نمونه هایی از ساده زیستی حضرت امیرالمومنین علیه السلام
1 - غذای ساده
ما البته نمی توانیم یک حاکمی مثل حضرت امیر پیدا کنیم که حکومت کند ، که وضع زندگیش آنطور باشد که وقتی شب آخری که شبی است که (خوب سلطنت دارد بر ، حالا من جسارت میکنم بگویم سلطنت ، خلافت دارد بر یک همچو ممالک طویل و عریضی می خواهد که شهید بشود حضرت ، یعنی ضربت خورد ، مهمان بود به منزل یکی از دخترها ، دخترهای خودشان ، وقتی که برایش به حسب تاریخ نمک آوردند و شیر آوردند رو کرد که تو چه وقت دیده بودی که من دو تا چیز داشته باشم ، می آید نمک را بردارد ، می فرماید که نه شیر را بردار ، من همان نمک را می خورم . البته ما نمی توانیم یک همچنین حکومتی پیدا بکنیم اما می توانیم که یک حکومتی که دزد نباشد پیدا کنیم ، یک حکومتی که مال مردم را اینقدر نخورد ، اینقدر نچاپد ، اینقدر ندهد به مردم . ما دنبال این هستیم که حالا یک حکومتی پیدا کنیم که اینطور نباشد که اموال مسلمین را خرج خودش و عائله اش بکند و یک مقداریش را ، زیادترش را هم بدهد به آمریکا ، بدهد به شوروی و بدهد به سایر ممالک دیگر تا آنکه تخت و تاجش محفوظ بماند .
2 - رفتار حضرت امیر علیه السلام
جشن برای آنی باید بگیرند که وقتی که احتمال این را می دهد که در آخر مملکت یک گرسنه ای باشد ، به خودش گرسنگی می دهد کسی که کنار مسجد ، دارالاماره اش و دکة القضاة . او ، همین مسجد کوفه یک گوشه ای از مسجد کوفه دکة القضاه او در آن هست و روی زمین می نشیند و یَاکُلُ کَما یَاکُلُ الْعَبِیدُ وَ یَمْشِیُ کَما یَمْشِیُ الْعَبِیدُ وقتی هم پیراهن گیرش می آید پیراهن نو را به قنبر می دهد ، پیراهن کهنه را خودش بر می دارد و آستینش هم که بلند است پاره میکند همان طور می پوشد و می رود خطبه می خواند ، یک مملکتی هم دارد که ده مقابل مملکت ایران است ، این جشن دارد .
3 - پوشاک ساده
ما در تولد حضرت امیر جهات معنویش / را از/ دست ما ازش کوتاه است ما نمی توانیم از این جهات معنوی ای که در ایشان بوده است حتی یک جمله موافق با واقع نمی توانیم عرض کنیم ، لکن بعضی از جهات که مربوط به خود جهت مادی است و جهات اجتماعی است ، آن را می شود گفت . شما ملاحظه کنید که یک نفر که خلیفه مسلمین است ، زمامدار امور است ، خلیفه است ، این چه وضعی داشته است ، در حالی که خلیفه است می خواهد نماز جمعه بخواند ، لباس زیادی ندارد ، می رود بالای منبر ، آن لباسی که دارد حرکت می دهد- به حسب نقل - تا خشک بشود ، دو تا لباس ندارد ، . یک کفشی را که خودش وصله می کرده است ، کفاشی می کرده است ، ازش می پرسند/ می گوید/ ، حضرت می فرماید که این کفش به نظر شما چقدر ارزش دارد ، می گویند هیچ ، می گوید که : (امارت بر شما هم ، خلافت هم ، در نظر من مثل این کفش و پایین تر از این کفش است ، مگر این که اقامت عدالت کنم ) . . . . در همان عصر که معاویه آن بساط سلطنتی را راه انداخته بود ، حضرت امیر مثل یک فَعله می رفت کار می کرد ، مثل یک عمله می رفت کار می کرد و آب راه می انداخت و بعد همان جا می گفت این آب صدقه است . آب راه نمی انداخت برای خودش ، وضع زندگی این بوده است . ما اگر بخواهیم از ایشان تقلید کنیم نمی توانیم ، حقیقتا نمی توانیم تقلید کنیم ، قدرت این معنا را ما نداریم . اما خود ایشان هم فرمودند که شما نمی توانید ، اما تقوا می توانید داشته باشید می توانید که تقوا داشته باشید ، می توانید کهبا خدا باشید ، توجه به خدای تبارک و تعالی داشته باشید .
