وعده های ما بدهی ماست
امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) فرمود:
إِنَّا أَهْلُ بَیْت نَرَی وَعْدَنا عَلَیْنا دَیْناً کَما صَنَعَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه وآله)(1)
ترجمه
ما خاندانی هستیم که وعده های خود را همانند دیون خود می دانیم، همان طور که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)چنین بود.
شرح کوتاه
بدهی تنها آن نیست که انسان چیزی را از کسی بگیرد و مقابل آن را بدهکار شود، کسانی که به دیگران وعده می دهند، در حقیقت کاری به ذمّه می گیرند و مسؤولیتی را می پذیرند و در حقیقت یک دین اخلاقی غیر قابل انکاری دارند.
وفای به عهد نشانه شخصیّت و ایمان و بزرگی و صدق و راستی و موجب تحکیم مبانی اطمینان عمومی در جامعه، و زنده کننده روح همکاری های اجتماعی است; و به همین دلیل در اسلام، فوق العاده روی وفای به عهد تکیه شده است.
1. از کتاب تحف العقول، صفحه 333.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
توصيه اسلام به بهرهگيري از منابع طبيعي
قرآن كريم گاهي با بيان (وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ)و زماني با عبارت: (فَامْشُوا فِي مَنَاكِبَها)، انسان را به بهرهگيري از منابع طبيعي فراخوانده ميفرمايد: روي دوش زمين راه برويد و روزي بگيريد. لازمه اين فرمان، تلاش براي استخراج معادن، كشاورزي، … و بهرهگيري هرچه بهتر از مواد خام طبيعت است. امتثال اين دستور الهي كار آساني نيست، بلكه نياز به تلاش و همت جدي دارد. اين سفره گسترده نعم الهي در صحرا و دريا و در اعماق كوهها براي بشر پهن شده و انسان بايد با تلاش خويش از آنها بهرهمند شود. خداوند قبل از خلقت انسان همه نعمتهاي لازم جهت زندگي را آفريد؛ يعني زمين و زمينه را براي زندگي بشر فراهم كرد، آنگاه بشر را در روي زمين خلق كرد.
چنين نبود كه انسان ابتدا آفريده شود سپس براي رفع نياز او موجودات ديگر خلق شوند؛ چنانكه نوزاد چون توان هضم غذا ندارد، ابتدا شير مادر براي او فراهم شد و پس از مدتي كه توان غذا خوردن و كار كردن يافت غذا و فعاليت او مشخص گرديد، به انسان نيز عقل و خرد داد، ابزار در اختيار او نهاد، فرمان تلاش در روي زمين و آبادكردن آن را بيان كرد و فرمود: شما حركت كنيد، (ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ)؛ ما راه را براي شما آسان ميكنيم.
ضرورت بهرهوري بهينه از منابع طبيعي
خداي سبحان موجودات را در تسخير انسان قرار داد؛ نه به آن معنا كه خود انسان آنها را تسخير كند، بلكه خداوند آنها را براي بشر مسخر قرار داد؛ چنانكه در سوره «ابراهيم» ميفرمايد: (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي البَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَار وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ)
در اين آيات كلمه (سَخَّر) چهار بار تكرار شده است و ضمير خطاب (لَكُمُ) نيز چندين بار تكرار شده است. هر چند واژه «تسخير» مفهوم جامع ذهني دارد ولي تسخير شمس و قمر با تسخير ليل و نهار متفاوت است؛ همچنان كه تسخير بحر با تسخير نهر متفاوت است. بنابراين هر يك از مخلوقات الهي؛ هم وجودشان با ديگري تفاوت دارد و هم تسخير آنها، از اين جهت بهرهبرداري از آنها نيز متفاوت خواهد بود.
ولي آنچه مهم است اينكه همه موجودات مسخر انسان هستند، از اين جهت لازم است به نحو احسن از اين نعمتهاي الهي بهرهبرداري شود كه در غير اين صورت كفران نعمت است.
يكي از نعمتهاي خدادادي دريا است. اگر انسان استفاده ابتدايي از آن بكند، او با ساير موجودات آبزي و پرندگان دريايي در استفاده از دريا يكسان است و تسخير آن مصداق ندارد. اگر انسان افزون از استفاده از آب دريا و كشتيراني، در درياي نعمتهاي الهي غواصي كند و از عمق دريا تا فضاي درون و بيرون آن به تحقيق علمي بپردازد و معادن دريايي و سرمايههاي موجود در دريا را شناسايي و به بشر عرضه كند، آنگاه ميتوان گفت از درياي تسخير شده استفاده صحيح كرده است؛ چنانكه اگر تنها از روشنايي و گرماي خورشيد استفاده كند، تفاوتي ميان انسان و ديگر موجودات زنده ـ اعم از حيوانات و نباتات ـ در استفاده از خورشيد نخواهد بود، كسي ميتواند ادّعا كند كه از نعمت خورشيد به خوبي استفاده كرده و به آيه (سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْس) عمل كرده است كه انواع استفادههاي مفيد و منافع زيست محيطي آن را شناسايي كرده در اختيار بشريت قرار دهد.
زمين را نيز خداوند مسخر انسان قرار داد تا به راحتي توان زندگي روي آن را داشته باشد؛ براي كشاورزي بتواند آن را شخم زده و براي استخراج معادن و كاوشهاي علمي در رشتههاي مختلف خاكشناسي و معدنشناسي بتواند حفاريهاي عميق كند و همچنين براي شناخت گسلها و مناطق زلزلهخيز به تحقيق عمقي زمين بپردازد تا مردم از زندگي مرفه و أمني برخوردار شوند ولي اگر استفاده از زمين تنها در حد ساختن آشيانه و زندگي عادي باشد، ديگر حيوانات نيز چنين بهرهمندي را دارند. همچنان كه انسان به عمق زمين ميرود و نفت و گاز و ديگر منابع زيرزميني را استخراج ميكند بايد از فضا و موجودات آن نيز بهرهبرداري مناسب كند.
اگر تنها به استفاده ابتدايي از نعمتهاي الهي بسنده شود و مسخر بودن موجودات براي انسان ناديده گرفته شود؛ چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: (أَلَمْ يَرَوْا إِلَي الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ)(وَالخَيْلَ وَالبِغَالَ وَالحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا)و از مخلوقات الهي به طور شايسته بهرهمند نشود، كفران نعمت كرده شامل آيات: (أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ البَوَارِ)، (إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ)خواهد بود.
[اسلام و محيط زيست - صفحه 32]
سلام و درود بر شما....
السّلام عليكم؛
سلام و درود بر شما….
«سلام» از «سَلِمَ» ضدّ خصومت و به معناي شدت موافقتي است كه هيچگونه خلاف و نزاعي در بين نباشد. انقياد، صلح، رضا و امثال آن از لوازم اين معناست.
سلام به معناي سلامت است و «السلام عليكم» يعني سلامت از جانب خدا بر شما [مخاطبان] باد.
آسانترين ابزار تكريم
مبادله سلام هنگام مقابل شدن با ديگران، سادهترين، آسانترين و ارزشمندترين وسيله براي ابراز ارادت، تكريم وتعظيم مخاطب وتحكيم پيوندهاي اجتماعي است. سلام، نوعي تحيّت و درود است. اصل «تحيّت» به معناي طلب حيات براي مخاطب است، خواه حيات ظاهري باشد يا حيات باطني، مادي باشد يا معنوي.
