مبناي نهضت حسيني
قيام حضرت امام حسين (عليه السلام) همان طور كه از نامه ها، پيام ها و خطبه هاي ايشان استنباط مي شود، يك مبناي خاص داشت و يك بناي مخصوص؛ چنان كه خروج امويان نيز مبنا و بناي خاص خود را داشت. آنچه مورد اعتقاد سالار شهيدان بود و بر همان مبنا مبارزهي خود را بنا نهادند و قيام كردند اين بود كه در نظام هستي، حق پيروز است؛ خواه از قدرت مادي برخوردار باشد يا نه و نيز باطل محكوم به شكست است. آنچه مبناي امويان بود و بر همان مبنا حكومتشان را بنا كردند، اين بود هر كه قدرت مادي دارد، پيروز است؛ خواه با حق همراه باشد يا نه؛ وگرنه محكوم به شكست است، هر چند حق باشد.
اين دو طرز فكر كه همواره بوده و هست، از دو نوع جهان بيني نشأت مي گيرد. كسي كه جهان را در ماده خلاصه مي كند و اصالت را به ماده مي دهد، هر جا جريان طبيعت بيش تر حضور داشت، آن جا محور قدرت تلقّي مي شود و در آن محور، قيام و قعود، عزل و نصب، عزت و ذلت دور مي زند؛ ولي كسي كه جهان بيني را بر اساس حقيقت هستي تنظيم كرده است، اصالت را به معنا مي دهد و در محور حق حركت مي كند. اين گروه، حق محورند، در قبال ديگران كه مادّه محورند. بر همين اساس، هميشه در مقابل انبياي الهي افرادي قيام مي كردند كه چنين معتقد بودند: (قد أفلح اليوم من استعلي)[طه:62]
در برابر پيام آوران خدا كه مي گفتند: (قد أفلح من تزكّي)[اعلی:14]
طرز تفكر آل فرعون، هم قبل از آن ها بود، هم پس از آن ها. اين شعار كسي است كه در تفكّر او اصالت با ماده است. او مي گويد: در نظام طبيعت، ضعيف پايمال است؛ يعني همان شعار (قد أفلح اليوم من استعلي)
امّا آن كه مي گويد: حق در جهان حاكم است و بايد در محور حق حركت كرد، شعارش (قد أفلح من تزكّي)
است، نه (قد أفلح اليوم من استعلي) و نه هر كه زد و بند كرد و به مقامي رسيد، به فلاح دست يافت؛ بلكه هر كس روان خود را تهذيب كند به فلاح مي رسد.
پس، هميشه عده اي معتقدند كه (قد أفلح اليوم من استعلي) و دسته اي برآنند كه (قد أفلح من تزكّي)
و در قبال آن ها مي گويند: (لا يفلح السّاحر حيث أتي)[طه:69]
؛ يعني انساني كه بر محور حق نيست، خواه به دنبال سحر باشد يا سياست ساحرانه، در پي شعبده باشد يا تجارت شعبدانه، به دنبال طلسم باشد يا شبيخون طلسمانه، هرگز پيروز نمي شود.