#مناجات_با_امام_زمان_عج
آقا … فدای غربت بی حَدّ و حصر تو
نالم برای غربت بی حَدّ و حصر تو
باید گرفت مثل محرم و روضه هاش
هر دم عزایِ غربت بی حَدّ و حصر تو
این اشک های ما نه فقط مرهم حسین
شاید دوایِ غربت بی حَدّ و حصر تو
باید غروب جمعه بگردیم تا به کِی
در کوچه های غربت بی حَدّ و حَصر تو
دیگر به گوش غرق گناهم نمی رسد
حتّی صدای غربت بی حدّ و حصر تو
پَس کِی تمام می شود این هِجر و انتظار
این … ماجرایِ غربت بی حدّ و حصر تو
این شعر هم دوباره پر از لاف عشق شد…
آقا… فدای غربت بی حدّ و حصر تو
محمد مبشری
كفيل فاطمه سلام الله
◾️ اگر کسی خواست ببيند چرا حضرت مريم(ع) نيمی از جهانی شدن است و تا حضرت عيسی(ع) ضميمه نشود، جهاني نخواهد شد؛ ولي حضرت فاطمه(س) به تنهایي کلمه جامع الهی است؛ بايد بداند کفيل حضرت مريم(س)، حضرت زکريا بود: و کفّلها زکريا، يعني جعلالله سبحانهوتعالي زکريا کفيلاً للمريم؛ ولی کفيل وجود مبارک حضرت فاطمه(س)، رسول گرامي اسلام(ص) است که اولين و آخرين، در پيشگاه رسالت آنحضرت خاضعاند…
حضرت آیه الله جوادی آملی
حديث فاطمي
[
?حدیث روز
حضرت زهرا(علیها السلام): مَا الَّذِی نَقِمُوا مِنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)
نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ، وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ بِحَتْفِهِ، وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ، وَ نَکالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذاتِ اللهِ.
هنگامى که فاطمه(علیها السلام) بیمار شد ، زنان مهاجر و انصار به عنوان عیادت خدمتش حاضر شدند، و عرض کردند: حال تو چه گونه استاى دختر رسول خدا؟او در پاسخ، حمد و سپاس خدا را بجا آورد، و درود بر پدرش پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرستاد، و سپس فرمود:
1⃣ابوالحسن (علیه السلام) براى رهبرى جامعه اسلامى چه مشکلي داشت که كارگردانان سقيفه او را رها کردند؟
2⃣اشکالشان به علي اين بود که در هنگامه جنگ کسي در مقابل شمشيرش طاقت نميآورد؛
3⃣ ديده بودند علي جايي که قدم ميگذاشت استوار و محکم قدم ميگذاشت نه با مسامحه؛
4⃣آن جايي که بايد کسي را مجازات کند ضربهاش عبرتآموز و سخت؛
5⃣آنجا که مربوط به خدا ميشود علي کاملا آماده است و کمال قاطعيت را در مورد تکاليف الهي اعمال مي کند و هيچ انعطاف نميپذيرد. اين عيبي است که مردم از علي ميگرفتند. اين براي مردم قابل تحمل نبود.
دلائل الامامة: ۱۲۵، الاحتجاج ۱: ۱۴۷
خطرات و موانع تداوم انقلاب
در اينجا به مهم ترين آسيب هاي فرهنگي اجتماعي انقلاب اسلامي اشاره مي شود:
الف.آسيب شناسي فرهنگي و اجتماعي
1.نفوذ انديشه هاي بيگانه؛ انديشه هاي بيگانه ممكن است از طريق دشمنان يا دوستاني كه مجذوب آراي ديگران شده اند، نفوذ كنند.
2.تغيير جهت دادن انديشه ها؛ نهضت خدايي بايد براي خدا آغاز شود و براي او ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه اي غير خدايي در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهي شامل حالش گردد.حضرت امام (ره) در وصيت نامه خود، فراموش كردن اهداف فرهنگ قيام ملت و مكتب الهي اسلام، به انزوا كشاندن روحانيت، غرب زدگي و شرق زدگي و سلطه بيگانگان بر مقدرات مراگز تعليم و تربيت را از آفات فرهنگي انقلاب معرفي مي نمايد.
3.تجددگرايي افراطي؛ در مقابل تمسك به اسلام ناب، تجددگرايي افراطي-يا التقاط-و زهدگرايي منفي قرار دارد.تجددگرايي افراطي تلفيق اسلام با انديشه هاي غير اسلامي براي زيبا جلوه دادن ان مي باشد.
4.بوروكراسي مفرط و فساد اداري و اجتماعي؛ حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: همانا فلسفه نابودي رزيم هاي پيشين اين بود كه حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خريدند، و راه باطلشان بردند و آنان پيرو آن گشتند.
5. دنيا طلبي و اشتعال به زينت هاي دنيوي بالاخص بين اقشار انقلابي؛ اگر زندگي تجملي و روحيه تكاثر طلبي در ميان عناصر انقلابي فزوني گيرد و نيرو هاي انقلابي روحيه خود را از دست دهند، داعيه دفاع از انقلاب و ارزش ها تضعيف مي شود.
6.حاكم شدن روحيه ريا و تملق به جاي اخلاص و ايثار و دگرگوني مجدد ارزش هاي جامعه و فرآيند تبديل ثروت به ارزش و نابري اجتماعي؛
7.تاثير پذيري از جنگ رواني و تهاجم فرهنگي و تبليغاتي دشمن و رجعت تدريجي به ارزش هاي فرهنگي رژيم پيشين؛
8.بحران هويت اجتماعي بالاخص بين نوجوانان و جوانان نسل دوم و سوم انقلاب و گرايش به الگوهاي غربي؛
9. فرار مغزها؛ نداشتن برنامه اي همه جانبه براي جلوگيري از مهاجرت تحصيل كردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهاي «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پديده فرار مغزها به كشور هاي ديگر جهان مي شود.
پیامهای فلسفی خطبه فدکیه
متن خطبه: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ کَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولُهَا الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْیَتُهُ وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ وَ مِنَ الْأَوْهَامِ کَیْفِیَّتُهُ ابْتَدَعَ الْأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْءٍ کَانَ قَبْلَهَا وَ أَنْشَأَهَا…»
1⃣ پیام اول: از اینکه فرمود: «… کَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِیلَهَا» این درس توحیدی را به ما آموزد که بین اخلاص در فکر و اخلاص در عمل، رابطه تنگاتنکی وجود دارد؛ به این معنا که اگر شخص در مقام اندیشه به این باور رسیده باشد که همه عالم در برابر ذات اقدس الهی، هیچ و پوچ است و اوست که روزیرسان و برآورنده حاجت است، قطعاً در مقام عمل نیز چنین انسانی با چنین باوری هرکاری را که انجام میدهد، جز رضای خدا را در نظر نمیگیرد و کسی جز حقتعالی را شریک عمل خودش نمیکند.
2⃣ پیام دوم: از اینکه فرمود: «وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولُهَا» این درس توحیدی را به ما آموزد که بین توحید و کلمه توحید رابطه تنگاتنگی وجود دارد؛ به این معنا که همانگونه انسان از راه فطرت و عقل به اصل توحید و اینکه جهان خالقی دارد ایمان میآورد، از همین راه به کلمه «توحید» و اینکه این مبدأ یکی است و ثانی ندارد، میتواند ایمان بیاورد؛ چراکه عقل و فطرت، هم راهی است برای اثبات «توحید» و هم برای درک و اثبات کلمه «توحید».
3⃣ پیام سوم: از اینکه فرمود: «الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْیَتُهُ» این درس توحیدی را به ما میآموزد که از آنجایی که بهدلیل عقلی، حقتعالی جسم نیست و وجود محض و مجرد است، پس با چشم سر دیده نمیشود. از آنجایی که بهدلیل عقلی صفات خدا چون عین ذات اوست و بینهایت است، پس توصیف او به زبان امکان ندارد که فرمود: «وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ»، و از آنجایی که خداوند بهدلیل مجردبودن کم و کیف ندارد، پس واقعیت خدا با قوه واهمه هم قابلدرک نیست و هرگز نمیتوان به حقیقت خدایی پی برد که فرمود: «وَ مِنَ الْأَوْهَامِ کَیْفِیَّتُهُ».
4⃣ پیام چهارم: درس توحیدی دیگری که این خطبه میآموزد، این است که بین اختراع مخترعین و آفرینش حقتعالی از این جهت تفاوت وجود دارد که:
اولاً: خداوند، موجودات عالم هستی را در حالی به وجود آورده که ماده اولیه آنها وجود نداشت، ولی مخترعین هر آنچه را اختراع میکنند، مواد اولیه آن وجود دارد و هیچچیز را از عدم و نیستی به وجود نمیآوردند؛ از این رو حضرت میفرمایند: «ابْتَدَعَ الْأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْءٍ کَانَ قَبْلَهَا».
ثانیاً: آنچه را خداوند خلق کرده، ابداع و بدون نمونه قبلی است، ولی آنچه را که مخترعین خلق میکنند، کپیبرداری از نمونه پیشین است: «وَ أَنْشَأَهَا بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا».
ثالثاً: آنچه را که مخترعین خلق میکنند، از سر نیاز و احتیاح است، ولی خداوند هر آنچه را خلق کرده از سر بینیازی است: «وَ ذَرَأَهَا بِمَشِیَّتِهِ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَکْوِینِهَا وَ لَا فَائِدَةٍ لَهُ فِی تَصْوِیرِهَا».
5⃣ پیام پنجم: درس توحیدی دیگر این فراز خطبه این است که هرچند خداوند، بهدلیل غنی مطلق بودن، غرض فاعلی از خلق عالم هستی ندارد، ولی بهدلیل حکیمبودن غرض فعلی از آفرینش دارد چراکه:
اولاً: حقتعالی میخواهد حکمت خودش و اینکه قدرتش در خلق همراه با مصلحت است را ثابت نماید: «إِلَّا تَثْبِیتاً لِحِکْمَتِهِ».
ثانیاً: روحیه اطاعتپذیری را در بندگان ایجاد کند؛ چراکه وقتی انسان ببیند که مخلوق چنین خالقی است، فرمان الهی را اطاعت و از معصیت دوری میکند: «وَ تَنْبِیهاً عَلَى طَاعَتِهِ».
ثالثاً: با آفرینش عالم هستی، در مقام آشکارکردن عظمت قدرت خویش است تا بشر با دیدن قدرت بیانتهای حضرت حق، خود را ناچیز دیده و راه تواضع و فروتنی را در پیش گرفته و به عبادت و پرستش حضرت حق میپردازد: «وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ».
رابعاً: جهان هستی را خلق کرده است تا زمینه دعوت انبیاء فراهم شود. زیرا انبیاء در دعوت خود دلیل و برهان میخواهند و بهترین دلیل برای اثبات دعوت همین نظام احسن است: «وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ».
منبع: افق حوزه