4 - پایین ترین سطح زندگی
زمان خود پیغمبر (ص ) و زمان علی ابن ابیطالب سلام الله علیه شما وقتی آنوقت را ملاحظه کنید و سران قوم را در آنوقت ، سردارهای اسلام را در آنوقت ، آن که در راس واقع شده بود - به حسب نظم مملکتی - وقتی که ملاحظه بکنید چه جور زندگی می کردند ، وضع خودشان چه جور بود ، آن که پیغمبر اسلام بود در یک مسجدی که نه مثل این مسجد ماها ، مساجدی که حالا هست ، یک مسجدی که شاید حصیر هم نداشتند ، یک دیوار یک متری آنقدری تقریبا بوده است و با این چیزهای ، چوب های خرما یک جائیش را سقف زده بودند . مسجد ، آن مسجد و اطاق ها ، یک دانه اطاق برای یک عده بود وقتی که نشسته بودند (در مسجد می نشستند با اصحابشان ) کسی که از خارج می آمد نمی فهمید اینها کدام یکی پیغمبرند و کدام یکی دیگرانند ، می پرسید کدام یکی شما او هستید . این طور می نشستند ، مثل سایرین حتی یک همچو پتوئی نبوده است که زیرشان بیندازند که یک امتیازی در کار باشد و آن که حضرت امیر سلام الله علیه است و تاریخش را همه می دانیم ، همان روزی که بیعت کردند با حضرت امیر و رای دادند به ایشان ، همان روز وقتی فارغ شد از این قضیه ، بیل و کلنگش را برداشت رفت پی کار . کار می کرد، یک جا رفت آنجا سراغ کارش یک همچو حکومتی ، خودش کار می کرد این حکومت یک حکومتی است که اگر بگوید ما برادر هستیم ، راست می گوید یعنی یک برادری است که از برادر دیگرش ، از سایر برادرهای دیگرش در زندگی پائین تر است . حضرت امیر سر آن آنطور که در تاریخ است آن چیزی که تویش آرد جو درست کرده بود برای اینکه از آرد جو میل می فرمود سرش را مهر زده بود که مبادا دخترهایش به واسطه عطوفتی که به او دارند یک روغنی ، یک چیزی داخلش بکنند ، مثلا چیزی که تغییر مزه داشته باشد . زندگی این زندگی بود و می فرمود که من می ترسم که در آن طرف مملکت نمی دانم کجا ، یک کسی باشد که گرسنه باشد ، نان نداشته باشد و من می خواهم همانطور باشم . این حکومت یک حکومتی است که می تواند حاکم بگوید که ما با دیگران برادر هستیم ، ما همه هستیم ، همه باهمیم ، با اینکه وضعش کمتر از دیگران است . یک پوستی داشتند که شب زیر خودش و عیالش حضرت زهرا می انداختند می خوابیدند روی آن ، روز همین پوست را یک قدری علف می ریختند برای شترشان . این زندگی بود .
آن حکومتی که ما می خواهیم آن حکومتی که ما می خواهیم مصداقش یکی خود پیغمبر اکرم است که حاکم بود ما بناست که رؤ سا را بگیریم ، رؤ سا را نظر بکنیم ، سیره رؤ سا را نظر بکنیم ، یکی از آن هاهم حضرت امیر بود .
5 - نحوه معاشرت با دیگران
خدای تبارک و تعالی هیچ احتیاجی به اعمال ما و خود ما ندارد ، انبیاء هم احتیاج به من و شما و به اعمال ما ندارند تمام زحماتی که انبیا کشیدند ، وقتی که ما کیفیت زندگی آنها را مطالعه کنیم ، زندگی حضرت موسی ، حضرت عیسی سلام الله علیهما را و خصوصا زندگی حضرت رسول اکرم پیغمبر خودمان را اگر ملاحظه کنید و به تاریخ اسلام و به تواریخی که حکایت از اینها کردند و از زندگیشان کردند ملاحظه کنید می فهمید که اینها تشکیل حکومت بعضی شان دادند ، احکام حکومتی دارند لکن خودشان وقتی به زندگیشان مراجعه کنید می بینید که اصلا مثل رؤ سای جمهوری یا سلاطین این عالم اصلا نبودند ، یک شکل دیگر ، یک وضع دیگر داشتند در عین حالیکه مثلا حضرت رسول جزیرة العرب و بعضی از ممالک دیگر ، هم در زمانشان تحت لوای ایشان بوده است در عین حال وقتی زندگیشان را ، کیفیت معاشرتشان را ملاحظه می کنیم می بینیم که اصلا این طور مسایلی که رئیس کلانتری یک ناحیه داشته ، ایشان ندارد چون که با وجودی که الان سلطان حجاز است و فرمانفرمای حجاز است وقتی که توی مسجد نشسته است و رفقای خودش ، اصحاب خودش نشسته اند ، آدم هائی که از خارج می آیند نمی توانند بفهمند که کدام یکی از اینها آن پیغمبری است که رئیس اینهاست و کدام سایرین هستند معاشرتش این طور بوده است خیال نکنید یک همچو مسندی که حالا من پیرمرد را شما نشانده اید ، او هم روی مسند نشسته باشد ، او روی همانجایی که شما نشسته اید ، همانجوری نشسته بوده است که وقتی از خارج می آمدند نمی فهمیدند که این پیغمبر است یا آن یکی ، وضعش این طور بوده است ، این طور نبوده که مثل رئیس جمهورهای حالا ، اگر کسی بخواهد خدمتشان برسد باید مدتها زحمت بکشد ، آن هم چه شخصی باشد ، همه مردم که نمی توانند بروند پیش او ، در مسجدش باز بود و همه می آمدند ، غنی و فقیر و درویش و مسکین و همه می آمدند پیش ایشان حرف هایشان را می زدند و جواب هایشان را می شنیدند ومسائل شان را گوش می کردند و اینها ، وقتی هم منزل داشتند یک مسجدی اینها داشتند ، خیال می کنید مثل مسجد حالای مدینه بوده ، یک تکه زمین بوده و دورش را با چوبهایی از درخت و شاخه هائی از درخت ، محفظه ای گرفته بودند که حیوانات نروند آنجا . آن مسجدشان بوده است و یک دوسه تا هم ، چند تا هم خانه ، اطاق گلی درست کردند در آن و در آن هم ابدا هیچ ابدا از این تجهیزات که حتی منزل تو و من دارد نداشته .
این پیغمبر اکرم وقتی می آییم سراغ حضرت امیر سلام الله علیه که وصی به حق اوست آنوقتی که حضرت امیر سلطنت حالا من جسارت می کنم بگویم سلطنت و امام یک ممالک بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوریه و لبنان و مصر وایران و همه اینها تحت لوای او و تحت حکومت او بوده است ، خودش زندگیش چه جور بوده است ؟ باز مثل امیرالامرا بوده است ؟ یک پوستی داشتند ، پوست گوسفندی داشتند که شب ها - آن طور که نقل می کنند و تاریخ دارد - می انداختند خودشان و همسرشان روی آن میخوابیدند ، روزها همین پوست گوسفند را علف می ریختند توی آن برای آن شترشان که علف بخورد این حکومت اسلام حضرت امیر سلام الله علیه با دست خودشان ، با کلنگ خودشان قنات درست میکردند در تاریخ هست همان روزی که بیعت کردند با حضرت امیر به خلافت آن هم خلافتی که دامنه اش این قدر زیاد بود همان روز بعد از این که بیعت تمام شد ، ایشان بیل و کلنگش را برداشت رفت سراغ آن کاری که می کرد ، کار می کرد ، آن وقت کار که میکرد نه این که کار می کرد برای استفاده خودش که قنات داشته باشد ، وقتی که آب زد بیرون آن وقت قلم و کاغذ را گرفت وقفش کرد برای فقرا ، ما یک همچنین حاکمی می خواهیم .
6 - رفتار با بیت المال
ما که این قدر زحمت می کشیم و فریاد می زنیم و ملت اسلام را دعوت می کنیم ، دعوت می کنیم که ما یک حاکمی می خواهیم یک سلطانی می خواهیم که خیانتکار نباشد .
