نمونه هایی از ساده زیستی حضرت امیرالمومنین علیه السلام
1 - غذای ساده
ما البته نمی توانیم یک حاکمی مثل حضرت امیر پیدا کنیم که حکومت کند ، که وضع زندگیش آنطور باشد که وقتی شب آخری که شبی است که (خوب سلطنت دارد بر ، حالا من جسارت میکنم بگویم سلطنت ، خلافت دارد بر یک همچو ممالک طویل و عریضی می خواهد که شهید بشود حضرت ، یعنی ضربت خورد ، مهمان بود به منزل یکی از دخترها ، دخترهای خودشان ، وقتی که برایش به حسب تاریخ نمک آوردند و شیر آوردند رو کرد که تو چه وقت دیده بودی که من دو تا چیز داشته باشم ، می آید نمک را بردارد ، می فرماید که نه شیر را بردار ، من همان نمک را می خورم . البته ما نمی توانیم یک همچنین حکومتی پیدا بکنیم اما می توانیم که یک حکومتی که دزد نباشد پیدا کنیم ، یک حکومتی که مال مردم را اینقدر نخورد ، اینقدر نچاپد ، اینقدر ندهد به مردم . ما دنبال این هستیم که حالا یک حکومتی پیدا کنیم که اینطور نباشد که اموال مسلمین را خرج خودش و عائله اش بکند و یک مقداریش را ، زیادترش را هم بدهد به آمریکا ، بدهد به شوروی و بدهد به سایر ممالک دیگر تا آنکه تخت و تاجش محفوظ بماند .
2 - رفتار حضرت امیر علیه السلام
جشن برای آنی باید بگیرند که وقتی که احتمال این را می دهد که در آخر مملکت یک گرسنه ای باشد ، به خودش گرسنگی می دهد کسی که کنار مسجد ، دارالاماره اش و دکة القضاة . او ، همین مسجد کوفه یک گوشه ای از مسجد کوفه دکة القضاه او در آن هست و روی زمین می نشیند و یَاکُلُ کَما یَاکُلُ الْعَبِیدُ وَ یَمْشِیُ کَما یَمْشِیُ الْعَبِیدُ وقتی هم پیراهن گیرش می آید پیراهن نو را به قنبر می دهد ، پیراهن کهنه را خودش بر می دارد و آستینش هم که بلند است پاره میکند همان طور می پوشد و می رود خطبه می خواند ، یک مملکتی هم دارد که ده مقابل مملکت ایران است ، این جشن دارد .
3 - پوشاک ساده
ما در تولد حضرت امیر جهات معنویش / را از/ دست ما ازش کوتاه است ما نمی توانیم از این جهات معنوی ای که در ایشان بوده است حتی یک جمله موافق با واقع نمی توانیم عرض کنیم ، لکن بعضی از جهات که مربوط به خود جهت مادی است و جهات اجتماعی است ، آن را می شود گفت . شما ملاحظه کنید که یک نفر که خلیفه مسلمین است ، زمامدار امور است ، خلیفه است ، این چه وضعی داشته است ، در حالی که خلیفه است می خواهد نماز جمعه بخواند ، لباس زیادی ندارد ، می رود بالای منبر ، آن لباسی که دارد حرکت می دهد- به حسب نقل - تا خشک بشود ، دو تا لباس ندارد ، . یک کفشی را که خودش وصله می کرده است ، کفاشی می کرده است ، ازش می پرسند/ می گوید/ ، حضرت می فرماید که این کفش به نظر شما چقدر ارزش دارد ، می گویند هیچ ، می گوید که : (امارت بر شما هم ، خلافت هم ، در نظر من مثل این کفش و پایین تر از این کفش است ، مگر این که اقامت عدالت کنم ) . . . . در همان عصر که معاویه آن بساط سلطنتی را راه انداخته بود ، حضرت امیر مثل یک فَعله می رفت کار می کرد ، مثل یک عمله می رفت کار می کرد و آب راه می انداخت و بعد همان جا می گفت این آب صدقه است . آب راه نمی انداخت برای خودش ، وضع زندگی این بوده است . ما اگر بخواهیم از ایشان تقلید کنیم نمی توانیم ، حقیقتا نمی توانیم تقلید کنیم ، قدرت این معنا را ما نداریم . اما خود ایشان هم فرمودند که شما نمی توانید ، اما تقوا می توانید داشته باشید می توانید که تقوا داشته باشید ، می توانید کهبا خدا باشید ، توجه به خدای تبارک و تعالی داشته باشید .
4 - پایین ترین سطح زندگی
زمان خود پیغمبر (ص ) و زمان علی ابن ابیطالب سلام الله علیه شما وقتی آنوقت را ملاحظه کنید و سران قوم را در آنوقت ، سردارهای اسلام را در آنوقت ، آن که در راس واقع شده بود - به حسب نظم مملکتی - وقتی که ملاحظه بکنید چه جور زندگی می کردند ، وضع خودشان چه جور بود ، آن که پیغمبر اسلام بود در یک مسجدی که نه مثل این مسجد ماها ، مساجدی که حالا هست ، یک مسجدی که شاید حصیر هم نداشتند ، یک دیوار یک متری آنقدری تقریبا بوده است و با این چیزهای ، چوب های خرما یک جائیش را سقف زده بودند . مسجد ، آن مسجد و اطاق ها ، یک دانه اطاق برای یک عده بود وقتی که نشسته بودند (در مسجد می نشستند با اصحابشان ) کسی که از خارج می آمد نمی فهمید اینها کدام یکی پیغمبرند و کدام یکی دیگرانند ، می پرسید کدام یکی شما او هستید . این طور می نشستند ، مثل سایرین حتی یک همچو پتوئی نبوده است که زیرشان بیندازند که یک امتیازی در کار باشد و آن که حضرت امیر سلام الله علیه است و تاریخش را همه می دانیم ، همان روزی که بیعت کردند با حضرت امیر و رای دادند به ایشان ، همان روز وقتی فارغ شد از این قضیه ، بیل و کلنگش را برداشت رفت پی کار . کار می کرد، یک جا رفت آنجا سراغ کارش یک همچو حکومتی ، خودش کار می کرد این حکومت یک حکومتی است که اگر بگوید ما برادر هستیم ، راست می گوید یعنی یک برادری است که از برادر دیگرش ، از سایر برادرهای دیگرش در زندگی پائین تر است . حضرت امیر سر آن آنطور که در تاریخ است آن چیزی که تویش آرد جو درست کرده بود برای اینکه از آرد جو میل می فرمود سرش را مهر زده بود که مبادا دخترهایش به واسطه عطوفتی که به او دارند یک روغنی ، یک چیزی داخلش بکنند ، مثلا چیزی که تغییر مزه داشته باشد . زندگی این زندگی بود و می فرمود که من می ترسم که در آن طرف مملکت نمی دانم کجا ، یک کسی باشد که گرسنه باشد ، نان نداشته باشد و من می خواهم همانطور باشم . این حکومت یک حکومتی است که می تواند حاکم بگوید که ما با دیگران برادر هستیم ، ما همه هستیم ، همه باهمیم ، با اینکه وضعش کمتر از دیگران است . یک پوستی داشتند که شب زیر خودش و عیالش حضرت زهرا می انداختند می خوابیدند روی آن ، روز همین پوست را یک قدری علف می ریختند برای شترشان . این زندگی بود .
آن حکومتی که ما می خواهیم آن حکومتی که ما می خواهیم مصداقش یکی خود پیغمبر اکرم است که حاکم بود ما بناست که رؤ سا را بگیریم ، رؤ سا را نظر بکنیم ، سیره رؤ سا را نظر بکنیم ، یکی از آن هاهم حضرت امیر بود .
5 - نحوه معاشرت با دیگران
خدای تبارک و تعالی هیچ احتیاجی به اعمال ما و خود ما ندارد ، انبیاء هم احتیاج به من و شما و به اعمال ما ندارند تمام زحماتی که انبیا کشیدند ، وقتی که ما کیفیت زندگی آنها را مطالعه کنیم ، زندگی حضرت موسی ، حضرت عیسی سلام الله علیهما را و خصوصا زندگی حضرت رسول اکرم پیغمبر خودمان را اگر ملاحظه کنید و به تاریخ اسلام و به تواریخی که حکایت از اینها کردند و از زندگیشان کردند ملاحظه کنید می فهمید که اینها تشکیل حکومت بعضی شان دادند ، احکام حکومتی دارند لکن خودشان وقتی به زندگیشان مراجعه کنید می بینید که اصلا مثل رؤ سای جمهوری یا سلاطین این عالم اصلا نبودند ، یک شکل دیگر ، یک وضع دیگر داشتند در عین حالیکه مثلا حضرت رسول جزیرة العرب و بعضی از ممالک دیگر ، هم در زمانشان تحت لوای ایشان بوده است در عین حال وقتی زندگیشان را ، کیفیت معاشرتشان را ملاحظه می کنیم می بینیم که اصلا این طور مسایلی که رئیس کلانتری یک ناحیه داشته ، ایشان ندارد چون که با وجودی که الان سلطان حجاز است و فرمانفرمای حجاز است وقتی که توی مسجد نشسته است و رفقای خودش ، اصحاب خودش نشسته اند ، آدم هائی که از خارج می آیند نمی توانند بفهمند که کدام یکی از اینها آن پیغمبری است که رئیس اینهاست و کدام سایرین هستند معاشرتش این طور بوده است خیال نکنید یک همچو مسندی که حالا من پیرمرد را شما نشانده اید ، او هم روی مسند نشسته باشد ، او روی همانجایی که شما نشسته اید ، همانجوری نشسته بوده است که وقتی از خارج می آمدند نمی فهمیدند که این پیغمبر است یا آن یکی ، وضعش این طور بوده است ، این طور نبوده که مثل رئیس جمهورهای حالا ، اگر کسی بخواهد خدمتشان برسد باید مدتها زحمت بکشد ، آن هم چه شخصی باشد ، همه مردم که نمی توانند بروند پیش او ، در مسجدش باز بود و همه می آمدند ، غنی و فقیر و درویش و مسکین و همه می آمدند پیش ایشان حرف هایشان را می زدند و جواب هایشان را می شنیدند ومسائل شان را گوش می کردند و اینها ، وقتی هم منزل داشتند یک مسجدی اینها داشتند ، خیال می کنید مثل مسجد حالای مدینه بوده ، یک تکه زمین بوده و دورش را با چوبهایی از درخت و شاخه هائی از درخت ، محفظه ای گرفته بودند که حیوانات نروند آنجا . آن مسجدشان بوده است و یک دوسه تا هم ، چند تا هم خانه ، اطاق گلی درست کردند در آن و در آن هم ابدا هیچ ابدا از این تجهیزات که حتی منزل تو و من دارد نداشته .
این پیغمبر اکرم وقتی می آییم سراغ حضرت امیر سلام الله علیه که وصی به حق اوست آنوقتی که حضرت امیر سلطنت حالا من جسارت می کنم بگویم سلطنت و امام یک ممالک بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوریه و لبنان و مصر وایران و همه اینها تحت لوای او و تحت حکومت او بوده است ، خودش زندگیش چه جور بوده است ؟ باز مثل امیرالامرا بوده است ؟ یک پوستی داشتند ، پوست گوسفندی داشتند که شب ها - آن طور که نقل می کنند و تاریخ دارد - می انداختند خودشان و همسرشان روی آن میخوابیدند ، روزها همین پوست گوسفند را علف می ریختند توی آن برای آن شترشان که علف بخورد این حکومت اسلام حضرت امیر سلام الله علیه با دست خودشان ، با کلنگ خودشان قنات درست میکردند در تاریخ هست همان روزی که بیعت کردند با حضرت امیر به خلافت آن هم خلافتی که دامنه اش این قدر زیاد بود همان روز بعد از این که بیعت تمام شد ، ایشان بیل و کلنگش را برداشت رفت سراغ آن کاری که می کرد ، کار می کرد ، آن وقت کار که میکرد نه این که کار می کرد برای استفاده خودش که قنات داشته باشد ، وقتی که آب زد بیرون آن وقت قلم و کاغذ را گرفت وقفش کرد برای فقرا ، ما یک همچنین حاکمی می خواهیم .
6 - رفتار با بیت المال
ما که این قدر زحمت می کشیم و فریاد می زنیم و ملت اسلام را دعوت می کنیم ، دعوت می کنیم که ما یک حاکمی می خواهیم یک سلطانی می خواهیم که خیانتکار نباشد .
داشت حساب بیت المال را می کرد ، حساب زکات و چیزهائی که ، مالیات هائی که به بیت المال باید مردم بدهند ، چراغ روغنی اش روشن
ساده زیستی - موسسه فرهنگی هنری قدر ولایتبود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود ، یک کسی آمد ( به حسب آن چیزی که نقل شده است ) با حضرت صحبت بکند حضرت آن چراغ را خاموش کرد گفت آن وقت که این روشن بود برای حساب بیت المال مسلمان ها بود حالا که می خواهید با من صحبت کنید مربوط به این نیست من چراغ را خاموش کردم ، مال مردم ، مال بیت المال است ، من حق ندارم . حالا شما ملاحظه کنید که این رئیس جمهورها چه میکنند ، این سلاطین چه میکنند .
ساده زیستی - موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت