معرّفي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم درباره علی علیه السلام
تعبير رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم درباره جامعيت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) چنين است: هر كس بخواهدبه علم آدم و فهم نوح و حِلم ابراهيم(عليهالسلام) و زهد يحيي بن زكريا(عليهالسلام) و بطش و شهامت شجاعانه موسي(عليهالسلام) بنگرد، علي بن ابيطالب(عليهالسلام) را نگاه كند.مشابه اين تعبير جامع با ذكر نام برخي از انبياي اولوالعزم ديگر در احاديث متعدّد آمده است عبارت آن حضرتصلي الله عليه و آله و سلم درباره منزلت علوي(عليهالسلام) اين است: منزلت علي(عليهالسلام) از من همانند منزلت من از پروردگار من است، و از اينكه آن حضرتصلي الله عليه و آله و سلم، علي(عليهالسلام) را جان خود دانست و در اين باره فرمود: «ذاك نفسي»،معناي منزلت دقيقتر خواهد بود؛ چنانكه روشن ميشود تنظير علي بن ابيطالب به كعبه و كشتي نوح، ناظر به درجات نازل يا متوسط علوي(عليهالسلام) است، نه راجع بهدرجه رفيع آن حضرت.البته تعبير از آن حضرت(عليهالسلام) به «عمود الدّين»، ميتواندمقام برتري را ارائه كند؛ چنانكه تعبير از آن حضرت(عليهالسلام) به «قسيم الجنّةوالنار»از عمق و سَمْك ويژهاي گزارش ميدهد و نيز تعبير از آن حضرت(عليهالسلام) به«باب مدينة العلم»و «باب مدينةالحكمة» از عظمت خاصّي خبر ميدهد.مخصوصاً تعبيري كه رسول گراميصلي الله عليه و آله و سلم از شهر حكمت كرد و آن را بهشت ناميد و در اينبارهچنين فرمود: «يا علي أنا مدينة الحكمة وهي الجنّة وأنت يا عليّ بابها و كيف يهتدي المهتدي إلي الجنّة ولا يهتدي إليها إلاّمن بابها»و چون علي(عليهالسلام) دَرِ شهرِ حكمت استو حكمت، هم اكنون بهشت است پس آن حضرت (عليهالسلام) هم اكنون دربهشت است. از اينرو درباره آن حضرت(عليهالسلام) از رسول گراميصلي الله عليه و آله و سلم چنين نقل شده است كه: «عليّ في الجنّة» يعني علي بن ابيطالب(عليهالسلام) اكنون در بهشت به سر ميبرد، نه آنكه علي(عليهالسلام) فقط در قيامت وارد بهشت ميشود.
عبادت علی علیه السلام
علي بن ابي طالب(عليهالسلام) كه خود عمود دين است، نماز را كه مصداق ديگري از عمود دين است، شهود الهي و زيارت معبود ميداند. كسي كه به زيارت جميل محض نايل ميشود هرگز خود را نميبيند، چه رسد به شهود خود. قهراً موجودات ديگر در منظر او در محاقند.
چنين عارف شاهدي نه سوداگرانه خدا را ميپرستد، و نه بردگانه او را عبادت ميكند، بلكه آزادانه وي را ميپرستد بهطوري كه نه تنها از هر چه رنگ «تعلق» دارد آزاد است، بلكه از هر چه صِبغه «تعيّن» دارد حُرّ است: «إِنّ قوماً عبدوا الله رغبةً فتلك عبادة التجّار وإنّ قوماً عبدوا الله رهبةً فتلك عبادة العبيد وإنّ قوماً عبدوا الله شكراً فتلك عبادة الأحرار»؛ «لولم يتوعّد الله علي معصيته لكان يجب أن لا يعصي شكراً لنعمه». به چنين امام همامي سزد كه در مقام پرستش بگويد: «ما عبدتك خوفاً من نارك ولا طمعاً في جنّتك ولكن وجدتك أهلاً للعبادة فعبدتك»؛ چون عبادت علي بنابيطالب(عليهالسلام) شاهدانه بود نه عابدانه، يا زاهدانه يا تاجرانه و مانند آن، و شاهد كاملْ هر چيزي را از منظر شهود مينگرد، نه از منظر اراده خود يا ميل ديگران؛ در هر مورد كه شهود وي عنايت دارد آنجا را مشاهده ميكند و ميبيند و ميشنود و توجّه دارد و در هر موردي كه شهود وي عنايت ندارد، بيتوجّه است.از اين رو كاملاً بين دو قضيه تاريخي مأثور درباره آن حضرت(عليهالسلام) ميتوان جمع كرد: يكي آنكه پيكان تير را از پاي آن حضرت در سجده نماز بيرون آوردند و آن حضرت عنايت نداشت و ديگري آنكه مستمندي در حال ركوعِ آن حضرت در خواست كمك كرد و آن حضرت(عليهالسلام) توجّه كرد و شنيد و اشارت كرد و انگشتر از دست مبارك آن حضرت بهدست سائل رسيد. اين اثبات و آن نفي، و آن عدم توجّه و اين عنايت هر دو از منظر شهود معبود بود. ازاينرو جاي تعجّب يا سؤال نيست؛ زيرا نماز كه عمود دين است، ستون خيمه معراج و مناجات خواهد بود و نمازگزار در عروج به سوي معبود و در نجواي با اوست. بنابراين، مجاري ادراكي او مانند چشم و گوش، و مجاري تحريكي وي مانند دست و پا در اختيار معبود است، نه در اختيار خود عابد. ازاينرو هر چه جنبه خَلْقي دارد مغفول است و هر چه صِبْغه الهي دارد معقول و مقبول و معمول.
شاهد تحليل ياد شده داستان مبسوطي است كه عصاره آن اين است:
دوشتر فربه براي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به عنوان هديه فراهم شد.آن حضرت… به اصحاب فرمود: آيا در بين شما كسي است كه دو ركعت نماز با وضو وخشوعِ تمام، اجزا و شرايط آن را بهجا آورد و به هيچ وجه درباره دنيا نينديشد، تا من يكي از دو ناقه را به او بدهم. فقط علي بن ابيطالب(عليهالسلام) مدعي شد و… چنين نمازي را انجام داد. جبرئيل نازل شد وعرض كرد:خدا بر تو سلام ميكند وميگويد يكي از دو شتر را به علي(عليهالسلام) عطا كن. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: شرط،آن بود كه به چيزي از امور دنيا فكر نكند و علي(عليهالسلام) در تشهد به فكر اين بود كه كدام شتر را دريافت كند. جبرئيل گفت… فكر علي(عليهالسلام) آن بود كه فربهتر وبزرگتر را بگيرد ونحر كند وبراي وجهالله صدقه دهد واين فكرْ الهي بود، نه دنيايي و رسول گراميصلي الله عليه و آله و سلم گريست و هر دو شتر را به علي بن ابيطالب(عليهالسلام) داد. آن حضرت نيز هر دو شتر را نحر كرد و هر دو را صدقه داد.
خلاصه آنكه، عبادت علي بن ابيطالب عارفانه بود، نه حكيمانه و نه متكلّمانه، و چون عبادت عارفانه فوق عبادتهاي ديگر است نه در عرض آنها، همه كمالات عبادي آنها را داراست، با افزايش ويژه.
[حيات عارفانه امام علي(عليهالسلام) - صفحه 65]
اثر ارتباط با خدا
بدیهی است که ارتباط دائمی و عمیق با خدای عزیز و مهربان، تحولی عظیم در جسم و جان پدید میآورد و آتش عشق و محبت را در درون می افروزد و حالت تسلیم و تعبد را نسبت به معشوق، در دل ایجاد میکند و به بیانی دیگر، «انسان خاکی»، «الهی و ملکوتی» گردیده و از حضیض پستی و حقارت به آسمان کرامت پرواز مینماید.
امواج خروشان دریای عشق و ایمان که به هیجان آمد همواره از کرانه ی ساحل وجود آدمی سرریز کرده و به صورت «چهره بر خاک ساییدن» و «قیام» و «رکوع» نمود میکند:
در واقع، عبادت از سه دیدگاه مورد توجه است:
الف: پیکره ی ظاهری آن که همان قیام و قعود و ذکر و دعاست که از نظر فقهی، و صحت و بطلان ارزیابی میگردد.
ب: حالت روحی و ارتباطات باطنی مخلوق با خالق، که از جنبهی وجد و سرور معنوی و عرفانی در حوزهی عارفان و اهل دل مطرح است.
وجد و سرور و خضوع و خشوع در عبادت از مهمترین نکاتی است که شارع مقدس اسلام روی آن تکیه کرده است و اولیاء الهی همواره در صدد ایجاد و استمرار آنند همانگونه که امام علیهالسلام در خطبه ی همام به این مطلب اشاره کرده اند: و خشوعا فی عباده.
یعنی عبادت همراه با خشوع مطلوب و متعین است.
و در چنین عبادیت آدمی را شبیه به فرشتگان میسازد آنجا که میفرماید:
«و تشبهوا بملائکته المطیفین بعرشه یحرزون الارباح فی متجر عبادته».
اینان به فرشتگانی که در سایه عرش الهی طواف میکنند میمانند که به سودهای کلانی در تجارتخانه عبادت او دست مییابند.
ج: حرکت در میدان جاذبهی الهی، کشش به سوی محور هستی یعنی آفریدگار جهان، و به اصطلاح اهل معنی «فناء فی الله»:
رشته یی برگردنم افکنده دوست
میکشد هر جا که خاطرخواه اوست
یعنی عارف بالله و پرستشگر راستین تنها در مسجد و یا اطاق خلوت عبادت نمیکند و فقط در محراب، به یاد خدا نیست بلکه همیشه خدایی است ولو در مسجد نباشد و در همه حال یاد خداست و خدا فرمانده مطلق وجود اوست، لذا وقتی علی علیهالسلام در رکوع نماز، انگشتری خویش به سائل میدهد در طریق جاذبهی الهی و دستورربانی است، صدای فقیر در فضای جذبه ی «سیر الی الله» طنین انداز است و دستور بخشش انگشتری هم از مرکز پیام الهی در میرسد و در مجموع او با یک مرکز در تماس است و هر پیامی که از آنجا به گوش جان برسد پذیرا و مجری است.
از علی آموز … سلسله درسهای شناخت دین - مدرسه مکاتباتی نهج البلاغه
عبادت علی علیه السلام
علی (ع) موقع نماز در برابر وجود مطلق و ازلیّت با دل پاک و توجّه تامّ میایستاد و به راز و نیاز مشغول میشد. عبادت و پرستش او مانند اشخاص عادی نبود. خود آن حضرت فرماید:
«عدهای از مردم به امید نعمت بهشت خدا را عبادت میکنند و این عمل تاجران است. برخی هم از ترس عقوبت دوزخ او را پرستش میکنند و این عبادت بردگان است و گروهی نیز خدا را برای ادای شکر عبادت میکنند و این عبادت آزادگان است». بعد میفرماید:
«الهی ما عبدتک طمعاً للجنة و لا خوفاً من النار بل وجدتک مستحقاً للعبادة؛ خدایا! من تو را به طمع بهشت و یا ترس از جهنم عبادت نمیکنم، بلکه تو را مستحق و سزاوار پرستش یافتم».
بنا به قاعدهی روانشناسی هر فردی حتی هر جنبندهای روی اصل حب ذات همیشه در فکر دفع ضرر و جلب منفعت است. تنها علی (ع) بود که بدون جلب نفع(بهشت) و دفع ضرر (دوزخ) صرفاً عبادت را به خاطر خداوند به جا میآورد.
علی (ع) به مرحلهی نهایی یقین رسیده بود؛ یقینی که بالاتر از آن را نمیتوان پیدا نمود.
علی (ع) میفرمود:
«لو کشف الغطا ما ازددت یقینا؛ اگر پرده برداشته شود یقین علی به اندازهی خردلی زیاد نمیشود».
