا اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟
فرمود: این کار از روی بخل ورزی نیست ، می خواهم فرزندانم از روی دلسوزی چیزی به آن (مانند روغنی یا دوغی ) نیافزایند.
عرض کردم : مگر حرام است ؟
فرمود :
نه اما رهبرامّت اسلامی باید در خوراک و لباس مانند فقیرترین افراد جامعه زندگی کند تـا الگـوی بـیـنـوایـان بـاشـد، و فـقـرا بـتـوانـنـد مـشـکـلات و تـهـیـدسـتـی را تحمّل کنند.
و در نقل دیگری آمده است :
احنف بن قیس می گوید:
روزی بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند که تعجّب کردم .
آنگاه طعام دیگری آوردند که آنرا نشناختم .
پرسیدم : این چه طعامی است ؟
معاویه جواب داد:
ایـن طـعـام از روده هـای مـرغـابی تهیّه شده ، آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و شکر نِیشکر در آن ریخته اند.
احنف بن قیس می گوید :
در اینجا بی اختیار گریه ام گرفت و گریستم .
معاویه با شگفتی پرسید:
علّت گریه ات چیست ؟
گفتم : به یاد علی بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزی در خانه او بودم ، وقت طعام رسید.
فرمود : میهمان من باش .
آنگاه سفره ای مُهر و مُوم شده آوردند.
گفتم : در این سفره چیست ؟
فرمود: آرد جو ( سویق شعیر )
گفتم : آیا می ترسید از آن بردارند یا نمی خواهید کسی از آن بخورد ؟
فـرمـود: نـه ، هـیـچ کدام از اینها نیست ، بلکه می ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانی یا روغن زیتون بریزند.
گفتم : یا امیرالمؤ منین مگر این کار حرام است ؟
حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:
لا وَ لکِن یَجِبُ عَلی اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ یَطغِی الفَقیرَ فَقرُهُ
(نه ، بلکه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد).
هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک ، سفره امیرالمؤ منین نیز مانند ماست .
مـعـاویـه گـفـت : ای احـنـف مـردی را یـاد کـردی کـه فـضـیـلت او قابل انکار نیست .
ابورافع می گوید : روز عـیـدی خـدمت امام علی علیه السّلام رسیدم ، دیدم که سفره ای گره خورده در پیش روی حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام است ، وقتی آنرا باز کرد دیدم نان جوین است .گفتم : چرا گره می زنی ؟ فرمود : برای اینکه بچه ها دوغی یا روغنی بر آن نیافزایند.
امام علی علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده می فرمود.
و اگر غذای بهتری می خواست شیر شتر میل می کرد گوشت بسیار کم می خورد و می فرمود :شکم ها را مدفن حیوانات نکنید با این همه ، از همه قدرتمندتر و قوی تر بود.
پاسخ عاصم بن زیاد
وقـتـی حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام بـه عـاصـم بـن زیـاد کـه ترک لذّت های حـلال کـرده بـود اعـتـراض کـرد و رهـنـمـود داد کـه نـبـایـد از حلال الهی و از زندگی لازم و مناسب پرهیز داشت ،
عاصم بن زیاد به صورت اعتراض گفت :
یـا امـیـرالمـؤ مـنین ! شما هم که از لباس های بسیار ساده و غذاهای ساده استفاده می کنید و بسیاری از لذّت های حلال را ترک کرده اید!!
حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام در پاسخ او فرمود:
قالَ وَیحَکَ لَستُ کَاءنتَ اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَی اءئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّرُوا اَن فُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیلایَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ
(وای بر تو، من همانند تو نیستم چون رهبر جامعه اسلامی می باشم همانا خداوند بر امامان عـادل واجـب کـرده اسـت کـه چـونـان ضـعـیـف تـرین انسانها زندگی کنند تا تهیدستی بر محرومان و فقرا فشار نیاورد).
یعنی سادگی در غذا و پوشاک نسبت به مسئولیّت های اجتماعی افراد متفاوت است .