داشت حساب بیت المال را می کرد ، حساب زکات و چیزهائی که ، مالیات هائی که به بیت المال باید مردم بدهند ، چراغ روغنی اش روشن
ساده زیستی - موسسه فرهنگی هنری قدر ولایتبود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود ، یک کسی آمد ( به حسب آن چیزی که نقل شده است ) با حضرت صحبت بکند حضرت آن چراغ را خاموش کرد گفت آن وقت که این روشن بود برای حساب بیت المال مسلمان ها بود حالا که می خواهید با من صحبت کنید مربوط به این نیست من چراغ را خاموش کردم ، مال مردم ، مال بیت المال است ، من حق ندارم . حالا شما ملاحظه کنید که این رئیس جمهورها چه میکنند ، این سلاطین چه میکنند .
ساده زیستی - موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
عابد ریا کار
عابدی گفت : سی سال نمازم را در صف اول جماعت بجا آوردم ، ولی ناگزیر همه را اعاده کردم . زیرا روزی دیر به جماعت رسیدم و در صف اول جائی نیافتم . چون در صف دوم به نماز ایستادم ، احساس کردم از اینکه در صف اول نیستم ناراحت و شرمسارم . در نتیجه هر طوری بود خود را در صف اول جای دادم و نمازم را با آرامش خاطر خواندم . آن روز دانستم همه نمازهای سی ساله ام به ریا آلوده بوده ، چون می خواستم خود رابه مردم بنمایانم که پیوسته از نماز گزاران صف اول جماعت بوده ام و در این امر از دیگران پیشی گرفته ام .
کشکول جبهه - موسسه فرهنگی نور
عنایت حق به بنده اش
امام عسگری از آباء و اجداد طاهرینش ، از امیرمؤ منان امام علی علیه و علیهم الصلاة و السلام از پیامبر اکرم نقل می کند :
خدای تبارک و تعالی فرمود : من سوره فاتحه الکتاب را بین خود و بنده ام تقسیم کرده ام . پس نیمی از آن برای من ، و نیم دیگر برای بنده من می باشد . و برای بنده من است هر چه از من طلب کند ، یعنی آنچه از من بخواهد به او عطا می کنم .
هنگامی که عبد گوید : بسم اللّه الرحمن الرحیم
خداوند جل جلاله فرماید : بنده من ، به نام من آغاز کرد . بر من لازم است کارهایش را به نفع او تمام کنم و نواقص امور او را تکمیل نمایم و احوال او را مبارک سازم .
وقتی عبد می گوید : الحمد لله رب العالمین
خداوند می فرماید : بنده ام مرا ستایش کرد و دانست که نعمتهای او از جانب من است ، و بلاهائی که از او دفع می گردد بواسطه فضل و لطف من است ، پس شما گواه باشید که من نعمتهای اخروی را به نعمتهای دنیوی او خواهم افزود ، و عذاب آخرت را از او دفع می کنم چنانچه بلای دنیا را از او برطرف ساختم .
آنگاه که عبد می گوید : الرحمن الرحیم
خداوند می فرماید : بنده ام گواهی داد که من رحمن ورحیم هستم . شما را گواه می گیرم که حظ وافر و بهره کامل از رحمت و عطای خویش به او عنایت کنم .
زمانی که می گوید : مالک یوم الدین
خداوند می فرماید : همانطور که بنده ام اعتراف کرد من مالک روز جزاء هستم ، من نیز حساب او را در قیامت آسان می کنم . حسنات او را می پذیرم و از سیئات او می گذرم .
وقتی عبد می گوید : ایاک نعبد
خداوند می فرماید : بنده من راست گفت . او فقط مرا می پرستد . شما را گواه می گیرم که ثوابی به عبادت او بدهم که همه مخالفان پرستش من بر او غبطه خورند.
هنگامی که بنده می گوید : ایاک نستعین
خدای عزوجل میفرماید : بنده ام از من یاری طلبید و به من پناهنده شد . پس شما را گواه می گیرم که او را در کارهایش یاری کنم و در سختیها دستگیری نمایم .
عبد می گوید : اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم
خداوند فرماید : این بخش از سوره برای بنده من است و برای اوست هر چه بخواهد . دعا یش را اجابت کنم و آرزویش را بر آورم ، و از آنچه ترسید او را ایمن سازم .
کشکول جبهه - موسسه فرهنگی نور
محتوای اصلی پیام غدیر: اعلام ولایت همه ائمّه علیهم السلام تا قیامت
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر از جانب خداوند متعال موظّف شدند که تکلیف وصایت بعد از خویش را در امّت خود، روشن کنند. لذا فرمودند: جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام، پروردگارم - که او سلام است - مرا مأمور کرد که در این محلّ اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که: «علی بن ابی طالب برادر من و وصیّ من و جانشین من [بر امّتم] و امام بعد از من است. نسبت او به من نسبت هارون به موسی است جز اینکه پیامبر ی بعد از من نیست. او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است» و خداوند در این مورد آیه ای از کتابش بر من نازل کرده است: «انّما ولیّکم الله و رسوله و الَّذین آمنوا الَّذین یُقیمُون الصَّلوة و یُؤتُون الزَّکوة و هُم راکِعُون» ( سوره مائده، آیه 55)صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده، نماز بپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عزّوجل را قصد می کند.
علاوه بر این، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در طول این خطبه به معرّفی جانشینان خود پرداخته وتنها به ذکر اسامی ایشان اکتفا نفرموده اند؛ بلکه در جای جای خطبه، اوصاف ایشان را بر شمرده اند. از این رو آنگاه که نام علیّ بن ابی طالب علیه السلام را برده اند، ایشان را با معرّفی خداوند در قرآن کریم متمایز نموده، اعلام فرموده اند که او بعد از من «ولیّ» و «صاحب اختیار» شماست. زیرا خداوند که مولا و پروردگار مردم است، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را سرپرست مردم قرار داده است؛ آنجا که می فرماید:
النَّبیُّ اَولی بِالمؤمنینَ مَن اَنفُسِهِم. (سوره احزاب، آیه 6)
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به مؤمنان از خودشان اولویّت دارد.
بنابراین، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نصب الهی، بطور مطلق از خود مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارترند. به تعبیر دیگر، خداوند ایشان را نسبت به مردم، اولی به تصرّف قرار داده است؛ بدین معنا که مؤمنان باید خواست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در همه امور خویش بر خواست خود ترجیح دهند و ایشان نسبت به همه دارایی های مؤمنان از خودشان سزاوارترند. پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می توانند هر گونه دخالتی در همه ابعاد زندگی آنها داشته باشند. همین مقام پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای ائمّه علیهم السلام نیز ثابت است. چنانکه امام حسین علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:
اَنَا اولی بالمؤمنین منهم بانفسهم ثمّ انتَ یا علیُّ اولی بالمؤمنین من انفسهم ثمّ بعدَک الحسنُ اولی بالمؤمنین من انفسهم و بعدَه الحسینُ اولی بالمؤمنین من انفسهم ثمّ بعدَه علیُّ اولی بالمؤمنین من انفسهم ثمّ بعدَه محمّدٌ اولی بالمؤمنین من انفسهم و بعدَه جعفرٌ اولی بالمؤمنین من انفسهم ثم بعدَه موسی اولی بالمؤمنین من انفسهم ثمّ بعدَه علیٌّ اولی بالمؤمنین من انفسهم ثمّ بعدَه محمّدٌ اولی بالمؤمنین من انفسهم ثمّ بعدَه علیٌّ اولی بالمؤمنین من انفسهم ثمّ بعدَه الحسنُ اولی بالمؤمنین من انفسهم و الحجّة بن الحسن اولی بالمؤمنین من انفسهم ائمّةٌ ابرارٌ مَع الحقِّ و الحقُّ معهم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر ابتدا از مردم همین مطلب را اقرار گرفتند و پرسیدند: «ألستُ اولی بکم من انفسکم» و آنگاه که همگی آن را تصدیق کردند، اعلام فرمودند:
مَن کُنتُ مَولاه فَعَلیٌّ مَولاه.
هر کس من مولای اویم پس علیّ مولای اوست.
پس هر کس مولویّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پذیرفته است، باید حضرت علی علیه السلام را هم نسبت به خود اولی به تصرّف بداند.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین دعا فرمودند:
اللّهمّ والِ من والاه و عادِ من عاداه و انصُر مَن نصره و اخذُل مَن خذله و اَعِن مَن اعانه.
خدایا دوستداران او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار نصرت دهندگان او را نصرت بده و خوار کنندگانش را خوار کن و یاری کنندگان او را یاری نما. قابل توجّه است که این بخش خطبه در نقل اهل تسنّن هم آمده است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در بخش دیگر خطبه با تأکید بر امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، ولایت بقیّه ائمه علیهم السلام را هم تا روز قیامت تثبیت فرمودند. هر چند که غیر از امام حسن و امام حسین علیهما السلام بقیه ایشان هنوز تولّد نیافته بودند، اما پیامبر گرامی همان روز بر لزوم قبول ایشان تأکید فرمودند:
ای مردم! این آخرین باری است که در چنین اجتماعی بپا می ایستم. پس بشنوید و اطاعت کنید. در مقابل امر [خداوند] پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید.
فانّ الله عزَّوجَلَّ هو مَولاکُم و اِلهُکُم ثُمَّ مِن دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبیُّهُ المُخاطِبُ لَکُم ثُمَّ من بَعدی علٌّی ولیّکم وَ امامُکم بأمر الله ربِّکُم ثمّ الامامةُ فی ذُریّتی من وُلدِهِ الی یَومِ تَلقون اللهَ وَ رَسُولَهُ.
چرا که خداوند عزوجل صاحب اختیار و معبود شماست و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده (مولای شماست) و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند - پروردگارتان - است و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.
معرّفی خاتم ائمه علیهم السلام حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه بخشی بسیار مهمّی از خطبه غدیر است که در آن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اسم و وصف پرداخته اند و بدین وسیله حجّت را اتمام فرموده اند:
الا انّ خاتم الأئمّة منّا القائم المهدیّ…
بدانید که آخرین امامان از ما، قیام کننده مهدیّ است…
اَلا اِنّه بَشَّر به مَن سَلَفَ مِن القرون بَینَ یَدیه اَلا اِنّه الباقی حُجّةً وَ لا حُجّةَ بَعدَهُ وَ لا حقَّ الّا معه و لا نورَ الّا عِندَه
اوست که پیشینیان از قرنهای گذشته به او بشارت داده اند، اوست که به عنوان حجّت باقی می ماند و بعد از او حجّتی نیست. هیچ حقّی نیست مگر همواره او و هیچ نوری نیستمگر نزد او.
اَلا و اِنّه ولیُّ الله فی ارضه و حَکَمُهُ فی خَلقِهِ وَ امینُهُ فی سِرّه وَ علانِیَتِهِ.
بدانید که اوست ولیّ خدا در زمین و حکم کننده او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش.
انقیاد و قبول سرپرستی حضرت علی علیه السلام و فرزندان ایشان، امری است که خداوند متعال بر همه مردم تکلیف کرده و بدین وسیله، دین همه را کامل نموده است. این تکلیف تا روز قیامت از هیچ کس ساقط نخواهد شد و البته خداوند متعال توسّط پیامبر خویش، مردم را از عواقب انکار و شک در این امر مطلع ساخته است:
مَعاشرَ النّاس انّه امامٌ مِنَ الله وَ لَن یتوبَ اللهُ علی اَحَدٍ اَنکَرَ وِلایَتَهُ وَ لَن یَغفِرَ لَهُ، حَتماً علی اللهِ اَن یَفعَلَ ذلِکَ بِمَن خالَفَ اَمرَهُ وَ اَن یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکراً اَبَدَ الآباد و دَهرَ الدُّهورِ فَاحذَرُوا اَن تُخالِفُوه فَتَصِلوا ناراً وَقُودَهَا النّاسُ وَ الحِجارةُ اُعِدَّت للکافرین.
ای مردم! او از طرف خداوند امام است و هر کس ولایت او را انکار کند، خداوند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمی بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید، چنین کند و او را به عذابی شدید برای همیشه و تا آخر روزگار، معذّب نماید. پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید که گرفتار آتشی می شوید که آتشگیره آن مردم و سنگ ها هستند و برای کافران آماده شده است.
اینتهدید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شامل همه کسانی می شود که در مورد سفارش ایشان حتی نسبت به یکی از ائمه علیهم السلام شک کنند: مَن شکَّ فی واحدٍ مِنَ الأئمةِ فَقَد شَکَّ فِی الکُلِّ مِنهُم وَ الشاکُّ فینا فِی النّار.
هر کس در مورد یکی از ائمه شک کند، نسبت به همه آنها شک کرده و کسی که در مورد ما (اهل بیت) شک کند در آتش خواهد بود.
پیمان غدیر: بیعت با مهدی ” عجل الله تعالی فرجه الشریف” - محمد بنی هاشمی
حجّیّت پیام غدیر برای همه انسان ها تا روز قیامت
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر برای آخرین بار در اجتماع مسلمانان، پیام مهمّی را از جانب خداوند متعال اعلام فرمودند. این پیام، دلیل قاطع و برنده ای بر تمام کسانی است که به هر طریقی بر آن آگاهی یافته اند و راه هرگونه عذر و بهانه را بر امّت بسته است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خود، تبلیغ این پیام را بر همه حاضران و غایبان در همه اعصار و قرون واجب ساختند:
ای مردم من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می سپارم.
وَ قَد بَلَّغتُ ما اُمِرتُ بِتَبلیغِهِ حُجَّةُ عَلی کلِّ حاضرٍ وَ غائبٍ وَ عَلی کُلِّ اَحَدٍ مِمَّن شَهِدَ اَو لَم یَشهَد، وُلِدَ اَو لَم یُولَد فَلیُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلی یَومِ القِیامَةِ. (احتجاج، ج 1، ص 78: خطبه غدیر در کتاب احتجاج به صورت کامل نقل شده است. از آنجا که در کتاب «اسرار غدیر» تألیف آقای محمد باقر انصاری این خطبه از کتاب احتجاج با تحقیقی جامع همراه با اختلاف نسخ نقل شده، ما در این کتاب، خطبه غدیر را از کتاب اسرار غدیر نقل می کنیم)
من آنچه را مأمور به ابلاغش بودم رسانیدم تا حجّت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند؛ بدنیا آمده اند یا نیامده اند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.
این ابلاغ، تکلیف همه مردم را تا روز قیامت روشن ساخته است. مسلمّا هیچ گونه تخطّی از این امر در هیچ دوره ای بعد از غدیر، جایز نخواهد بود.
همه کسانی که به گونه ای پیام غدیر را دریافت کرده اند - صرفنظر از اینکه در کدام عصر زندگی می کنند - موظّف هستند که در مقابل این اتمام حجت، سر تسلیم فرود آورده، به لوازم آن پایبند گردند و بر هر نسلی واجب است که نسل بعد از خویش را ازامر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مطلّع سازد.اگر گذشتگان به این واجب عمل نمی کردند، مدّتها قبل، این ندا خاموش گشته بود و این پیام به نسل حاضر نمی رسید.
با وجود اینکه مردم با فاصله کوتاهی بعد از غدیر، دستورالعمل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نادیده گرفتند و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را نپذیرفتند، اما پیام غدیر به گوش نسلهای بعد رسید؛ آنها توانستند وصیّ پیامبر را در زمان خویش بشناسند و هرگز این نور هدایت خاموش نشد. اکنون نیز شاهد هستیم که در زمان آخرین اوصیا حضرت مهدی علیه السلام هم تکلیف وصایت، روشن است؛ گرچه مانند همه اعصار، عامّه مردم از قبول تکلیف خویش - آنچنان که شایسته است - سرباز می زنند و آن را نادیده می انگارند.
بنابراین، ما هم در عصر خویش وظیفه داریم که دیگران را از تکلیفی که بر دوششان گذاشته شده، باخبر کنیم و با واقعیّت غدیر آشنایشان سازیم. به همین ترتیب، این وظیفه تا روز قیامت باقی است و مؤمنان عصر حاضر در سلسله این اِخبار، حلقه اتّصال گذشته و آینده اند. برای عمل به این تکلیف، ابتدا باید بدانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مأمومین خاتم اوصیاء، حضرت مهدی - عجّل الله تعالی فرجه الشریف - چه خواسته اند و مردم این عصر را به چه امری دعوت فرموده اند و چگونه می توان به این فرمایش ها جامه عمل پوشاند. پس بر هر مسلمانی واجب است که با قول و عمل، به انتقال این پیام مهم، ملتزم گردد؛ چرا که رویسخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر با همه انسان ها تا روز قیامت بوده است و مردم در هیچ روزگاری از شمول این دستور، مستثنا نمی باشند.
پیمان غدیر: بیعت با مهدی ” عجل الله تعالی فرجه الشریف” - محمد بنی هاشمی