علی (ع) خود را مانند موجی در اقیانوس حقیقت مستغرق ساخته بود. فکر و ذکر و حرکات و سکنات او همه از حقیقت خواهی وی حکایت میکرد.
علی (ع) در تزکیه و تهذیب نفس و سیر مراتب کمالی وجود بی نظیر بود. لوح ضمیرش چون جام جهان نما بود. او به هر چه نگاه میکرد خدا را میدید؛ چنانکه فرمود:
«ما رایت شیئاً الا رأیت الله قبله و معه و بعده؛ چیزی را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن و با آن و بعد از آن مشاهده کردم».
علی (ع) میفرمود: «لم اعبد ربالم اره؛ عبادت نکردم به خدایی که او را ندیده باشم».
پرسیدند: «یا علی! چگونه خدا را میتوان دید؟» فرمود: «با چشم حقیقت خواهی و اخلاص، نه با دیدهی ظاهری».
علی (ع) در مقابل عظمت خدا و مبدأ هستی خود را ملزم به خضوع و خشوع میدید. مناجاتهای او با شیواترین کلمات این معنیرا میرساند.
دعای کمیل که آن حضرت به یکی از اصحاب خود (کمیل بن زیاد) تعلیم فرمود، یکی از شاهکارهای روح بلند و ایمان قوی و یقین ثابت علی (ع) است که از ملکوت اعلی و جهان نامرئی صورت گرفته و آن معانی عالی و بدیع در قالب الفاظی شیوا و عباراتی کاملاً رسا ریخته شده است.
گاهی در برابر رحمت واسعهی معشوق حقیقی سر تاپا امید گشته و زمانی قدرت و جبروت حق چنان بیم و هراسی در دل او افکنده است که بی اختیار به حالت تذلّل و خشوع افتاده است.
سوز و گداز، بیم و امید، توجه و خلوص، وعده و وعید، زیبایی الفاظ و رسایی عبارات که در این دعا به کار رفته است، پردههای فراوانی را که میان حق و خلق است برطرف میکند.
این مناجات دل آدمی را میرباید و آفریدگار را در نظر انسان حاضر و ناظر قرار میدهد و شخص را بیدل و از خود بی خبر کرده و او را شیدا و شیفته و مجذوب و آشفته میسازد.
دعای صباح و سایر مناجات آن حضرت نیز در نوبهی خود مراتب خضوع و خشوع وی را در برابر جلال و شکوه خداوندی آشکار میسازد. برای مثال مناجات زیر که منسوب به آن حضرت است نوشته میشود:
لک الحمد یا ذاالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشأ و تمنع
الهی و خلاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی لئن جلت وجمت خطیتی
فعفوک عن ذنبی اجل و اوسع
الهیتری حالی و فقری و فاقتی
وانت مناجاتی الخفیة تسمع
الهی اذا لم تعف عن غیر محسن
فمن لمسئ بالهوی یتمتع .
ایمان و عبادت علی ( علیه السلام ) - روزنامه جمهوری اسلامی
حل مشکل از گناه مخواه!
امام حسین(علیه السلام) فرمود:
مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ کانَ أَفْوَتُ لِما یَرجُوا وَ اَسْرَعُ لِما یَحْذِرُ(1)
ترجمه
آن کس که انجام کاری را از طریق عصیان پروردگار بطلبد، آنچه را که امید دارد، زودتر از دست می دهد; و از آنچه می ترسد زودتر در آن واقع می شود!
شرح کوتاه
بعضی چنین می پندارند که اگر از وسایل نامشروع برای رسیدن به اهدافشان بهره بگیرند، زودتر به مراد می رسند، در حالی که حدیث فوق می گوید، مراد خود را زودتر از دست می دهند و در چاله هایی که از آن وحشت دارند زودتر می افتند، فی المثل از تحصیل ثروت نامشروع آرامش می طلبد در حالی که قبل از هر چیز در شعاع آن - آرامش را از دست می دهد، و گرفتار پریشانی ها و اضطراب هایی که از آن وحشت داشت، می شود.
1. از کتاب تحف العقول، صفحه 977.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی