شرح نامه ی پنجاه نهج البلاغه
#حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
وَ أَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ.
یکی از #حقوق_مردم_بر_والی این است ، وقتی نعمتی خدا به او داد باعث بشود که او متواضع تر ، مردمی تر ، ارتباطش با دیگران بیشتر بشود ،
وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ
#عطوف باشد ، #مهربان باشد ، نسبت به دیگران ، توجه بیشتر داشته باشد .
این اصل کلی بود که حضرت در صدر نامه این دو جمله را فرمودند.
خود این نامه اگر به تمام نهج البلاغه مراجعه فرمایید می بینید که به استثناء دو ، سه جمله همه نامه همین مقدار است .
فرمود به اینکه :
أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَنْ لَا أَحْتَجِزَ
#حاجز یعنی مانع ،یعنی من هیچ چیزی را از شما منع نمی کنم ، بین شما و جریان مملکت ، حاجز و مانع نمی شوم ” إِلَّا فِي حَرْبٍ ” مگر در #مسائل_جنگ_و_صلح_و_نظامی ،اینطور نیست که همه ی تصمیم ها را که #فرمانده_کل_قوا می گیرد باید زیر دستانش بداند ، فرمود این نیست ، #قانون_اسلام این نیست ، برای اینکه اگر شما بدانید ممکن است دیگران هم بدانند و بیگانه و دشمن بفهمد.
پیاده شده از فایل صوتی
شرح نامه ی پنجاه نهج البلاغه
#حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
فرمود :
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَنْ لَا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ
فرمود : #حق_مردم_بر_والی این است که :
خدا یک نعمتی به والی داد ، برکتی داد ، اوج و ارجی داد، این باعث نشود که خدای ناکرده او از مردم فاصله بگیرد ، این یک ؛
و اگر طولی به او رسید ،طور زندگی او را عوض نکند،
دو؛ طول به آن فایده ای می گویند که زود گذر نباشد ، گرچه طَول و طول فرق دارد اما بی ارتباط با هم نیستند ، هر برکت و هر نعمتی را طَول نمی گویند ،آن برکت و نعمتی که در دراز مدت می ماند آن را می گویند طَول .اینکه در کتابهای حوزوی می بینید که می نویسند ، این حرفی که فلان کس زد ” لا طول له"؛ یعنی مطلب مهم و پر برکتی در آن نیست .
و اینکه در اول سوره مبارکه فاطر دارد خدا ذی الطَول است ، یعنی برکاتی عطا می کند که در دراز مدت می ماند . این را می گویند “طَول".
فرمود: اگر طَولی به والی رسید ، برکت ماندنی به او رسید ، مبادا او از این برکت بهره خوب نبرد و خدای ناکرده وضعش با دیگران فرق بکند .
وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ ، مبادا با این از دیگران جدا بشود .
شرح نامه ی پنجاه نهج البلاغه
#حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
شرح نامه ی پنجاه نهج البلاغه:
(50) (و من كتاب له ( عليه السلام )) (إلى أمرائه على الجيوش):
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيِّ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَنْ لَا يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ …
به آنهایی که #مرزدار هستند، #سلاحهای_نظامی همراهند به آنها این دستور را داد، فرمود من یک حقی دارم شما یک حقی دارید ، من یک وظیفه ای دارم شما یک وظیفه ای دارید ،آن مسائل اخلاقی بین ما مشترک است و من اگر به وظیفه ام عمل کردم شما هم باید به وظیفه خودتان عمل بکنید ، من هیچ چیز را از شما پنهان نمی کنم شما هم چنین ،
لکن باید بدانید بعضی از امور، امور رسمی و محرمانه #نظام است ، نباید توقع داشته باشید آن اسرار رسمی و محرمانه مرزها را ، بیگانه ها را ، #جنگ و #صلح را ما علنی با شما در میان بگذاریم ، زیرا تنها شما که نیستید ، ممکن است زیر مجموعه شما آن را به دیگران منتقل کند ، به استثناء #اسناد_نظامی و محرمانه ، بقیه ما کارها را با شما در میان می گذاریم .
______________________
و اَحاطَ بِهِ کتابُهُ؛ و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد
۱۲. و اَحاطَ بِهِ کتابُهُ؛ و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد.
خداوند بر همه چیز و در همه حال آگاه است: یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ…
او بر همه چیز احاطه دارد؛ ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشه ای از علم او احاطه ندارند: لا یُحِیطُونَ بِشَیْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ.
در سوره نساء، آیه ۱۲۶ میخوانیم:
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکلِّ شَیْ ءٍ مُحِیطاً؛
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تنها از آن خداوند است. و خداوند همواره بر هر چیز احاطه دارد.
آری؛ خداوند بر همه مخلوقاتش احاطه کامل دارد؛ یعنی احاطه قهر و تسخیر، احاطه علم و تدبیر و احاطه خلق و تغییر دارد.
در سوره انعام، آیه ۳ نیز آمده است:
وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکمْ وَ جَهْرَکمْ وَ یَعْلَمُ ما تَکسِبُونَ؛
و اوست که در آسمانها و در زمین خداوند است. نهان و آشکار شما را میداند و هر چه را به دست میآورید [نیز] میداند.
امام صادق علیه السلام درباره این آیه فرمود:
او به تمام مخلوقات از نظر علم و قدرت و سلطه وحاکمیّت احاطه دارد.
گفتن این فراز و توجه به آن در این دعا مهم است؛ زیرا ایمان به احاطه علمی خداوند، هم انگیزه برای کار نیک و هم بازدارنده از کار بد است؛ لذا در قرآن به آن بسیار توجه داده شده است: ( (یَعْلَمُ سِرَّکم وَ جَهْرَکم) ). [انعام:۳] ْ
آری خدابر همه مردم احاطه دارد:
«وَ إِذْ قُلْنا لَک إِنَّ رَبَّک أَحاطَ بِالنَّاسِ»، [۱] و [به یادآور] آنگاه که به تو گفتیم: همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد.
و در سوره الکهف، آیه ۹۱ میخوانیم: «کذلِک وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً» ؛
و ما اینگونه به آنچه از امکانات و برنامه نزد او (ذوالقرنین) بود، احاطه داشتیم (و کارهایش زیر نظر ما بود).
خدایی قابل عبادت است که بر همه چیز احاطه علمی داشته باشد: «وَسِعَ کلَّ شَیْ ءٍ عِلْماً». [۲]
علم او به تمام جزئیات است.
علم او دقیق است: «أَحْصاهُ اللَّهُ».
علم او حضوری است: «عَلی کلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ».
به علم او غبار نسیان نمی نشیند: «أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ».
به واسطه علم او دیگران از اعمال فراموش شده خود باخبر میشوند: نَسُوهُ … یُنَبِّئُهُمْ.
احاطه علمی خدا به همه هستی، همیشگی و ازلی است: «هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا».
علم او دائمی است نه موسمی: «یَعْلَمُ»، «عَلِیمٌ».
علم او به آسمانها و زمین، یکسان است: «یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ».
خلاصه آنکه: علم خداوند، اجمالی نیست؛ بلکه دارای احاطه و احصای کامل است.
—————
[۱]: اسرا: ۶۰.
[۲]: طه، ۹۸.
و مااَحْصاهُ عِلْمُهُ؛ و آنچه را دانشش شماره کرده.
۱۱. و مااَحْصاهُ عِلْمُهُ؛ و آنچه را دانشش شماره کرده.
«عدّ» یعنی شمردن و «احصاء» یعنی شمردن با دقت، به گونه ای که هیچ چیز از قلم نیافتد. خداوند متعال همه چیز را دقیق میداند؛ حتی شماره تعداد نفسهایی که موجودات کشیده یا میکشند. در سوره مریم، آیه ۸۴ میخوانیم:
فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا؛
پس بر [عذاب] آنان عجله مکن. ما حساب آنها [و روز و ساعت و اعمال و حتّی نفس زدن آنان] را شماره میکنیم [تا موعدشان فرا رسد].
امام صادق علیه السلام فرمود:
روزهای عمر انسان را پدر و مادر او نیز میتوانند بشمارند؛ پس مراد از «نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» این است که ما شماره نفَسهای آنان را نیز میدانیم. [۱]
در سوره مریم، آیه ۹۴ نیز آمده است:
قَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا؛
قطعاً خداوند، همه آنان را حساب کرده و با دقّت شمرده است.
بنابراین آمار دقیق همه اجزای هستی به دست اوست. و علم خداوند، تنها به کلیّات احاطه ندارد، بلکه جزئیّات را هم میداند.
—————
[۱]: کافی، ج۳، ص۲۵۹