پيام مهم امام حسين(عليه السلام) در شب و روز عاشورا
در تمام سخنرانى ها محور فرمايش هاى امام(عليه السلام)، تحذير از دنيا، مال حرام و لذت هاى دنيا و بدبختى هايى است كه براى انسان ايجاد مى كند. اگر ما مى خواهيم واقعاً حسينى شويم، شايسته است از كلامى كه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) شب و روز عاشورا مكرراً به بهانه هاى مختلف براى دوستان و دشمنانش بيان فرمود استفاده كنيم. «و كونوا من الدنيا على حذر». هر كس كه بخواهد به سعادت برسد، بايد از اين كلام استفاده كند. درد و درمان براى ياران امام حسين(عليه السلام) و دشمنان او يكى است. براى رسيدن به سعادت، همه بايد از اين درمان استفاده كنند و از آن سمّ مهلك كه عشق به دنيا و دلبستگى به لذت هاى آن است پرهيز كنند. من و شما هم اگر قصد داريم حسينى باشيم، بايد سعى كنيم عاشق دنيا نشويم، ايمان خود را به آخرت تقويت كرده باور كنيم كه زندگى واقعى بعد از مرگ است و اين دنيا مانند دوران جنينى است. همچنان كه جنين پس از مدتى با تولد قدم به اين دنيا مى گذارد، انسان نيز با مرگ از اين دنيا خارج مى شود و قدم در عالم ابدى مى گذارد. اما براى اينكه در عالم ابدى به سعادت جاودانى نائل شويم، بايد به اين دنيا دل نبنديم، تا به گناه كشيده نشويم. ريشه همه گناهان و بدبختى ها علاقه به دنياست. كدام گناه است كه در علاقه به دنيا ريشه نداشته باشد؟ بنابراين، اگر ما امام حسين(عليه السلام) را امام خود مى دانيم و دوست داريم به ياران او ملحق شويم، اگر واقعاً نگران هستيم كه مبادا جزء مخالفين آن حضرت يا جزء كسانى باشيم كه از امام حسين(عليه السلام) كناره گيرى كردند، اگر در اين گفته خود صادق هستيم كه «يا ليتنى كنت معكم فأفوز معكم»، چاره كار در اين است كه از دارويى كه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) معرفى كرده است، استفاده كنيم. چه بايد كنيم؟ ابتدا بايد سعى كرده ايمان خود را به آخرت تقويت كنيم. اين كار به بحث و مطالعه نياز دارد تا شبهاتى كه پيرامون اين مسأله مطرح است، حل شود. مؤمنان كسانى هستند كه «بالاخرة هم يوقنون». كسب يقين كار ساده اى نيست، آن هم در دورانى كه اكثريت انديشمندان و فيلسوفان عالم چنين القا مى كنند كه هيچ امر يقينى در عالم وجود ندارد. اما قرآن مى گويد بايد نسبت به آخرت يقين داشته باشيد. با مسائل اعتقادى به سادگى برخورد نكنيم. سعى كنيم با بحث، مطالعه، تشكيل جلسات مذهبى و پاسخ دادن به شبهات، نسبت به آنها يقين حاصل كنيم. در مرحله دوم بايد خودسازى كرده سعى كنيم از حرام دنيا و گناه احتراز كنيم. از حلال دنيا استفاده كنيم اما از حرام آن دورى كنيم. هرچند حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) فرمود: همه لذتهاى دنيا و ثروت هاى آن براى اولياء الله به اندازه سايه اى ارزش دارد. البته رسيدن به چنين مقامى كار دشوارى است، اما حداقل سعى كنيم مرتكب حرام نشويم، از كار خود كم نگذاريم، از بيت المال در جهت منافع شخصى خود استفاده نكنيم، به فكر خويشاوند و همسايه فقير خود باشيم. آنچه عشق به دنيا را از دل انسان بيرون مى كند، انفاق مال است. «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبّون»1. چيزهايى را كه به آنها علاقه داريد، انفاق كنيد تا عشق آن در دل شما نماند. اگر عشق به مال، عشق به مقام، عشق به آبروى دنيايى و حيثيت اجتماعى و امورى از اين قبيل، در دل انسان رسوخ كرد، به طور قطع در معرض خطر خواهد بود و روزى كه براى او امر داير بين لذت دنيا و انجام وظيفه الهى، مبارزه، جهاد، زندان رفتن يا كشته شدن باشد، اگر عشق به دنيا در دل انسان باشد، جلوى او را مى گيرد و موجب مى شود انسان به صورت هاى مختلف رفتار دنياپرستانه خود را توجيه كند. افرادى بوده و هستند كه نمونه هاى آنها را هم شما مى شناسيد، كسانى كه موقعيت هاى ممتازى، مردم ما هم به آنها علاقه شديد داشتند، اما بدترين ضربه را به اين انقلاب زدند و بعد توجيه كردند كه تصور كرديم گروهى در حال منحرف كردن انقلاب از مسير واقعى هستند! لذا، ما افشاگرى كرديم. افراد ديگرى نيز احكام اسلام را تحريف و ضروريات دين را انكار مى كنند و بعد در توجيه كار خود مى گويند اگر ما احكام اسلام را آنچنانكه هست بيان كنيم جوانهاى دنيا از اسلام بيزار مى شوند! ما حكم اسلام را تغيير مى دهيم تا مردم از دين برنگردند. بايد از ايشان پرسيد: از كدام دين؟ هنگامى كه شما احكام دين را تغيير داديد، مردم از چه دينى برنمى گردند؟ آيا از دينى كه شما ساختيد يا از دينى كه خدا نازل كرده است؟ اگر منظور شما اسلام عزيز است، اسلام همان است كه خدا نازل كرده است، نه آنچه شما مى سازيد. دينى كه شما احكام آن را تغيير داديد تا مردم آن را بپسندند، دين خدا نيست. آن دين، دست ساخته شما است. با اين وجود شما چگونه بر سر اسلام منت مى گذاريد كه قصد داريد به اسلام خدمت كنيد؟ آيا اين خدمت به اسلام است يا خدمت به كفر؟! ريشه اين كار چيست؟ انسان علاقه دارد محترم باشد تا بتواند از اموال عمومى استفاده كند و هنگام رأى دادن، مردم به او رأى دهند، حال اگر بگويد من با تحريفاتى كه نام آن را هم اصلاحات مى گذارند، مخالف هستم، مردم به او رأى نخواهند داد. از اين رو همانند عمر سعد، ابن زياد، شمر و سايرين كار خود را توجيه مى كند. ريشه اين كار چيست؟ حب دنيا، حب رياست، حب پول، حب خوشگذرانى. اگر در من و شما نيز ريشه اين مسايل وجود داشته باشد، روزى همان بلا به اندازه ظرفيتمان، بر سر ما نيز خواهد آمد. هر انسانى ظرفيتى دارد كه بلايا نيز به اندازه همان ظرفيت بر سر انسان خواهد آمد. ما از ظرفيت محدودى برخوردار هستيم و بلايى كه بر ما نازل مى شود متناسب با خود ما است. اگر مى ترسيم كه خانواده مان متلاشى، و فرزندانمان به مواد مخدر مبتلا مى شوند و فسادهاى ديگرى… اگر مى خواهيم چنين گرفتارى هايى براى ما پيش نيايد، از ابتدا بايد از دارويى كه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) براى دوست و دشمن تجويز كرد، استفاده كنيم. دوستان امام حسين(عليه السلام) نصيحت او را پذيرفتند و دشمنانش آن را رد كردند. اين نصيحت را بپذيريد و سعى كنيد كه آن را به كار بنديد. عشق به دنيا را از دل بيرون كنيد، به سراغ گناه نرويد، ايمان خود را با دلائل منطقى تقويت كرده با مبارزه با دنياگرايى، خودسازى كنيد.
منبع: در پرتو آذرخش، آیت الله مصباح