علي(عليهالسلام) در گفتار خويش
اما آنچه از خود حضرت علي (عليهالسلام) بر حسب ضرورت درباره خودش نقل شده، همگي به طور مستقيم يا غير مستقيم حاكي از همتايي وي با قرآن كريم و رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم، به استثناي مقام نبوّت تشريعي و مزاياي شريعت برخاسته از رسالت تشريعي است؛ مانند: «أنا القرآن الناطق»، «أنا كلام الله الناطق»،«ماللّه نبأ أعظم منّي» و «ما للّه آية أكبر منّي»؛ يعني بزرگترين خبري كه در جهان آفرينش الهي مطرح است و همچنين بزرگترين آيت و نشان خدايي منم و از من بزرگتر موجودي در جهان امكان خلق نشده است. البته به قرينه خضوع آن حضرت (عليهالسلام) در ساحت قدس نبوي، اضافي بودن حصر اينگونه احاديث روشن خواهد شد، و مانند: هفت چيز به من عطا شد كه هيچ كس قبل از من به آنها نرسيد:
1 ـاسماء به من تعليم شد. 2 ـ همچنين حكومت بين بندگان. 3 ـ تفسير كتاب (قرآن كريم). 4 ـ تقسيم درست غنايم بين فرزندان آدم. 5 ـ پس چيزي از دانش از من جدا نشد مگر آنكه به من آموخته شد. 6 ـ حرفي به من عطا شد كه از آن، هزار حرف گشوده ميشود. 7 ـ به همسرم مصحف وكتابي عطا شد كه علمي در آن است وهيچ كس قبل از وي به آن نرسيده.اين عطاي ويژه اي از طرف خدا ورسول او بود.
سخن ديگري كه علي بن ابيطالب(عليهالسلام) از رسول گراميصلي الله عليه و آله و سلم درباره خودش نقل كرده اين است كه فرمود: من از رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: «يا علي مَثَلُك في أمّتي مَثَل (قل هو اللّه أحد) فمن أحبّك بقلبه فكانّما قرأ ثلث القرآن و من أحبّك بقلبه وأعانك بلسانه فكأنّما قرأ ثلثي القرآن ومن أحبّك بقلبه وأعانك بلسانه ونصرك بيده فكأنّما قرأ القرآن كلّه».
بهترين تنظير و ارزيابي انسان كامل همانا بيان همتايي وي با قرآن گريم است.آنچه در اين حديث توسط خود علي بن ابيطالب(عليهالسلام) از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بازگو شد همساني ولايت علوي با وحي الهي است. سوره توحيد: (قل هو الله أحد) به مثابه ثلث قرآن كريم است و راز اين تثليث در مباحث تفسيري و علوم قرآني طرح شده است. هر كس يك بار آن را تلاوت كندگويا ثلث قرآن را خوانده است و هر كس دو بار يا سه بار آن را بخواند گويا دو ثلث يا همه قرآن مجيد را خوانده است. البته ميتوان اين تثليث را درباره علم حصولي يا حضوري به معاني آن و همچنين رهيابي عملي به مفاد و محتواي آن سرايت داد.
اگر كسي به تمام وجود در ولايت علوي ذوب شود و با قلب و زبان و اعضا و جوارح به ياري ولايت آن حضرت(عليهالسلام) مبادرت كند و در همه جهات ولايتمدار باشد گويا در خدمت همه قر آن كريم بوده است و به همه مضامين آن معتقد شده و همه دستورهاي آن را امتثال كرده است، و اگر كسي با همه هستي خود در محور ولايت حركت نكرد و تبعيض را روا داشت گويا در عمل كردن به احكام و آشنايي به حكم و اعتقاد به اصول و مباني قرآن مجيد تبعيض را جايز دانسته و به بخشي از آن بار يافته و از بخش ديگر محروم شده است.
تثليث يا تربيع يا تخميس يا تسديس و… مربوط به كيفيّت قبول و نكول و مقدار نصرت و دريغ است. اين نكته هم ملحوظ خواهد بود كه ولايت خليفه تام الهي، يعني انسان كامل هماره شرط ورود در حصن توحيد و دژ مستحكم اعتقاد به الوهيت خداي سبحان است؛ چنانكه از حديث معروف «سلسلة الذهب» استظهار ميشود. از اينرو در تنظير ولايت انسان كامل از آيه سوره توحيد و اخلاص سخن به ميان آمد، نه از آيات سُوَر ديگر، گرچه صدر و ساقه قرآن مجيد وحي و نور ويژه الهي است.