حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
عباس بر رود ایستاده بود و اسبش را به آب زد؛ آن گاه دستانش را دراز کرد و کفی آب بر گرفت و سوی کام از تشنگی خشکیده اش برد؛ چون یادش از تشنگی برادرش آمد آب را بر آب کوفت و به خود سخنهایی گفت که گردش روزگار از جاودانگیشان نکاست:
«جانا! [روزگار] پس از حسین [گاه] خواری من است
و پس از او مباد بودنم این حسین است رو سوی مرگ؛ و تو آبی خنک مینوشی؟
دور باد! این مرام من و کردار درست یقینان نیست. »
نمونه های ایثار ( حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام)