درک موجودات
خیلی عجیب است! موجودات جهان روی خوش را درک میکنند. درک و شعور دارند. آیات و روایات ما هم همین را میگویند. قرآن کریم میفرماید: روزی که قیامت برپا میشود، زمین همة اخبار خودش را بازگو میکند.
یَوْمَئِذٍ تُحِدِّثُ اَخْبارَها بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحی لَها؛ در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو میکند؛ چرا که پروردگارت به او وحی کرده است.
امام باقر علیه السلام میفرمایند:
اِنَّ الرَّجُلَ مِنْ شیعَتِنا لَیَمُرُّ بِالْبُقَعَةِ مِنْ بِقاعِ الْاَرْضِ فَیُصَلّی عَلَیْها اَوْ یَمْشی عَلَیها فَتَفْتَخِرُ تِلْکَ البُقْعَةِ عَلَی البِقاعِ الَّتی حَوْلَها فَتَقُولُ مَرَّ عَلَیَّ رَجُلٌ مِنْ شیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ؛ حقیقت این است که اگر کسی از شیعیان ما از قطعه زمینی از قطعات روی زمین عبور کند و در آنجا نماز بخواند، یا روی آن راه برود، آن قطعه زمین بر زمینهای اطراف خود فخر و مباهات میکند و میگوید: مردی از شیعیان آل محمد(ص) بر من گذر کرد.
آنچه از آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت: به دست میآید، این است که موجودات جهان شعور دارند، خوبی و بدی را میفهمند، عبادت دارند، خداوند را تسبیح میگویند، در برابر عظمت خداوند سر خضوع به سجده میسایند.
وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لاتَفقَهون تَسْبیحَهُمْ؛ و چیزی نیست مگر آنکه با ستایش خدا تسبیح او را میگوید، لیکن شما تسبیح آنها را در نمییابید.
مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: چنانکه از آیاتقرآن بر میآید، عالم نباتی، یعنی گیاهان، بلکه همة عالم، از حیوانات و نباتات گرفته تا جمادات، درک و شعور دارند.
خداوند متعال میفرماید:
حَتّیٰ اِذا ما جاءُوها شَهِدَ عَلَیهم سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانوا یَعْمَلونَ وَ قالوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ قالوا اَنْطَقَنا اللهُ الّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ
تا اینکه وقتی به آتش جهنم میرسند، گوشها و دیدگان و پوستشان به آنچه کردهاند، بر ضدشان گواهی میدهند، و آنها به پوست بدن خود میگویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ میگویند: همان خدایی که هر چیز را به زبان آورد، ما را گویا گردانید.
نطق بدون شعور و درک امکان ندارد. و لازمة تحمل شهادت در دنیا و نیز ادای شهادت در آخرت، داشتن درک و شعور است.
بعد میفرمایند: این از نظر قرآن کریم، اما عملیات و تجربیات علمی نیز نشان میدهد که گیاهان فهم و درک و شعور دارند.
بوتة گل گلدانی را در هر شبانه روز چند بار تهدید کردهاند که تو را از بین میبریم، تو را دوست نمیداریم، تو را نمیخواهیم، آب نمیدهیم. پس از مدتی دیدهاند رفته رفته برگهای گل پژمرده شده و گل رنجور گردیده است. بعد به گل بشارت دادهاند که تو را نگه میداریم، تو را میخواهیم، آب میدهیم، رسیدگی میکنیم و امثال اینها. دیدهاند کم کم بوته دوباره به حالت عادی خود بازگشته است.
این گونه اتصال و ارتباط انسان با نبات خیلی مهم است. البته روشن است که درک گیاهان به گوش و زبان نیست.
آنگاه حکایتی از درک و فهم گیاهان که خودشان مشاهده کردهاند، بیان میکنند که بسیار جالب و شنیدنی است. میگویند:
زمانی که در نجف اشرف مشرف بودم، کتابی در «فلاحت رومیّه» که به عربی ترجمه شده بود، به دستم رسید. مؤلف در مقدّمة آن کتاب نوشته بود که مطالب کتاب از اسرار طبیعت است و به تجربه ثابت شده است.
یکی از مطالب آن کتاب این بود که اگر درخت میوهداری بار نداد، علاج باردادن آن این است که یک نفر پای درخت بایستد و صاحب درخت تیشه یا تبری به دوش بگیرد و به سوی درخت بیاید. وقتی نزدیک درخت رسید کسی که پای درخت ایستاده، به او بگوید: «فلانی، چه کار میخواهی بکنی؟» و او جواب دهد: «می خواهم این درخت را از جا بکنم، چون خشک شده است، بار نمیدهد». بعد آن شخص از درخت شفاعت کند وبگوید: «این دفعه آن را ببخش، سال دیگر بار خواهد داد. اگر بار نداد آن وقت آن را قطع کن.» با این کار سال دیگر درخت بارور شده و میوه خواهد داد.
پس از مسافرت به ایران و بازگشت به «تبریز» که آن کتاب و مطالب مذکور به کلی از یادم رفته بود، برای سرکشی به باغی که در آنجا داشتیم، رفتم. همینکه وارد باغ شدم، دیدم در اول خیابان باغ درخت سیبی سر راه خشک شده. به باغبان گفتم: این درخت خشک شده و بیفایده است، آن را قطع کن. باغبان گفت: این درخت را بعد از حدود سی سال به این حال رساندهایم، اگر بخواهیم مثل این درخت را داشته باشیم، باید سی سال زحمت بکشیم و خلاصه راضی نشد.
وارد باغ شدیم و مقداری در باغ گشتیم، وقت برگشتن دوباره نظرم به درخت خشک شده افتاد. باز به باغبان گفتم: این درخت بیفایده است. آن را ببر و از سر راه بردار. باز راضی نشد. از قضا درخت خشک شده، آن سال در موسم سیب، سبز شد، شکوفه داد و بارور شد و حدود یک خروار سیب بار داد. عجیبتر آنکه در فصل پاییز همان سال برای بار دوم شکوفه داد و بارور شد و باز سیب فراوان بار داد. و ظاهراً این برای آن بود که درخت دوبار تهدید به بریدن شده بود. این مطلب را با بعض دیگر هم گفتیم، عمل کردند و نتیجه گرفتند.
زیبایی اخلاق - حبیب الله فرحزاد
منابع ثروت
پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
أُطْلُبُوا الْرِّزْقَ فِی خَبایا الأَرْضِ
روزی را در نهانگاه های زمین بجویید (نقل از کتاب نهج الفصاحه)
شرح کوتاه
در آن عصر و زمانی که اهمیّت معادن و آنچه در نهانگاه های زمین قرار دارد معلوم نبود، این دستور از طرف پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) صادر شد که مسلمانان اعماق زمین را جستجو کنند و منابع درآمد و آنچه را به زندگی آنها رونق می بخشد از آنجا بیرون کشند، این گونه دستورها هم نشانه ای از عمق تعالیم اسلام است و هم سرمشقی برای تلاش و کوششی به خاطر آبرومند زیستن مسلمانان!
1.
فضیلت مسجد
خانه های خداوند در روی زمین
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
بر شما باد به رفتن مساجد، زیرا مساجد خانه های خدا در روی زمینند هر که پاک و پاکیزه وارد آنها شود خداوند او را از گناهانش پاک گرداند و در زمره ی زائران خود قلمدادش می نماید. پس در مساجد نماز و دعا بسیار بگزارید.
عامل ساختن خانه در بهشت
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
هر کس مسجدی بسازد، خداوند برای او در بهشت خانه ای بسازد.
جایی از خانه ی خود را مسجد قرار دهید
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
علی علیه السلام اتاقی داشتند که در آن چیزی جز یک فرش و یک شمشیر و یک قرآن نبود و در آن جا نماز می خواندند و یا در آن به خواب و استراحت نیمروزی می پرداختند.
عامل قبولی نماز
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
مسجدها از حاضر نشدن همسایگان در خود به درگاه خدای تعالی شکایت کردند، خداوند عزوجل به آنها وحی فرمود: به عزت و جلالم سوگند که حتی یک نماز از آنان نپذیرم و عدالتی از آنان در میان مردم آشکار نکنم و رحمت من به آنان نرسد و همسایه ی من در بهشت نشوند.
سه چیز در نزد خداوند شکایت میکنند
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
سه چیز نزد خدای عزوجل شکایت کنند: مسجد خرابی که اهالیش در آن نماز نخوانند و دانشمندی که در میان عده ای نادان قرار گرفته باشد و قرآنی که در کنار طاقچه ها گذاشته شده و غبار رویش را گرفته باشد و کسی آن را نخواند.
در مکتب امام جعفر صادق علیه السلام - محمد حسین نوحه خوان
نماز شب
در میان نوافل ، «نماز شب جایگاه خاصی دارد و تاکید فراوانی کهدر آیات قرآن و احادیث در باره آنست ، به مراتب بیش از نمازهای دیگرمستحب است و به همین جهت ، اولیاء خدا بر آن مداومت و مواظبتداشتند و به تهجد و عبادت نیمه شب میپرداختند . تا آنجا که نماز شبرا خداوند ، بر بنده محبوبش حضرت محمد صل الله علیه وآله واجب ساخته و چنین فرمان داده بود :
«و من اللیل فتهجد به نافلة لک ؛ بخشی از شب را بعنوان نافله به تهجد بپرداز و سحر خیزی کن .
قرآن ، در توصیف کسانی که نیایشگران شب و اهل نماز شباند ، چنین میفرماید :
«و المستغفرین بالاسحار» ؛ استغفار کنندگان در سحرها «و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما» ؛آنانکه در حال سجود و قیام ، برای خدا شب زندهداری میکنند .
«کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون »؛ مردان خدا ، مقدار کمی از شبرا میخوابیدند .
در آیه دیگر میخوانیم
: مردان خدا برای انجام نیایش سحرگاهان ونماز شب ، از بستر گرم فاصله میگیرند و به نماز شب مشغول میشوند ، پاداش آنان ، غیر از بهشت و حوریان و . . . چیزهایی است که خداوندبرایشان ذخیره کرده که موجب روشنی دیدگانشان است : «فلا تعلمنفس ما اخفی لهم من قرة اعین »
از این رو ، نماز شب ، مورد عنایت تمام انبیاء بوده و رسولخداچندین مرتبه حضرت علی را به نماز شب سفارش نموده و فرمود :
«علیکبصلاة اللیل ، علیک بصلاة اللیل ، علیک بصلاة اللیل ؛ بر تو باد ، نماز شب . (سه مرتبه)
و در حدیث است :
«شرف المؤمن صلاته باللیل ؛ شرف مؤمن به نماز شب اوست .
و امام صادق(ع)فرمود : در خانههایی که نماز شب خوانده میشود و قرآنتلاوت میگردد ، آن خانهها نزد آسمانیان ، همچون ستارهها درخشانند گذشته از آن ، سحرخیزی و استفاده از هوای مفید آن هنگام ، برایبدن ، نشاط آور است و در حدیث است که : «قیام اللیل مصحة البدن
شب زندهداری ، بدن را تندرست میکند .
و در حدیث دیگری اضافه برآثار معنوی آن ، خاصیت دردزدایی برای آن بیان شده است : « . . . و مطردةالداء عن اجسادکم
نماز شب ، نشان عشق و محبت انسان به آفریدگار است و این علاقه ، انسان را از خواب ، جدا میکند و به راز و نیاز نیمهشب ، با محبوب وا میدارد ، و اگر آن عشق نباشد ، انسان با چه انگیزهای ، در تنهایی وتاریکی ، ازاستراحت دستبشوید و در خلوتی عارفانه ، به گفتگو بامعشوق بپردازد ؟
در یک حدیث قدسی از قول خداوند ، میخوانیم :
«کذب من زعم انه یحبنی فاذا جنه اللیل نام عنی ، الیس کل محب یحب خلوة حبیبه ؟ »
دروغ میگوید آنکه مدعی محبت من است ، ولی وقتی شباو را فرا میرسد ، میخوابد ، آیا مگر نه اینکه هر عاشقی ، خلوت با معشوقش را دوست دارد ؟ . . .
نماز شب ، توفیقی میخواهد که آنرا هم باید از خدا طلبید .
گاهی گناهان و دروغها ، سبب محرومیت انسان از نماز شب میگردد و شیرینی عبادت و نیایش ، از انسان گرفته میشود .
در حدیث است :
«ان الرجل لیکذب الکذبة فیحرم بها عن صلاة اللیل ؛گاهی کسی دروغ میگوید ، و به همین سبب از نماز شبمحروم میشود .
انسان ، با تداوم نماز شب و تهجد و عبادتهای شبانه ، میتواند به مقامیاز کمال و صفای نفس و قرب به خدا برسد که چشم و گوش و دستخدایی پیدا کند(جز حق نبیند ، جز حق نشنود و جز حق ، عمل نکند)وبه آنجا برسد که هر دعایی کند ، مستجاب گردد .
نماز جماعت ( برگرفته از پرتویی ازاسرار نماز آقای قرائتی ) - محسن قرائتی
دفاع از پرچم دين
قرآن كريم مي فرمايد:
«اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير. الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز » (حج / 39 و 40)
«به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است; چرا كه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر ياري آن ها تواناست. همان ها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اين كه مي گفتند: «پروردگار ما، خداي يكتاست!» و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه ها و معابد يهود و نصاري و مساجدي كه نام خدا در آن بسيار برده مي شود، ويران مي گردد. و خداوند كساني را كه ياري او كنند، ياري مي كند; خداوند قوي و شكست ناپذير است.»
در زمان هاي گذشته در جنگ ها، برافراشتگي پرچم دليل بر برقراري لشكر بود و تا زماني كه علمدار علم را به دست داشت، مي گفتند: هنوز اين لشكر مضمحل نشده است. علم لشكر اسلام و جوامع اسلامي تنها و تنها مسجد است. تا زماني كه اين علم و پرچم برقرار باشد، حاكميت ارزش ها، دفاع از دين و پرستش خدا باقي است و اولين نتيجه اضمحلال و شكست مسلمين انهدام مساجد است.
