ساده زیستی روش حکومت انبیاء و اولیاء
1 - راه انبیا الگوی راه ما
پیغمبر که خلیفه الله بود ، همه او را قبول داشتند ، وقتی که توی مسجد می نشست نمی شناختندش ، کسی که از خارج می آمد ، نمی شناخت برای این که بالا و پائینی در کار نبوده ، آنوقت حتی یک همچو چیزی هم نبوده است که بیندازد زیرش ، آن روی یک حصیر اگر خوب ، بود حصیر ، والا روی زمین می نشست ، اسلام این است .
ما دلمان می خواهد یک همچو ، البته قدرت ما نداریم که این که هست عرضه کنیم اما هر چه ، هر چه آدم بخواهد به مبداء خیر نزدیک بشود ، باید خودش را نزدیک کند ، حالا من نتوانستم مثل مالک اشتر عمل کنم خوب ، هر چه بتوانم خودم را نزدیک کنم به آنها ، باز خوب است و من امیدوارم که مملکت ما یک مملکت اسلامی بشود ، جوانهای ما ، یک جوان های مسلم ، معتقد به اسلام بشود و اگر این ایمانی که ما را پیش برد ، باقی باشد ، احدی دیگر نمی تواند به شما تعدی کند و انشاء الله نخواهد توانست .
2 - شیوه سرداران اسلام
وحدت کلمه و اسلامی بودن یک مملکت این است که از آن رئیس جمهورش که آن بالا هست به حسب اعتبار تا آن کسی که آن پائین هاست اینها یک جور باشند ، نه این از او بترسد نه او توقع داشته باشد که این از او بترسد . اسلام اینطوری است . حضرت امیر سلام الله علیه که خلیفه مسلمین بود ، خلیفه یک مملکتی که شاید ده مقابل مملکت ایران بود از حجاز تا مصر ، آفریقا ، کذا ، کذا ، یک مقدار هم از اروپا ، این خلیفه الهی وقتی توی جمعیت بود مثل همه ما که نشسته ایم با هم ، این هم زیر پایش نبود ، همین بودکه یک پوست داشتند به حسب نقل . یک پوست داشتند که شب خودش و حضرت فاطمه رویش می خوابیدند و روز روی همین پوست علوفه شترش را می ریخت ، پیغمبر همین شیوه را داشت . اسلام این است ، آن که ما می خواهیم این است . البته هیچ کسی قدرت ندارد مثل او باشد اما ما می خواهیم یک خرده نزدیک ، یک بوئی از اسلام بیاید در ایران .
3 - کیفیت زندگی حاکمان اسلامی
اسلام آن اسلامی است که در نیم قرن فتح کرد تمام این ممالک را برای این که آدمشان کند ، نه فتح اسلام مثل فتح سلطنتهای سلطان های دیگر ، مثل فتح نادرشاه است ، خیر آن طرز حکومت اسلام ، طرز حکومت آدم سازی است شما خودِ رؤ سای اسلامرا باید ملاحظه کنید ، مثل پیغمبر اکرم که رئیس اسلام است ، امیرالمومنین که بعد از او رئیس اسلام بود . شما خودِ آنها را ببینید که وضع شان چه جوری بوده است ، دیکتاتوری بوده است ؟ پیغمبری که با مردم دیگر وقتی می نشست معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است و عرض بکنم که اصحاب کدام است و خود پیغمبر کدام است پیغمبری که با مردم همانجور می نشست و با همه همانطور جلسه میکردند و همانطور جلسه شان ، جلسه بنده ها و فقرا بود و زندگیش ، زندگی فقرا بود و بیت المال ، مال مردم بود و هیچ تصرفی نمی کرد ، مثل یکی از فقرا زندگی می کرد و با مردم وقتی که معاشرت می کرد ، اعلام کرد به اینکه هر کس حقی دارد به من بگوید ، یکی پیدا نشد (غیر یک نفر آدمی که اشتباها گفت برای غرضی ) که بگوید تو ده شاهی از ما برداشتی ، که بگوید یک ظلمی تو به من کردی این آخر عمر می فرمود هر که حرفی دارد به من بگوید ، هیچ کس پیدا نشد که بگوید توبه ما یک ظلمی کردی ، یک بدی گفتی عرض میکنم که به این ملت یک (نعوذبالله ) خیانتی کردی ، فقط یکی در بین اینها پا شد گفت که شما یک شلاق به من زده اید گفت به او بیا عوض آن را بزن گفت به اینجای من . گفت بیا عوض آن را بزن . گفت نه اینجوری نبود برهنه بودم برهنه شد بعد رفتبوسید آنجا را ، گفت که من این را گفتم که اینجا را ببوسم یعنی دروغ گفتم ، نه نکرده اید شما در حکومت های دنیا یک همچنین حاکمی پیدا کنید ، ما یک همچنین حاکم ، دنبال یک همچنین حاکم می گردیم ، البته نمی توانیم پیدا کنیم اینجور ، اما دنبال این می گردیم که لااقل به بعضی احکام اینها خوب عمل بکند ، خیانت نکند به این ملت ، نخورد مال این ملت را ، برندارد مال این ملت را ببرد به آمریکا و به سایر ممالک و ویلا برای خودش و بچه هایش و طایفه اش درست بکند .
ساده زیستی - موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت