پرتویی از مبارزات امام سجاد
حضور در نهضت كربلا
همراهي حضرت امام سجاد علیه السلام در واقعه ي كربلا را ميتوان اولين تجلي چشمگير در صحنه ي مبارزات به شمار آورد. زماني كه قيام خونين ابي عبد الله الحسين (عليه السلام) تحقق يافت، جز دوستان خدا و دلهاي مطمئن كسي ديگر ياراي همراهي حضرت را نداشت. نمي رسيد و آن حضرت بي اعتنا به قدرتها و مظاهر طاغوت جلوههاي شگفت از حماسه و ايثار را فرا ديد انسانها قرار داد، هنگامي كه در روز عاشورا امام حسين (عليه السلام) انسانها را به ياري طلبيد، امام زين العابدين (عليه السلام) با اينكه تني تب دار و شرايطي سخت و جانفرسا داشت، به ياري پدر شتافت و در پاسخ عمه اش «ام كلثوم» كه تصميم داشت او را باز گرداند، فرمود: «ذريني اقاتل بين يدي ابن رسول الله (صلي الله عليه وآله) »; رهايم كن و بگذار كه در دفاع از فرزند رسول خدا مبارزه كنم.
حماسة زینب کبری سلام الله علیها
برخورد زینب کبری سلام الله علیها با حادثة کربلا ، برخوردی صابرانه بوده است.
اما این صبر در زینب کبری سلام الله علیها چگونه بوده؟ او سخت ترین، سنگین ترین، دردناک ترین و رنج آورترین حادثة تاریخ را دیده است. آن هفتاد و دو نفر که از دنیا بریده و شهید شدند و به خدا پیوستند، تمام سنگینی بار این حادثه روی دوش زینب کبری سلام الله علیها آمد، به انضمام این که از طرف برادر مأمور شد، هشتاد و چهار داغدیده را از کربلا تاشام و از شام تا مدینه سرپرستی کند، این همه مصیبتها را زینب سلام الله علیها تحمل کرد، و با مدیریت مدبرانه اش پیام شهدای کربلا را به گوش همگان رسانید. آن حضرت سلام الله علیها با این حادثه، برخوردی الهی کرد و از زمان وقوع این حادثه تا روز وفاتش، برای یک بار، به خاطر حادثۀ کربلا نفسی که بوی گلایه و شکایت از خدا را بدهد، از دل نکشید ؛ بلکه کنار حادثة تلخی به این وسعت، شاکر بود. چه کسی این تحمّل را داشت کنار چنین حادثه ای بندة شاکر پروردگار باشد. ابن زیاد وقتی دربارگاهش به مسخره به زینب کبری سلام الله علیها گفت، رفتار خداوند را نسبت به اهل بیتت چگونه دیدی؟ یعنی دیدی که خداوند ما را پیروز کرد و شما قطعه قطعه و متلاشی شدید. جواب داد: «وَ مَا رَایْتُ اِلَّا جَمِیلاً. » : جز رفتاری زیبا و نیک از خداوند ندیدم ؛ یعنی خداوند امامت را با شهادت در هم آمیخت و بالاترین زیبایی را درست کرد ؛ چنان که با این آمیزش، برای ما چهره ای زیباتر از یوسف سلام الله علیها را به وجود آورد. در روز یازدهم با چه تحمّل مثبتی و با چه صبر ملکوتی و عرشی آمد و دو دست مبارکش را زیر بدن قطعه قطعه شدة ابا عبدالله سلام الله علیها برد و با یک دنیا ادب به سمت آسمان برگشت و به پروردگار گفت: «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ. »: خدایا! این اندک را به عنوان قربانی که اصلاً تناسبی با عظمت خدایی تو ندارد، از ما قبول کن. ما یک چیزی میگوییم و یک چیزی را میشنویم که اگر یک میلیونیوم آن بر سر خودمان بیاید، آن وقت باید ببینیم چه کاره هستیم؟ در این موقعیت، عبادت و صبر در ایشان جمع شده بود. امام صادق سلام الله علیها این موقعیت را چنین توصیف میکند: عمه جان! عصر عاشورا تمام فرشتگان خدا از مقاومت، صبر و ایستادگی تو شگفت زده شدند ؛ یعنی نتوانستند هضم بکنند که انسان هم این قدر عظیم است. به خدا قسم! راحت میتوانم بگویم آن زمانی که خدا به ملائکه خبر داد: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً. » [۱] ملائکه برگشتند و گفتند: «أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ» [۲] . خدا به آنها فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ» [۳]: من از آفرینش این انسان چیزی میدانم که شما نمی دانید، و آنان نمی دانستند.
تا عصر عاشورا که خدا برگشت به ملائکه گفت: زینب سلام الله علیها را ببینید، من این را میخواستم خلق کنم: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ» [۴] . چند میلیون سال قبل هم حالا برای شما روشن شد که خلیفه یعنی چی؟ انسان
یعنی چی؟ که یک خانمی که دنیای عاطفه و رأفت قلب است، در یک نصف روز، هفتاد و دو نفر را جلوی چشمان او سر ببرند و قطعه قطعه کنند و بعد بیاید کنار این بدنهای پاره پاره بنشیند و بگوید: «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ. » این است، «أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ». به خدا قسم! شب یازدهم، برای آن حضرت، یک ذره از کیفیت عبادتش با شبهای مدینه فرق نکرد. این شب هم سکینة کبری سلام الله علیها میگوید، عمهام کنار آن خاکهای بیابان، سحر مشغول نماز شب و مناجات بود ؛ یعنی با بودن این حادثه، از پروردگار کمال رضایت را داشت.
———-
[۱]: بقره: ۳۰
[۲]: بقره: ۳۰
[۳]: بقره: ۳۰
[۴]: بقره: ۳۰
حکومت الهی زینب کبری سلام الله علیها
آن دژخیمان اهل بیت را از مسیر طبیعی عراق به شام نبردند ؛ بلکه آنان اهل بیت: را در حالی که جلوی محملها ۱۸ سر بریده را بر بالای نیزهها زده بودند، از منطقة موصل و حدود کرکوک، مرز روم شرقی، ترکیة آن زمان، به دمشق بردند ؛ یعنی از مناطق کردنشین و ترک نشین که آن وقت این ترکها و کردها اغلب مسیحی بودند. بعد در این شهرها اعلام میکردند و به خاطر یزید، این اکراد و این اتراک مسیحی بیرون میریختند و سرود میخواندند ؛ پایکوبی میکردند ؛ به زن و بچه داغدیده سنگ میزدند چوب پرت میکردند. اینها را تا دمشق این گونه بردند. هر جایی هم که آنها را پیاده میکردند، خود لشکر یزید آشپزخانة مفصّلی بر پا مینمود. امّا اهل بیت: به یک ذره نان خشک قناعت میکردند و سختی را تحمّل مینمودند. تا این که به شام رسیدند. یزید سؤال میکند، اینها از کربلا تا این جا چه عکس العملی داشتند؟ در پاسخش گفتند: دو عکس العمل داشتند. یکی این بود که به ما جز آقایی و کرامت نشان ندادند و از کربلا تا شام، نه بچه دو و سه ساله آنها، و نه زن شصت و هفتاد سالة آنان، و نه این جوان بیمار آن ها، یک تقاضا هم از ما نکردند و ما را از سگ کمتر حساب کردند. این یک عکس العمل. عکس العمل دوم آنها هم این بود که با این سختی راه، گرسنگی و تشنگی هر جا آنها را پیاده کردیم، یا مشغول به خواندن قرآن شدند، یا عبادت کردند، یا صورت روی خاک گذاشتند و به مناجات برخاستند. این حکومت زینب کبری سلام الله علیها، در یک ملت هشتاد و چهار نفر است. اگر حکومت، حکومتی الهی باشد، از حکمرانانش، چیزی جز آقا منشی و بندگی خدا، برای مردم ظهور نمی کند. اگر حکومت، این حکومت نباشد. البته، باید این همه فساد رواج سیل وار پیدا کند.
اما چنان زیبا زینب کبری سلام الله علیها بر این ملت الهی هشتاد و چهار نفره حکومت کرد که این ملت دشمن را از سگ، کم تر حساب کردند و لحظه ای هم از عبادت خدا غافل نشدند.
زینب کبری سلام الله علیها از جا بلند شد و به شاه گفت : «یابن الطلقاء» : ای فرزند بردگان و غلامان آزاد شده! پسر مردمان پست! پسر مردمان لعین! پسر مردمانی که بچه هایتان انتساب درستی نداشتند و نمی شد گفت که مادرشان این است و پدرشان این! تو از چنین خانواده ای هستی. ای نسل نامعلوم! «یابن الطلقاء! »: فرزند غلامان آزاد شده! پسر مردمان پست! آنچه نقشه داری به کار بگیر و هر اسبی داری بتازان، اما من اسیر، مطلبی را از آیندة عالم به تو بگویم. یزید! هرچند هفتاد و دو نفر ما را در کربلا قطعه قطعه کردی و نگذاشتی بدن هایشان را دفن کنیم، در آینده، این بیابان تبدیل به یک شهری به نام کربلا میشود. برای برادرم گنبد و بارگاه و حرم برپا میگردد. دلهای مردم از همه عالم متوجّة حرم حسین سلام الله علیها ما میشود و به آن جا میآیند و از خاک قبر حسین سلام الله علیها من، برای شفای بیماران و ساختن مهر نماز بر میدارند. در آینده، لعنت مردم دنیا متوجّه شما میشود ؛ یعنی زینب کبری سلام الله علیها یزید را از غیب خبر داد. یزید مات زده بود و نمی توانست به میرغضب بگوید، گردن این زن را بزن. چون حرفهایی که زینب کبری سلام الله علیها زد، برای خودش هم ایجاد مصونیت کرد. اصلاً شام را به هم میریخت. یزید دید نمی تواند زینب کبری سلام الله علیها را اعدام بکند. این شرابخورِ سگ بازِ میمون بازِ متکبّر که از برخورد زینب کبری سلام الله علیها سخت شکست خورده بود، میدانید چگونه تلافی کرد؟ جلوی چشم خواهر، دست برد و چوب خیزران خود را برداشت و به لب و دندان سر بریده حمله کرد. این بچههای کوچک دامن عمه را گرفتند و همه فریاد زدند: وامحمداً واعلیاً. کاری زینب کبری سلام الله علیها کرد که در تمام حادثه کربلا نکرد. وقتی دید یزید با چوب به لب و دندانِ سربریده حمله میکند، زیر چادر عصمت دست برد و گریبانش را پاره کرد. خیزرانی که یزید بر آن لب میزد، بر دل زینب سلام الله علیها، نیشتر فرو میکرد.
جلوه گاه ايستادگى
استقبال از اين روز[عاشورا ]، تنها در تاريخ انسانيت، از يك نفر صادر شده است و نه پيش از او سابقه داشته و نه بعد از آن اتفاق مى افتد؛ يك نفر كه از نظر ظاهرى يك تن بود، اما از نظر معنا و بصيرت در معنويت و شخصيت، يك عالم و عالمها و بيش از آسمانها و زمين و بهشت و آنچه در آنهاست بود، و همان مثال حقيقى و اكمل «الصورة الانسانية هى أكبر حجج الله على خلقه، وهى الكتاب الذى كتبه بيده وهى الهيكل الذى بناه بحكمته، وهى مجموع صور العالمين وهى المختصر من العلم فى اللوح المحفوظ» بود، بزرگ مردى كه در اين روز و در اين ميدانِ پر از آنچه در نظر همه وحشتناك، هول انگيز و غير قابل تحمل است، ايستاد.
آن كس كه اصالت و شرف انسان، اوج عظمت خود و ارزش انسان در تمام عوالم خلقت را به همه مخلوقات و ممكنات نشان داد و آياتى مانند «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم»و «فتبارك الله احسن الخالقين»و «انى اعلم ما لاتعلمون» را تفسير نمود، حسين است؛ حسين انسانيت، حسين ملائكه، حسين انبيا، حسين ابراهيم و موسى و مسيح، حسين محمد و على و فاطمه، حسين حسن، حسين اسلام، حسين قرآن، حسين صبر و استقامت، حسين حق و عدالت، و در نهايت حسين خدا و حسين و حسين.
صبحى سهمگين
▪️▪️▪️
السلام عليك يا ابا عبد الله الحسين
صبح روز عاشورا، صبح روز رستاخيز عظيمى است كه بشريت در هولناك ترين مواقف و هراس انگيزترين ايستگاهها قرار گرفت و با حوادثى رو به رو شد كه فرشتگان آسمانى را هم به شگفتى انداخت.
صبحى است سخت رهيب؛ مخاطراتى كه در پى دارد و امتحاناتى كه براى انسان پس از آن پيش مى آيد، چنان شكننده است كه شكست ناپذيرى در برابر شدايد آن، جلوه امر محال و غير ممكن را دارد. اگر آن سختىها بر آسمانها و زمين و كوهها فرود مى آمد، تحمل آن را نداشتند و اگر توان همه افراد بشر را يك نفر داشته باشد باز هم توان غلبه بر شدايد و مصائب اين روز از صاحب آن، عجيب و حيرت انگيز است.