اثر ارتباط با خدا
بدیهی است که ارتباط دائمی و عمیق با خدای عزیز و مهربان، تحولی عظیم در جسم و جان پدید میآورد و آتش عشق و محبت را در درون می افروزد و حالت تسلیم و تعبد را نسبت به معشوق، در دل ایجاد میکند و به بیانی دیگر، «انسان خاکی»، «الهی و ملکوتی» گردیده و از حضیض پستی و حقارت به آسمان کرامت پرواز مینماید.
امواج خروشان دریای عشق و ایمان که به هیجان آمد همواره از کرانه ی ساحل وجود آدمی سرریز کرده و به صورت «چهره بر خاک ساییدن» و «قیام» و «رکوع» نمود میکند:
در واقع، عبادت از سه دیدگاه مورد توجه است:
الف: پیکره ی ظاهری آن که همان قیام و قعود و ذکر و دعاست که از نظر فقهی، و صحت و بطلان ارزیابی میگردد.
ب: حالت روحی و ارتباطات باطنی مخلوق با خالق، که از جنبهی وجد و سرور معنوی و عرفانی در حوزهی عارفان و اهل دل مطرح است.
وجد و سرور و خضوع و خشوع در عبادت از مهمترین نکاتی است که شارع مقدس اسلام روی آن تکیه کرده است و اولیاء الهی همواره در صدد ایجاد و استمرار آنند همانگونه که امام علیهالسلام در خطبه ی همام به این مطلب اشاره کرده اند: و خشوعا فی عباده.
یعنی عبادت همراه با خشوع مطلوب و متعین است.
و در چنین عبادیت آدمی را شبیه به فرشتگان میسازد آنجا که میفرماید:
«و تشبهوا بملائکته المطیفین بعرشه یحرزون الارباح فی متجر عبادته».
اینان به فرشتگانی که در سایه عرش الهی طواف میکنند میمانند که به سودهای کلانی در تجارتخانه عبادت او دست مییابند.
ج: حرکت در میدان جاذبهی الهی، کشش به سوی محور هستی یعنی آفریدگار جهان، و به اصطلاح اهل معنی «فناء فی الله»:
رشته یی برگردنم افکنده دوست
میکشد هر جا که خاطرخواه اوست
یعنی عارف بالله و پرستشگر راستین تنها در مسجد و یا اطاق خلوت عبادت نمیکند و فقط در محراب، به یاد خدا نیست بلکه همیشه خدایی است ولو در مسجد نباشد و در همه حال یاد خداست و خدا فرمانده مطلق وجود اوست، لذا وقتی علی علیهالسلام در رکوع نماز، انگشتری خویش به سائل میدهد در طریق جاذبهی الهی و دستورربانی است، صدای فقیر در فضای جذبه ی «سیر الی الله» طنین انداز است و دستور بخشش انگشتری هم از مرکز پیام الهی در میرسد و در مجموع او با یک مرکز در تماس است و هر پیامی که از آنجا به گوش جان برسد پذیرا و مجری است.
از علی آموز … سلسله درسهای شناخت دین - مدرسه مکاتباتی نهج البلاغه
عبادت علی علیه السلام
علی (ع) موقع نماز در برابر وجود مطلق و ازلیّت با دل پاک و توجّه تامّ میایستاد و به راز و نیاز مشغول میشد. عبادت و پرستش او مانند اشخاص عادی نبود. خود آن حضرت فرماید:
«عدهای از مردم به امید نعمت بهشت خدا را عبادت میکنند و این عمل تاجران است. برخی هم از ترس عقوبت دوزخ او را پرستش میکنند و این عبادت بردگان است و گروهی نیز خدا را برای ادای شکر عبادت میکنند و این عبادت آزادگان است». بعد میفرماید:
«الهی ما عبدتک طمعاً للجنة و لا خوفاً من النار بل وجدتک مستحقاً للعبادة؛ خدایا! من تو را به طمع بهشت و یا ترس از جهنم عبادت نمیکنم، بلکه تو را مستحق و سزاوار پرستش یافتم».