اعتراف عمر بن عبدالعزیز
عمر بن عبدالعزیز گفته است : عـلی بـن ابـیطالب علیه السّلام گذشتگان را بی آبرو و بی موقعیّت کرد و باعث زحمت آیندگان گردید.
یـعـنی امام علی علیه السّلام چنان در عبودیّت و عدالت و زهد و تقوی بالاتر از همه قرار داشت که خلفای گذشته را در نزد مردم بی موقعیّت نمود که مردم می گفتند: عدالت و تقوی یعنی این .و خـلفـای آیـنـده نیز هرچه خواستند نتوانستند راه او را بروند و به زحمت افتاده و در نزد مردم ارزشی پیدا نکردند.
داستان فالوده
عدی بن ثابت می گوید :در هـوای گـرم تـابـستان ، به وسیله آب خنک و شکر، فالوده ای درست می کنند که برای رفع تشنگی خوب است .
روزی مقداری فالوده نیز برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند، امام علی علیه السّلام از خوردن آن امتناع ورزید و فرمود:
چـون رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله فـالوده نـخورد من هم دوست ندارم از آن بخورم .
پیروی از رسول خدا علیه السّلام در غذا
الف ـ رعایت سادگی در غذا
امـام عـلی عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـی ضـرب المثل بود،
از غذاهای ساده استفاده می کرد، غذائی می خورد که عموم مردم می خوردند.
سخت تلاش داشت تا با محرومان و فقراء هم نوا باشد، روزی برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام فالوده آوردند،
امام علیه السّلام فالوده را میل نفرمود و اظهار داشت :
(چـون رسـول خـدا صـلی الله علیه و آله فالوده نخورد، من هم از او اطاعت می کنم و نمی خورم .
زیـرا در هـوای گـرم مـدینه یا در کوفه تهیّه فالوده از برف و شکر و دیگر ادویه های مورد لزوم ، کار هر کسی نبود، و محرومان قدرت آن را نداشتند و چون فالوده غذای گروه خـاصـّی از جـامـعه بود، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از آن استفاده نمی کـرد و امـیـرالمـؤ منین علیه السّلام هم برای رعایت سادگی در غذا و هم به جهت پیروی از سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله فالوده نخورد.
ب ـ همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله
امـام عـلی عـلیـه السـّلام تـلاش مـی کـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله زنـدگـی کـنـد، بـخـورد و بـیـاشـامـد و غذائی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله تناول نکرد، استفاده نمی کرد.
روزی فالوده ای برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند، فرمود:
چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از فالوده استفاده نکرد، من هم فالوده نمی خورمو توضیح داد که :
کـُلُّ شـَی ی ءٍ لَم یـَاءکـُل مـِنـهُ رَسـُولُ اللّه صـلی الله عـلیـه و آله لا اءُحـِبُّ اَن آکـُلَ مِنهُ
( هر غذائی که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را نخورد، دوست ندارم من از آن استفاده کنم ).
ایـن الگـوی رفـتاری درس ساده زیستی به مدیران جامعه می دهد که تلاش کنند در غذا و لباس و مسکن همانند محرومان جامعه زندگی کنند، گرچه مصداق های خارجی مهمّ نیست .
زیـرا در آن روزگـاران مـمـکـن بـود فـالوده غـذای سرمایه داران جامعه به حساب می آمد و امروز به یک غذای عمومی تبدیل شده باشد،
هـمـواره بـایـد پـیـام الگـوهـا را شـنـاخت و بکار گرفت ، گرچه نمونه های خارجی ملاک نباشد.
پرهیز از غذاهای چرب و شیرین
1 ـ اگـر چـه امـام عـلی عـلیـه السـّلام از غـذاهـای حـلال اسـتفاده می فرمود، امّا اغلب غذاهای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام سرکه و روغن ، و خرما بود.
2 ـ همه سیره نویسان نقل کرده اند که :
حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام در سـادگـی غـذا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله عـمـل مـی کـرد و سـفـره او از سـفـره رسول خدا صلی الله علیه و آله رنگین تر نشد.