در قرآن كريم آمده است: (تَحيّتهم فيها سلام) ؛ تحيت بهشتيان، سلام است. طبق اين آيه، تحيتْ انواعي دارد كه سلام، بهترين آنهاست. از اين رو بهشتيان آن را انتخاب ميكنند. به اين ترتيب، سلامكننده به كمك سلام، حيات همراه با سلامت، يعني كمال حيات نازل شده از جانب خداوند را براي مخاطب، طلب ميكند و در واقع، معناي آن «سلام الله عليك» است؛ چون سلام از اسماي حسناي خداست: (هو الملكُ القدّوس السلام) و مبدأ هر گونه سلام و سلامتي اوست:
اللّهمّ أنت السلام و منك السلام و لك السلام وإليك يعود السلام؛ خدايا! سلام تويي و سلامتي از تو نشأت ميگيرد و از آنِ توست و به سوي تو نيز باز ميگردد.
از آنجا كه خداي متعال سلام است، سلام و جوابي كه ميان دو نفر رد و بدل ميشود (سلام عليك، عليك السلام) عبارت ديگري از (هو الأوّل و الاخر) است.
تذكرّ 1: در معناي فقرات اين دعاي بلند مرتبه ميتوان گفت:
الف) خداوند سلام است، يعني تمام كمالهاي آن ذات اقدس از آسيب عيب و گزند نقصْ سالم است.
ب) خداوند مبدأ فاعلي تمام آثار سودمند و با بركت است پس مبدأ آغازين سلام نيز خداست.
ج) خداوند مالك تمام اسما و افعال و آثار و بالاخره مَلِك همه اشياست و سلام نيز يكي از مماليك اوست. بنابر اين، سلام در اختيار خداست.
د) خداوند، انجام همه اشيا و پايان تمام امور و مقصد و نهايت همه سائران صائر و تمام سالكانِ متحوّل است. بنابر اين، مرجع پاياني سلام نيز خداست. به بيان ديگر: چون سلام از كلمات طيب است و هر كلام طيّبي به سوي خداوند صعود ميكند: (إليه يصعد الكلم الطيّب) و صعود همان قوس رجوع و عود به طرف خداست، لذا بازگشت هر سلام به سوي خداست.
تذكّر 2: برخي سرّ تسميه خداي سبحان به «سلام» را چنين دانسته اند:
هر موجودي هر چه دارد به تسليم الهي است و او چنين نعمتي را همراه با سلامت در اختيار آن موجود گذاشته و تسليم او گردانيده است.لذا خداوند خود را به طور مبالغه در اين وصف، سلام (به معناي مسلِّم و سلام دهنده) ناميده است.
سلام، تحيتي الهي
بهترين تحيتي كه خدا براي انبيا (عليهمالسلام) و بندگان صالح خود دارد سلام است كه گاهي آن را بدون واسطه ميفرستد، نظير (سلام علي نوح في العالمين)، (سلام علي إبراهيم) و گاهي از زبان يكي از اولياي خود، نظير آنچه كه از زبان كليم خويش به بندگان صالح خود ابلاغ كرد: (والسلام علي من اتّبع الهدي).
البته اين سلام اختصاص به دنيا ندارد، بلكه در ملاقات با خدا در قيامت نيز بهترين هديه و تحيتي كه نصيب بندگان صالح ميشود همين سلام است: (تحيتهم يوم يلقونه سلام).
فرشتگان نيز با سلام از بهشتيان استقبال كرده، آنان را به خوان گسترده نعمت الهي دعوت ميكنند: (قال لهمْ خَزَنَتُها سلام عليكم طِبْتم فادْخلوها خالدين). همانگونه كه در لحظه احتضار، ارواح آنها را با سلامْ توفّي و قبض ميكنند: (الذين تتوفّاهم الملائكة طيّبين يقولون سلام عليكم).
حاصل آن كه: مؤمنان وارسته از هر كسي كه با او مواجه ميشوند تحيت و سلام دريافت ميكنند، هم از ملائكه: (والملائكةُ يدْخلون عليهمْ من كلِّ بابٍ سلامٌ عليكم بما صبرتم). و هم از رفيقان و همسفران بهشتي خودشان: (تحيّتُهم فيها سلامٌ). اساساً چيزي جز سلام، گوش آنها را در آن دارالسلام نوازش نميكند و از هرگونه كلام لغو، بيهوده و گناه آلود مبرّا هستند: (لا يسمعون فيها لغواً ولا تأثيماً إلاّ قيلا سلاماً سلاماً).
قرآن كريم، بهشت را «دار السلام» معرفي ميكند: (لهم دار السلام عند ربهم)، (والله يدعوا إلي دار السلام).
[ادب فناي مقربان جلد1 - صفحه 94]
پيشوايان معصوم عليهم السلام و پرهيز از خرافات
در دعاهايى كه از زبان ائمه معصوم عليهم السلام در مناجات با خدا جارى مىشد، چنين آمده است: “اَلَلَّهُمَّ اَرِنِى الْاَشْيَاءَ كَمَا هِىَ؛ خداوندا! امور را آن گونه كه هست، به من نشان بده.” در قسمتى از دعاى بعد از نماز عشاء نيز كه از امام صادقعليه السلام نقل شده است، چنين آمده، “اللَّهُمَّ … أَرِنِى الْحَقَّ حَقّاً حَتَّى أَتَّبِعَهُ وَ أَرِنِى الْبَاطِلَ بَاطِلًا حَتَّى أَجْتَنِبَهُ وَ لَا تَجْعَلْهُمَا عَلَىَّ مُتَشَابِهَيْنِ فَأَتَّبِعَ هَوَايَ بِغَيْرِ هُدًى مِنْكَُ؛ خداوندا! واقعيت و حق را به من نشان بده تا از آن پيروى كنم و باطل را به من بنمايان تا از آن دورى كنم و حق و باطل را براى من مبهم و نامشخص نكن كه در نتيجه از هواى نفس خود - به دور از راه هدايت تو - پيروى كنم.”
اهل بيت عليهم السلام براى حفظ دين الهى و دستورات آن به قدرى دقت داشتند كه امام صادق عليه السلام در جمع اصحاب خود يادى از عصر غيبت كردند و براى ثبات عقايد مؤمنين به خواندن دعاى غريق سفارش كردند. عبدالله بن سنان مىگويد: پرسيدم دعاى غريق چيست؟ آن حضرت فرمود بگو: “يا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ! يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ! ثَبِّتْ قَلْبِى عَلَى دِينِكَ!” عبدالله مىگويد: “من اين دعا را خواندم، ولى بعد از جمله “مقلب القلوب"، جمله “والابصار” را از خودم افزودم. امام صادقعليه السلام به من رو كرد و فرمود: درست است كه خداوند گرداننده دلها و چشم هاست، ولى آنچه را كه من گفتم، همان را بگو! و چيزى از خودت بر آن كم و زياد نكن!”
بنابراين، پيشوايان معصوم عليهم السلام تا اين اندازه نسبت به اصحاب و ياران خود و اعتقادات آنان توجه داشتند و خود هم به شدت به آن مقيد بودند تا آنجا كه خطاب به حضرت حق عرض مىكردند: “يا رَبِّ أَرِنِى الْحَقَّ كَمَا هُوَ عِنْدَكَ؛ خدايا حق را همان گونه كه در نزد توست، براى من نمايان كن!”
امامان ما با اين برنامه به ما مىآموزند كه مردم نبايد از صراط مستقيم و حقيقى خارج گردند و فريب دغلكاران را بخورند و به امورى مانند: رمالى، معركهگيرى، شعبدهبازى، كفبينى، سركتاب باز كردن، و … دل ببندند و به دنبال خرافات و اراجيف ياوه سراها بروند. همچنين از بازيهاى صوفيان دغلباز هم بايد پرهيز نمايند.
اين مسئله در روزگار ما نيز كه عصر دانش و فنآورى است، وجود دارد. اكنون شيادانى هستند كه منافع مادىشان در ترويج خرافههاى خاصى است و هيچ جاى جهان از وجودشان خالى نيست. نمونه بارز آن وعدههاى كسانى است كه انواع نسخه هاى حياتبخش را به صورتهاى عجيب و غريبى به مردم عوام و ساده لوح قالب مىكنند.