بنا به قاعدهی روانشناسی هر فردی حتی هر جنبندهای روی اصل حب ذات همیشه در فکر دفع ضرر و جلب منفعت است. تنها علی (ع) بود که بدون جلب نفع(بهشت) و دفع ضرر (دوزخ) صرفاً عبادت را به خاطر خداوند به جا میآورد.
علی (ع) به مرحلهی نهایی یقین رسیده بود؛ یقینی که بالاتر از آن را نمیتوان پیدا نمود.
علی (ع) میفرمود:
«لو کشف الغطا ما ازددت یقینا؛ اگر پرده برداشته شود یقین علی به اندازهی خردلی زیاد نمیشود».
علی (ع) خود را مانند موجی در اقیانوس حقیقت مستغرق ساخته بود. فکر و ذکر و حرکات و سکنات او همه از حقیقت خواهی وی حکایت میکرد.
علی (ع) در تزکیه و تهذیب نفس و سیر مراتب کمالی وجود بی نظیر بود. لوح ضمیرش چون جام جهان نما بود. او به هر چه نگاه میکرد خدا را میدید؛ چنانکه فرمود:
«ما رایت شیئاً الا رأیت الله قبله و معه و بعده؛ چیزی را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن و با آن و بعد از آن مشاهده کردم».
علی (ع) میفرمود: «لم اعبد ربالم اره؛ عبادت نکردم به خدایی که او را ندیده باشم».
پرسیدند: «یا علی! چگونه خدا را میتوان دید؟» فرمود: «با چشم حقیقت خواهی و اخلاص، نه با دیدهی ظاهری».
علی (ع) در مقابل عظمت خدا و مبدأ هستی خود را ملزم به خضوع و خشوع میدید. مناجاتهای او با شیواترین کلمات این معنیرا میرساند.
دعای کمیل که آن حضرت به یکی از اصحاب خود (کمیل بن زیاد) تعلیم فرمود، یکی از شاهکارهای روح بلند و ایمان قوی و یقین ثابت علی (ع) است که از ملکوت اعلی و جهان نامرئی صورت گرفته و آن معانی عالی و بدیع در قالب الفاظی شیوا و عباراتی کاملاً رسا ریخته شده است.
گاهی در برابر رحمت واسعهی معشوق حقیقی سر تاپا امید گشته و زمانی قدرت و جبروت حق چنان بیم و هراسی در دل او افکنده است که بی اختیار به حالت تذلّل و خشوع افتاده است.
سوز و گداز، بیم و امید، توجه و خلوص، وعده و وعید، زیبایی الفاظ و رسایی عبارات که در این دعا به کار رفته است، پردههای فراوانی را که میان حق و خلق است برطرف میکند.
این مناجات دل آدمی را میرباید و آفریدگار را در نظر انسان حاضر و ناظر قرار میدهد و شخص را بیدل و از خود بی خبر کرده و او را شیدا و شیفته و مجذوب و آشفته میسازد.
دعای صباح و سایر مناجات آن حضرت نیز در نوبهی خود مراتب خضوع و خشوع وی را در برابر جلال و شکوه خداوندی آشکار میسازد. برای مثال مناجات زیر که منسوب به آن حضرت است نوشته میشود:
لک الحمد یا ذاالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشأ و تمنع
الهی و خلاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
الهی لئن جلت وجمت خطیتی
فعفوک عن ذنبی اجل و اوسع
الهیتری حالی و فقری و فاقتی
وانت مناجاتی الخفیة تسمع
الهی اذا لم تعف عن غیر محسن
فمن لمسئ بالهوی یتمتع .
ایمان و عبادت علی ( علیه السلام ) - روزنامه جمهوری اسلامی
حل مشکل از گناه مخواه!
امام حسین(علیه السلام) فرمود:
مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ کانَ أَفْوَتُ لِما یَرجُوا وَ اَسْرَعُ لِما یَحْذِرُ(1)
ترجمه
آن کس که انجام کاری را از طریق عصیان پروردگار بطلبد، آنچه را که امید دارد، زودتر از دست می دهد; و از آنچه می ترسد زودتر در آن واقع می شود!
شرح کوتاه
بعضی چنین می پندارند که اگر از وسایل نامشروع برای رسیدن به اهدافشان بهره بگیرند، زودتر به مراد می رسند، در حالی که حدیث فوق می گوید، مراد خود را زودتر از دست می دهند و در چاله هایی که از آن وحشت دارند زودتر می افتند، فی المثل از تحصیل ثروت نامشروع آرامش می طلبد در حالی که قبل از هر چیز در شعاع آن - آرامش را از دست می دهد، و گرفتار پریشانی ها و اضطراب هایی که از آن وحشت داشت، می شود.
1. از کتاب تحف العقول، صفحه 977.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
مراتب و نشانه هاي حيات عقلي
حيات عقلي داراي نشانه و نيز مراتبي است: نشانه حيات عقلي، انزجار از هر گناه و پرهيز از انجام دادن آن است. در بيان قرآن عموماً و در لسان رواياتِ معصومان(عليهمالسلام) خصوصاً، گناه جيفه يا همان لاشه مردار خوانده شده است. اين تعبير گرچه به الفاظ و هيئتهاي گونهگون بيان شده باشد، در معني به حقيقت واحد باز ميگردند كه حقيقت گناه همان مردار بدبو است.
انسان گاهي به علم حصولي، مفاهيم عقلي را درمييابد و با قوت گرفتن نَفْسش حقيقت عقلي آن مفهوم را با علم حضوري ادراك ميكند. اين معني در مسير حيات عقلاني و تطورات نفساني انسان نيز مشاهده ميشود. آن كه حيات عقلاني قويتري دارد، مردار بودن و تعفّن گناه را آشكارا درمييابد و چهره عفن معصيت را ميبيند.
آن كه حائز مراتب پايين تري از حيات عقلاني است، چهره كريه و حقيقت منزجر كننده معصيت را به شكل كامل درنمييابد؛ اما بوي نامطبوع و آزار دهنده آن مردار متعفن به مشام جانش مي خورد.
احراز حدّاقل مراحل حيات عقلي به اين است كه آدم به جايي برسد كه وقتي مي خواهد گناه كند يا هر امر ناشايستي را انجام دهد، بوي نامطبوع و عفن گناه را حسّ كند و از حريم تباهي بگريزد.
حيات انسان از ديدگاه قرآن
حيات از اوصافي است كه انسان بدان وصف ميشود و زماني مي توان به حقيقت حيات در زندگي انساني راه يافت كه قبل از آن به تعريف و شناخت صحيحي از انسان برسيم.
بسياري از انديشوران، انسان را در مقام تعريف به «حيوان ناطق» شناختهاند؛ اما تعريف انسان در فرهنگ قرآن بياني متفاوت دارد: ديگران انسان را يا زندهاي شناختهاند كه سخن ميگويد يا موجود جانداري كه كليات را ادراك ميكند؛ ولي قرآن انسان را «حي متأله» ميشناسد و ميشناساند نه حيوان ناطق.
در نگاه وحي، انسان آن موجود زندهاي است كه متألهانه به سر ميبرد و حيات و زندگي او در تألّهش خلاصه ميشود و تألّه يعني اينكه انسان در عقايد، اخلاق، فقه، حقوق و ساير شئون خود موحّدانه بينديشد و موحدانه عمل كند، پس شخص غير متأله زنده نيست و از حقيقت حيات انساني بهره ندارد.
بر پايه (لِيُنذِرَ مَن كانَ حَيًّا ويَحِقَّ القَولُ عَلَيالكفِرين)( يس، آيه 70).قرآن تنها در انسانهاي زنده اثر ميكند، وگرنه كافران كه مردهاند مشمول قهر خداوندند. كافران از آنجا كه فاقد تألّهاند، از قرآن بهره ندارند، در نتيجه حيات انساني نيز ندارند.
امام مهدي (عج) موجود موعودصفحه 38