وَ کانَ امـیرالمؤ منین علیه السّلام اشبهُ النّاس طُعمةً بِرَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله کانَ یاکُلَ الخُبزَ وَ الخِلَّ و الزّیتَ
(حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام شـبـیـه تـریـن مـردم در غـذا بـه رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله بـود کـه اغـلب ، نـان و سـرکـه و روغـن تناول می فرمود).
استفاده از غذای ساده با وجود غذاهای رنگین
امام علی علیه السّلام تهیدست نبود، از دسترنج خود تولید فراوانی داشت وقتی فقراء و یـتـیـمـان را دعـوت مـی کرد، بر سر سفره انواع غذاهای رنگارنگ می گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها می کرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشک می خورد.
پرهیز از برخی غذاها روزی بـرای حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام مـعـجـونـی از آب و عسل آوردند، که به صورت شربت می نوشیدند. امام علی علیه السّلام آن را گرفت و فرمود:
(پـاک و پـاکـیـزه اسـت و حـرام نـیست ، امّا من از آن نمی خورم ، و نفس خود را به چیزی که نباید عادت بدهم آشنا نمی سازم ).
الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام - محمد دشتی
نجیبانه
از افقهای دور میآیی
چه نجیب و صبور میآیی
عشق را بعثتی دگر بخشی
مگر از کوه طور میآیی
تا بلندای عشق میتازی
مگر از کوه نور میآیی
غیبتت را نمیکنم باور
که به دل بیحضور میآیی
خاک را نفخه دگر داده
کین چنین نوظهور میآیی
ترد و نازک به ذهن شاعر باز
چون خیال بلور میآّیی
هر دمم جلوه دگر سازی
گه ملک ،گه چو حور میآیی
در شعارم نمیشوی محصور
که ز اوج شعور میآیی
بحر و برت نمیشود مانع
کز رهی بی عبور میآیی
در طنین نوای دلخواهی
با گل آهنگ شور میآیی
مگر از نغمه «ارم» خواندی
که چنین پر سرور میآیی
محمود رزاقی (ارم)
سنت الهی در امتحان امتها
خداوند متعال میفرماید: «الم * أَحَسِبَ النّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لَایُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»؛ «الم آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقق یابد»!
خداوند متعال با در میان قرار دادن محور حقّ که همان امام معصوم است افراد را امتحان مینماید؛ همان گونه که شیطان را با حضرت آدمعلیه السلام و امت اسلام را با معرفی حضرت علیعلیه السلام به خلافت و امامت امتحان نمود.
خداوند متعال میفرماید: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ»؛ «بگو: او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد؛ یا بصورت دستههای پراکنده شما را با هم بیامیزد؛ و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگری بچشاند».
اینک به نمونههایی از این گونه امتحانات اشاره میکنیم؛
1 - امتحان ملائکه و شیطان با خلقت حضرت آدمعلیه السلام
خداوند متعال درباره حضرت آدمعلیه السلام و شیطان و ملائکه میفرماید: «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّآ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِینَ»؛ «(یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد».
قبل از خلقت حضرت آدمعلیه السلام هم نیز ملائکه امتحان شده بودند آنجا که خداوند متعال میفرماید: « وَإِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَن یُفْسِدُ فِیها وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لَا تَعْلَمُونَ»؛«(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای ]قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید».
و از آنجا که شیطان در امتحان خود با تسلیم نسبت به امام به حقّ رفوزه شد لذا خداوند متعال مؤمنان را به تسلیم در برابر دستورات خود دعوت کرده و از پیروی شیطان در این زمینه نهی کرده است آن جا که میفرماید: «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»؛«ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و آشتی درآیید! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست».
2 - امتحان امُت اسلامی در وحدت بر مسأله امامت
خداوند متعال این امت را بعد از وفات پیامبرش بر مسأله امامت به حقّ، امتحان کرده است؛ آنجا که میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلَا تَفَرَّقُوا»؛ «و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت ، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!»
و نیز از آیهای دیگر استفاده میشود که وصیت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله همانند وصیت دیگر انبیاء عدم تفرقه و اتحاد بر محور حقّ و حقیقت است.
خداوند متعال میفرماید: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا»؛ «آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید».
و نیز میفرماید: «وَلَا تَکُونُوا کالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جَآءَهُمُ الْبَیِّناتُ»؛«و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید!».
مسلم نقل کرده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «سألت ربّی ثلاثاً فاعطانی اثنتین و منعنی واحدة؛ سألته ان لایهلک امّتی بالسنة فاعطانیها، و سألته ان لایهلک امتی بالغرق فاعطانیها، و سألته ان لایجعل بأسهم بینهم فمنعنیها»؛ «از پروردگارم سه چیز درخواست کردم، دوتای آن را به من عطا نمود و مرا از یکی از آنها منع کرد؛ از او درخواست کردم که امّتم را با قحطی هلاک نگرداند، پذیرفت. و نیز درخواست نمودم که با غرق امّتم را هلاک نکند، پذیرفت.ولی خواستم که بینشان نزاع نباشد، آن را نپذیرفت».
اولین کسی که بر مسأله امامت در امت اسلامی امتحان شد و رفوزه بیرون آمد نعمان بن حارث فهری بود؛ او هنگامی که شنید پیامبراکرمصلی الله علیه وآله حضرت علیعلیه السلام را به خلافت و جانشینی خود منصوب کرده، آمد و به حضرت رسولصلی الله علیه وآله عرض کرد: ایمحمّد! ما را از جانب خداوند امر کردی تا شهادت به وحدانیّت خداوند دهیم و اینکه تو رسول خدایی،ما هم قبول کردیم، و امر نمودی تا پنج نوبت نماز بخوانیم آن را نیز از تو پذیرفتیم، و ما را به زکات و روزه ماه رمضان و حج امر نمودی آن را نیز قبول کردیم، به این رازی نشدی تا آنکه بازوان پسرعمویت را بالا برده و او را برما برتری دادی و گفتی: «هرکس که من مولای اویم این علیّ نیز مولای اوست»، آیا این مطلبی بود که از جانب خود گفتی یا از جانب خدای عزوجل؟
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: قسم به کسی که جز او خدایی نیست، همانا این مطلب از جانب خداوند بوده است.
در این هنگام حارث بن نعمان به پیامبرصلی الله علیه وآله پشت کرده و به سوی راحله خود حرکت کرد و میگفت: بار خدایا! اگر آنچه محمّد میگوید حقّ است بر من سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر من بفرست. او به شترش نرسیده بود که سنگی از آسمان فرستاد که بر سر او خورده و از پشت او بیرون آمد و به این طریق کشته شد. در این هنگام بود که خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود: «سَأَلَ سَآئِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْکافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ»؛ «تقاضاکنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمیتواند آن را دفع کند»،
اتحاد ملی و انسجام اسلامی در پرتو آموزه های غدیر - علی اصغر رضوانی
پیامبر در مرز غدیر خم
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس»
مدلول آیه چیست؟
خداوند میفرماید: پیامبر برسان به مسلمانان و به همه، آنچه را که به تو نازل شده است و دستور اجرای آن را داری و هنوز به آن عمل نکردهای و اگر این دستور را ابلاغ نکنی رسالت خود را مهمل گذاشتهای و به آن عمل نکردهای.
پیامبر ده سال در مکه و سیزده سال در مدینه هر چه از اوامر و دستورهای مسلمانی به او رسیده بود همه را به موقع و بلافاصله انجام میداد، روزی که آیة شریفة «وانذر عشیرتک الاقربین نازل شد و مأمور به ابلاغ آن شد، تمام مردم سرزمین عربستان یک پارچه بتپرست بودند و قریش مکه سروری همه را یدک میکشیدند و پیامبر هیچ یار و مددکاری غیر از خدا نداشت بدون واهمة از کسی از همه خویشاوندان نزدیک خود که حداقل چهل نفر بودند، و همه از سران قریش و هر کدام خود را ستون قدرت و حکومت و تجارت منطقة عربستان میدانستند و اگر امروز پس از چهارده قرن درست قدرت و توان این سران قریش را در آن موقعیت در نظر بیاوریم(مو بر بدن هر کس هر چه توان داشته باشد راست میشود) پیامبر همه را در خانة خود که آنجا هیچ مددکار و پشتیبانی نداشت دعوت کرد و امر خدا را بدون واهمه ابلاغ فرمود؛ اما امروز در سفر حجةالوداع با این جمعیت انبوه مسلمانان و هواخواهان برای ابلاغ حکم خداوندبیم دارد که از جانب خداوند به او اخطار میشود که برسان آنچه را به آن مأمور شدهای و اگر نرسانی کاری انجام ندادهای.