خداوند متعال دفاع از مسجد را به خود اما به وسيله مردم نسبت داده است. آن جا كه مي فرمايد: «و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض …» يعني، خداوند به وسيله مردم از مسجد دفاع مي كند. مردم موظفند با دشمنان بجنگند آن هم نه فقط براي جان، مال و حفظ حدود و ثغور فيزيكي كشورها بلكه براي حفظ مسجد كه اگر دفاع جانانه انسان هاي با ايمان نباشد، به فرموده قرآن مجيد، مسجد منهدم مي شود. آنچه در اين جا حائز اهميت است اين كه چگونه بايد از اين پرچم محافظت كرد؟ و راه هاي دست يابي به ضعيت بهتر مساجد كدام است؟ در ذيل به چند عامل اصلي براي نيل به هدف اشاره مي شود:
1- مديريت صحيح
شخصيت بزرگي گفته بود: اگر مديران هند را به هلند و مديران هلند را به هند ببرند، بعد از ده سال خواهيد ديد كه يك كشور اروپايي در آسيا داريد و يك كشور آسيايي در قلب اروپا. دليل آن اين است كه مديريت يك موضوع كليدي است. مديريت صحيح مي تواند از امكانات و نيروي انساني، بيشترين بهره برداري را بكند و مديريت نابجا مي تواند امكانات بسياري را نابود كند.
بايد تلاش كنيم تا از همين مقدار امكاناتي كه امروز در اختيار مسجد است، به بهترين و صحيح ترين شكل استفاده شود.
گاهي ديده مي شود يك مسجد آباد بسيار خوب به دليل نداشتن امام جماعت، مثل يك محل متروك است ولي اگر براي زمين يك مسجد، امام جماعتي توانا، مدير و مدبر پيدا شود، خودش هم امكانات و بودجه را جذب مي كند; هم ساختمان مي سازد; مسجدي ها را هم به مسجد مي آورد; نماز جماعتي درخور و عالي برپا مي كند و به اهداف ارزشمند مسجد مي پردازد.
2- تفكر براي بهبود مساجد
تفكر براي بهينه سازي وضعيت مساجد يكي از وظايف ائمه محترم جماعت و متوليان مساجد است. فراوان ديده مي شود كه افرادي به عنوان امام جماعت يا به عنوان ماموم به صورت عادي به مسجد مي روند و بر مي گردند اما به اين نمي انديشند كه براي بهبود وضعيت مسجد چه بايد كرد؟ بايد اين روحيه را در همه مرتبطين با مسجد ايجاد كرد كه دائما به فكر چاره انديشي براي رفع مشكلات و ايجاد تحول و بهينه سازي اوضاع مساجد باشند.
3- گردآوري و استفاده از تجربه ها
همه عوامل مؤثر در مسجد، تجارب بسيار ارزنده اي دارند ولي اين تجربه ها پراكنده است. بايد با برگزاري همايش ها و نشست هاي منطقه اي و سراسري، تجارب به دست آمده و پراكنده را جمع آوري و پس از دسته بندي، منتشر كرد تا همه دست اندركاران مسجد از تجربيات ديگران استفاده كنند. اعمال اين تجربه ها مي تواند در بهبود وضعيت مساجد بسيار مؤثر باشد.
4- ايجاد ارتباط سازماني بين حوزه و مسجد
حوزه ها با مسجد ارتباط فردي دارند. بدين صورت كه معمولا نيروها و پرورش يافتگان و مديران حوزه ها با عناويني چون مديريت مسجد، امامت جماعت، عضويت در هيئت امنا و … با مسجد مرتبطند اما ارتباط سازماني بين حوزه علميه و مسجد وجود ندارد. اگر ارتباط سازماني بين حوزه و مسجد ايجاد شود; يعني، سازمان مديريت حوزه، خود را مرتبط با اين پايگاه عظيم نشر فرهنگ دين بداند، بسياري از خلاءها و مشكلات موجود برطرف خواهد شد. اگر اين ارتباط تشكيلاتي باشد، طبعا حوزه آموزش هاي خود را به نحوي ساماندهي مي كند كه بتواند امام جماعت خوب تربيت كند. مثلا آداب معاشرتي را مي آموزد كه امام جماعت بتواند با مامومين، خوب ارتباط پيدا كند و رفتاري را آموزش مي دهد كه آن رفتارها در احياي مساجد تاثير بسزا داشته باشد.
5- تربيت روحاني براي مساجد
تربيت روحاني براي اداره مساجد و امامت جماعت از ضروريات امروز حوزه است. حوزه علميه قم بايد پس از گردآوري نظرات و تجربيات افرادي كه به نحوي در امور مسجد دخيلند، افرادي را تربيت كند تا شايستگي اجراي نظرات و حركت هاي جديد را براي احيا و رونق مساجد داشته باشند.