تقي يعني چه؟
در مجمع البحرين آمده است:
«سمي محمد الجواد، «التقي» لأنه اتقي الله تعالي فوقيه شر المأمون اذ دخل عليه بالليل و هو سكران، فضربه حتي ظن أنه قتله، فوقيه الله تعالي شره. »
«امام جواد عليه السلام را «تقي» ناميدند زيرا خداوند او را از شر مأمون حفظ كرد در هنگامي كه شبانه با حالت مستي به بستر او هجوم آورد و ضربات پي در پي شمشير را بر امام وارد ساخت به گونه اي كه گمان كرد حضرت را به قتل رسانده است ولي خداوند متعال امام را از شر مأمون حفظ نمود. »
دانشنامه امام جواد علیه السلام٬ ص۲۰۴
مهريّه فاطمه چه بود؟
اكنون ببينيم مهريّه فاطمه چه بود؟
بدون شك ازدواج بهترين مردان جهان با سيّده زنان عالم دختر پيامبر بزرگ اسلام بايد از هر نظر الگو باشد، الگويى براى همه قرون و اعصار، لذا پيامبر (صلى الله عليه وآله) رو به اميرمؤمنان على (عليه السلام) كرد و فرمود: چيزى دارى كه مهريه همسرت قرار دهى؟ عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، تو از زندگى من به خوبى آگاهى كه جز شمشير و زره و شتر چيز ديگرى ندارم. پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: درست است، شمشيرت به هنگام كارزار با دشمنان اسلام مورد نياز است; و با شتر نيز بايد نخلستان را آب دهى، و در مسافرتها از آن استفاده كنى; بنابراين تنها زره را مى توانى مهريه همسرت بنمايى، و من دخترم فاطمه را در برابر همين زره به عقد تو درآوردم».
شايد بيشترين قيمتى كه در تواريخ درباره اين زره نوشته شده، پانصد درهم است اين از يك سو اما از سوى ديگر در حديثى مى خوانيم كه: فاطمه (عليها السلام) از پدرش خواست مهر او را شفاعت گنهكاران امت در قيامت قرار دهد، اين درخواست قبول شد و جبرئيل فرمان آن را از آسمان بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) نازل كرد. آرى اين گونه بايد ارزش هاى غلط درهم بشكند، و ارزش هاى اصيل جانشين آن گردد، و اين گونه است راه و رسم مردان و زنان با ايمان، و اين چنين است برنامه زندگى رهبران راستين بندگان خدا.
هميشه «مهريه» و «جهيزيه» و «تشريفات عروسى» سه مشكل بزرگ بر سر راه خانوادهها در مسأله ازدواج بوده است، مشكلاتى كه گاهى تمام دوران حيات ازدواج را مى پوشاند و آثار نكبت بارش تا پايان عمر دو همسر باقى مى ماند.
خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها
«لَو لَمْ يُخْلَقْ عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ لِفاطِمَةَ كُفْو»ٌ;
هرگاه #على آفريده نمى شد، كسى كه لايق همسرى #فاطمه باشد وجود نداشت».
كمالات فوق العاده فاطمه (عليها السلام) از يكسو، و انتسابش به شخص پيامبر از سوى ديگر، و شرافت خانوادگى او نيز از ديگر سوى; سبب شد كه مردان زيادى از بزرگان ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله) به خواستگارى او بيايند، اما همه جواب رد شنيدند.
و جالب اين كه غالباً پيامبر در پاسخ آنها مى فرمود: «اَمْرُها اِلى رَبِّها». كار فاطمه به دست پروردگار فاطمه اس! از همه عجيب تر خواستگارى «عبدالرحمن بن عوف» بود، همان مرد ثروتمندى كه مطابق راه و رسم جاهليّت، به همه چيز از دريچه مادى مى نگريست، و مهريّه سنگين را دليل بر شخصيت زن و موقعيت ممتاز شوهر مى پنداشت. او به خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: «اگر فاطمه را به همسرى من درآورى يكصد شتر كه بار همه آنها پارچه هاى گرانقيمت مصرى باشد به اضافه ده هزار دينار طلا مهريه او مى كن! ». پيامبر (صلى الله عليه وآله) از اين خواستگارى زشت و بى معنا چنان خشمگين شد كه مشتى سنگريزه برداشت و به طرف عبدالرحمن پاشيد و گفت: «تو گمان كردى من بنده پول و ثروتم كه با پول و ثروت مى خواهى بر من فخر بفروش! ». آرى، بايد در خواستگارى فاطمه الگوهاى اسلامى مشخص شود، سنّت هاى جاهليّت پايمال گردد، و معيارهاى ارزش اسلامى معلوم شود. مردم مدينه در اين گفتگوها بودند ناگهان اين صدا در همه جا پيچيد كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى خواهد تنها دخترش را به همسرى علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) درآورد. علىّ بن ابى طالب دستش از مال و ثروت دنيا كوتاه بود و از معيارهاى عصر جاهلى چيزى نداشت، اما وجودش از فرق تا قدم مملو از ايمان و ارزش هاى اصيل اسلامى بود.
هنگامی که تحقيق كردند، معلوم شد رهنمون پيامبر (صلى الله عليه وآله) در اين ازدواج مبارك تاريخى، وحى آسمانى بوده است، زيرا خودش فرمود: «اَتانِي مَلَكٌ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ اِنَّ اللهَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلامُ وَ يَقُولُ لَكَ: اِنِّي قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ ابْنَتَكَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِب فِي الْمَلاَِ الاَْعْلى، فَزَوِّجْها مِنْهُ فِى الاَْرْضِ». فرشته اى از سوى خدا آمد و به من گفت: خداوند بر تو سلام مى فرستد و مى گويد من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسرى علىّ بن ابى طالب درآوردم، تو نيز در زمين او را به ازدواج على درآور. هنگامى كه اميرمؤمنان على (عليه السلام) به خواستگارى فاطمه (عليها السلام) آمد، چهره مباركش از شرم گلگون شده بود. پيامبر (صلى الله عليه وآله) با مشاهده او شاد و خندان فرمود: براى چه نزد من آمدى؟ ولى اميرمؤمنان على (عليه السلام) به خاطر ابهت پيامبر (صلى الله عليه وآله) نتوانست خواسته خود را مطرح كند، و لذا سكوت كرد. پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه از درون اميرمؤمنان على (عليه السلام) با خبر بود، چنين فرمود: «لَعَلَّكَ جِئْتَ تَخْطِبُ فاطِمَةَ؟ » شايد به خواستگارى فاطمه آمدى؟ عرض كرد: آرى، براى همين منظور آمدم. پيامبر فرمود: اى عل! قبل از تو مردان ديگرى نيز به خواستگارى فاطمه آمدند، هر گاه من با خود فاطمه اين مطلب را در ميان مى نهادم روى موافق نشان نمى داد، و اكنون بگذار تا اين سخن را نيز با خود او در ميان نهم. درست است كه اين ازدواج آسمانى است و بايد بشود، اما
شخصيت فاطمه (عليها السلام) خصوصاً، و احترام و آزادى زنان در انتخاب همسر عموماً ايجاب مى كند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) بدون مشورت با فاطمه (عليها السلام) اقدام به اين كار نكند. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فضايل اميرمؤمنان على (عليه السلام) را براى دخترش بازگو كرد و فرمود: من مى خواهم تو را به همسرى بهترين خلق خدا در آورم، نظر تو چيست؟ فاطمه كه غرق در شرم و حيا بود سر به زير انداخت و چيزى نگفت و سكوت كرد. پيامبر (صلى الله عليه وآله) سر برداشت و اين جمله تاريخى را كه سندى است براى فقها در مورد ازدواج دختران باكره، بيان فرمود: «اَللهُ اَكْبَر! سُكُوتُها اِقْرارُها». خداوند بزرگ اس! سكوت او دليل بر اقرار اوست. و در پى اين ماجرا عقد ازدواج بوسيله پيامبر (صلى الله عليه وآله) بسته شد.
نشانههاي عبادت در مناسك حج
#حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
” إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّه” (۱۵۸ بقره)
➖ نشانههاي عبادت در مناسك حج:
خداي سبحان اين دو كوه را جزء علائم عبادي قرار داد؛ مثل اينكه #مشعر را به عنوان علامتِ عبادي قرار داد، خود #كعبه را جزء علائم عبادي قرار داد، #منا را جزء علائم عبادي قرار داد و ساير مناسك حج هم اينچنين است.
اينها شعائر جعلياند، تشريعياند وگرنه سراسر جهان خلقت شعائر الهي است، يعني علامت حق است.
اين #شعائر را خداي سبحان تشريعاً قرار داد تا علائم عبادت باشد. بعضي از امور را به عنوان موقف قرار داد؛ مثل #عرفات و #مشعر.
بعضي را به عنوان #مطاف قرار داد؛ مثل #حولالكعبه يا #مَسعيٰ قرار داد؛ مثل بين الجبلين (بين صفا و مروه).
بعضيها را هم #منحر قرار داد (جاي #ذبح و #نحر قرار داد)؛ مثل منا.
اينها علائم تشريعي و جعلي است.
خداي سبحان اين امور را به عنوان نشانهٴ عبادت قرار داد: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ﴾ يعني از علائم الهي است از #شعيره و علامت حق است.
برگرفته از #دروس_تفسیر_سوره_بقره
ضرورت تعظيم شعائر الهی
حضرت_علامه_جوادی_آملی حفظه الله تعالی:
ضرورت تعظيم شعائر الهي:
از آيات ديگر استفاده ميشود كه شعائر الهي را بايد گرامي داشت يعني آنچه را كه خداي سبحان به عنوان #علامت_عبادت قرار داد، آن را بايد گرامي داشت.
در سورهٴ مباركهٴ مائده، آيهٴ دوم فرمود به اينكه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْىَ وَلاَ الْقَلاَئِدَ وَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً﴾ ؛ فرمود: مؤمنين هرچه علامت الهي است آن را رها نكنيد، بازش نكنيد. #احلال نكنيد. آن را #احرام بكنيد (آن را محترم بشماريد) آن را باز نكنيد ولو مسئلهٴ قلائد باشد. آنچه كه به عنوان قلاده در گردن اين #گوسفند يا #شتر آويزان ميكنند كه علامت باشد كه او را بايد قرباني كرد، آن را هم گرامي بشماريد.
چيزي كه به نام خدا شد آن را احلال نكنيد، بلكه احرام كنيد يعني محترمش بشماريد.
حتي #زائراني كه عازم بيت اللهاند، آنها را گرامي بداريد. آنها كه آمّين بيت الحراماند يعني #قاصدين #مكه اند، آنها را هم محترم بشماريد.
زائرين_بيت_الله با مسافرين ديگر فرق ميكنند. اينطور نيست كه اگر كسي خواست زائرين بيت الله را سوار كند مثل [اينكه] مسافرين ساير شهرها و ديارها را دارد سوار ميكند، اينچنين نيست.
اگر كسي بنا شد با زائرين بيت الله همكاري كند، بايد اينها را احلال نكند [بلكه] اينها را محترم و گرامي بشمارد، چه در فرودگاه، چه در سوار شدن، چه در پياده كردن، چه در #گمرك چه در رفتن، چه در آمدن، اگر كسي با زائرين بيت الله دارد كار ميكند، بايد اينها را گرامي بشمارد. اينها با مسافرين ديگر فرق ميكنند. به اين شرط كه اين زائرين آمّين البيت الحرام باشند .
اَمَّ يعني قَصَد. آمّ اسم فاعل است يعني قاصد. آمين جمع است يعني قاصدين؛ اينهايي كه قاصدِ بيت اللهاند و منظورشان اين است كه ﴿يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً﴾ ، اينها را گرامي بشماريد.
ولي اگر كسي سفر مكهاش با ديگر سفرها يكسان است، او آمّ و قاصد بيت الله الحرام نيست، او عازم #سوغات است، او محترم نيست لذا لازم نيست كه او را احرام كرد [و] او را گرامي شمرد. ولي اگر كسي واقعاً كسي آمّالبيت الحرام بود (قاصد كعبه بود) ﴿يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً﴾ بود، خود همين شخص جزء شعائر الهي است (در رديف شعائر الهي است) نبايد او را عادي تلقي كرد.
برگرفته از #دروس_تفسیر_سوره_بقره