اگر خودخواهی و سهل انگاری و دنیامداری را از ذهن بزداییم و عادات تقلیدی و تعصبهای ناروا را کنار بگذاریم و ماهیت امر و کنه معنی آیه حکم «بلغ» و اگر نرسانی رسالتی انجام نداده ای را در آینه دل مشاهده و دقت کنیم توجه پیدا میکنیم که رسول اکرم چه چیزهایی را از سیمای بعض همراهان چه آنها که همین سالهای اخیر تسلیم اسلام و مسلمانی شدهاند چه آنها که سابقهای در اسلام دارند و اینک که پیغمبر صلی الله علیه و آله خبر رحلت خود را قریبا به آنها اعلام کرده است و اینها هر کدام برای خود سهمی از حکومت اسلام که تبلور قدرت و عظمت آن در همین حجةالوداع ظاهرو آشکار شده است، و بسیار بسیار طمع انگیز و هوای نفس پسند است، آتش خودخواهی و سروری و پیشوایی را در درون آنها شعله ور ساخته است و از چهرة آنها درون آنها را میتوان شناخت آنهم روان شناسی چون پیمبر مکرم؛ دقت در این برهه از تاریخ این حقیقت را بر هر متفکر حقیقت جو آشکار میکند که، امر امر مهمی است.
پیامبر وضعیت روحی و شیوة رفتاری آنان را در مواضع مختلف شناخته است دیده است که برخورد بعض صحابه نسبت به علی علیه السلام چگونه است، موضوع نزول آیة برائت و مأموریت علی علیه السلام از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و گرفتن آن را به امر پروردگار و خواندن آن را در روز حج یکسال پیش و عکس العمل بعضیها را دیده و سنجیده است.
اینک آنها متوجه شدهاند که پیامبر مصمم است علی را به جانشینی خود به مسلمانان معرفی کند، و آثار نگرانی و مخالفت از چهرة آنها و گاه از دید و بازدید آنها از پیمان نامة نوشته شده و هماهنگی با بنی امیه آشکار است.
پیامبر دربارة همة این وضعیت نگرانی دارد؛ اگر در میان این جمعیت انبوه مخالفت با نصب علی آشکار شود چه خواهد شد، این تازه مسلمانان که با خوی و قواعد جاهلیت پرورش یافتهاند، آیا از انتخاب علی علیه السلام که سی و سه سال بیشتر ندراد و بلند شدن صدای مخالفت از افراد مسن قریش که اینک یارانی برای خود دست و پا کرده و هم عهد شدهاند چه خواهد شد.
اگر مشکلات آن زمان پیامبر صلی الله علیه و آله را دریابیم و وضعیت صحنة روبرو شدن با این یاران دیروز و اندیشه و روش امروز آنها را در نظر مجسم کنیم معنی «والله بعصمک من الناس» را به خوبی در مییابیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله اطمینان پیدا میکند که خداوند ابلاغ او را از شر منافقین حفظ خواهد کرد، و او وظیفه خود را میتواند انجام دهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله که پیش از این در هر جا و هر مورد، موقعیت علی علیه السلام را در اسلام و نزد خود و خداوند به مسلمانان گوشزد فرموده است و در این سفر نیز در جای جای سخنان خود پیام جاودانی حدیث ثقلین را متذکر گردیده بود، اینک مصمم به ابلاغ فرمان الهی است:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ الله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
این فرمان بلیغ و این تعبیر سترک «والله یعصمک من الناس» جای تردیدی باقی نگذاشته است.
آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت - محمد علی صاعد اصفهانی