اگر به اين مسئله توجه شود، راه بر بسيارى از كسانى كه از اين طريق ارتزاق مىكنند، بسته مىگردد. متأسفانه روزگار ما، زمان بى حوصلگيها، بى دقتيها و درهم آميزى واژه ها و مفاهيم است. اكنون در كشور ما مجله هايى چاپ مىشود كه سراسر آن چيزى جز انواع طالع بينيها و فال قهوه، فال چاى و ورق و امثال اينها نيست. بعضى به انواع فالگيرى، جنگيرى، دعانويسى، و رمالى، روى آورده اند و اسمش را گذاشتهاند: امور “فراروانشناسى". اين روزها كمتر است كه در روزنامه خبرى از دستگيرى و فاش شدن خيانت افرادى كه از اين طريق مردم را مىفريبند، ديده نشود.
اين مسئله نه تنها در روزنامه ها و مجلات ديده مىشود، بلكه در شبكه اينترنت هم افرادى باب فالگيرى و پيشگويى را بر اساس روز تولد يا ماه تولد به راه انداخته اند و از اين طريق، چه درآمدهاى كلانى را به جيب مىزنند.
خانواده خود را از آتش دوزخ نجات دهید!
یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و الحجارة
« ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند نگاهدارید»( تحریم/6)
نگهداری خویشتن به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است ، و نگهداری خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکرو فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هرگونه آلودگی ، در فضای خانه و خانواده است .
این برنامه ای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده ، یعنی از مقدمات ازدواج ، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ریزی صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود.
به تعبیر دیگر حق زن و فرزند تنها با تاءمین هزینه زندگی و مسکن و تغذیه آنها حاصل نمی شود، مهم تر از آن تغذیه روح و جان آنها و به کار گرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است .
تعبیر به ((قوا)) (نگاهدارید) اشاره به این است که اگر آنها را به حال خود رها کنید خواه ناخواه به سوی آتش دوزخ پیش می روند شما هستید که باید آنها را از سقوط در آتش دوزخ حفظ کنید.
نکته ها:
دستور امر به معروف و نهی از منکر، یک دستور عام است ، که همه مسلمین نسبت به یکدیگر دارند، ولی از آیات فوق ، و روایاتی که درباره حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده ، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگین تری دارد، و موظف است تا آنجا که می تواند در تعلیم و تربیت آنها بکوشد، آنها را از گناه بازدارد و به نیکیها دعوت نماید، نه اینکه تنها به تغذیه جسم آنها قناعت کند.
در حقیقت اجتماع بزرگ از واحدهای کوچکی تشکیل می شود که ((خانواده )) نام دارد، و هرگاه این واحدهای کوچک که رسیدگی به آن آسان تر است اصلاح گردد کل جامعه اصلاح می شود، و این مسئولیت دردرجه اول بر دوش پدران و مادران است .
مخصوصا در عصر ما که امواج کوبنده فساد در بیرون خانواده ها بسیار قوی و خطرناک است ، برای خنثی کردن آنها از طریق تعلیم و تربیت خانوادگی باید برنامه ریزی اساسی تر و دقیق تر انجام گیرد.
رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ):
((بدانید همه شما نگهبانید، و همه در برابر کسانی که ماءمور نگهبانی آنها هستید مسئولید، امیر و رئیس حکومت اسلامی نگهبان مردم است و در برابر آنها مسئول است ، مرد نگهبان خانواده خویش است و در مقابل آنها مسئول ، زن نیز نگهبان خانواده شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول می باشد، بدانید همه شما نگهبانید و همه شما در برابر کسانی که ماءمور نگهبانی آنها هستید مسئولید!
امیر مؤ منان علی (علیه السلام ) در تفسیر آیه فوق فرمود: علموا انفسکم و اهلیکم الخیر، و ادبوهم ((منظور این است که خود و خانواده خویش را نیکی بیاموزید و آنها را ادب کنید)).
تفسیر نمونه - آیت الله ناصرمکارم شیرازی