آيا تنها راه عبادت خدا، نماز است؟
هر چند از راههاي گوناگون ميتوان خداوند را عبادت كرد، اين بدان معنا نيست كه وقتي خالق آدمي از روي حكمت، يك راه را در كنار بقيه راهها مشخص كرد، انسان از آن سرپيچي كند. اگر شخصي غير از خداوند اين راه را معيّن ميكرد، ميتوانستيم به درست بودن آن ترديد داشته باشيم، ولي فرض، اين است كه خالق حكيم در كنار بسياري از راههاي اختياري، راههايي الزامي هم مشخص كرده است. سپس مهم ترين آنها را نماز قرار داده تا جايي كه آن را ستون خيمه دين و ملاك قبولي بقيه اعمال خوانده است. هيچ عبادتي به قدرت نماز در ميان عبادات وجود ندارد؛ زيرا قبل از خلقت انسان نيز ملائكه به آن مشغول بودند.
افزون بر اين، آثاري كه براي نماز در آيهها و روايتها بيان شده، براي هيچ عبادتي نيامده است. در فرهنگ ديني، تنها نماز معراج مؤمن، ستون دين، نشانه اسلام و مايه نزديكي به خدا دانسته شده است. امام كاظم عليه السلام دراين باره ميفرمايد: «بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا، به وسيله آن به درگاه خدا تقرب پيدا ميكند، نماز است».
بنابراين، سخن برخي افراد درباره اينكه آيا بهتر نيست به جاي نماز و دعا، خدا را در دل بخوانيم، درست نيست؛ زيرا اگر قرار باشد افراد نماز نخوانند و خدا را در دل ياد كنند، ممكن است اين ياد كردن به انحراف و خرافه تبديل شود و انسان را از راه اصلي كه عبادت خداست، دور سازد. ديگر اينكه عبادت افزون بر دوري از انحراف، سبب وحدت و همدلي مسلمانان ميشود.
بايد توجه داشت كه كاركرد و هدف نماز، فقط ياد خدا نيست، بلكه اموري مانند طهارت و پاكيزگي (غسل و وضو، لباس و مكان پاك)، توجه به درآمد حلال (مكان، لباس و آب مباح)، توجه به زمان، وقت و گذر عمر (پنج وقت نماز)، اعمال بدني (قيام، ركوع، سجود) و ديگر آثار نماز نيز، در حكمت تشريح نماز وجود دارد.
برخي با توجه به آيه شريفه «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي؛ نماز را به پا دار براي ياد من. » (طه: ۱۴) بر اين باورند كه هدف از نماز، ذكر خداست. پس ميتوان به جاي نماز، تنها به ذكر بسنده كرد، ولي چنين نيست؛
زيرا:
۱. اين آيه درصدد بيان لزوم توجه قلبي و بيان شرايط معنوي و باطني نماز است.
۲. اين آيه ابتدا بر وجوب نماز و سپس بر شرايط آن دلالت دارد. پس نمي توان با اين آيه بر ترك نماز و جاي گزيني چيزي به جاي آن استدلال كرد.
۳. براي ياد خداوند بايد به اسبابي كه خود خداوند امر ميكند تمسك جست، كه نماز از بهترين آنهاست.
شهادت دو رکن دارد : یکی اینکه در راه خدا وفی سبیل الله باشد؛ هدف ٬ مقدس باشد وانسان بخواهد جان خود را فدای هدف نماید.
دیگر اینکه آگاهانه صورت گیرفته باشد.
پس شهادت قدازت خود را از اینجا کسب می کند که فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس .