چه کسی تو را به جان خودت انداخت دختر⁉️
گفتند حجاب را بردار تا به جای جنسیت با شخصیتت دیده شوی!، ولی نگفتند حجاب است که شخصیتت را ورای جنسیتت نمایان می کند…
گفتند زیبایی هایت را نمایان کن تا نهفتنی هایت آشکار شود!، امّا نگفتند هر چیز که آسان و زود به دست بیاید ارزشش را از دست خواهد داد…
گفتند حجاب برای تو محدودیت ایجاد می کند!، ولی نگفتند بی حجابی تو به تامین لذت های نامحدود خودشان می انجامد…
گفتند حجاب از سر بردار تا قدرتمند شوی!، امّا نگفتند حجاب تو قدرت را از آنان میگیرد…
گفتند حجاب از سر بردار تا دیده شوی!، ولی نگفتند حجاب از سر بردار تا ما آنطور که دلمان میخواهد تو را ببینیم…
گفتند حجاب از سر بردار تا آزاد شوی!، امّا نگفتند حجاب تو مانع آزادی جنسی بی دردسر آنان است…
گفتند حجاب سرت کردند تا کنترلت کنند!، ولی نگفتند حجاب از سرت برداشتند تا کنترلت کنند…
گفتند حجاب از سر بردار تا رشد کنی!، امّا نگفتند تو اگر با حجاب رشد کنی دیگر دستشان به تو نمیرسد…
گفتند نگذار شوهرت با بهانه غیرت کنترلت کند!، امّا نگفتند شوهرت اگر بی غیرت شد تو در کنترل میلیونها نگاه شهوت آمیز خواهی بود…
گفتند حجاب تکلیفی است که به تو تحمیل شده است!، ولی نگفتند حجاب حق مسلّم توست که شهوت رانان تاب تحمّل آن را ندارند…
آنقدر درِ گوشَت خواندند «حجاب اجباری!» است تا اجبارت کنند که حجاب از سر برداری…
میدانی، آنها نخواستند قدر و ارزش تو ورای جاذبه های ظاهری ات آشکار شود، چون به قدری بی ارزش بودند که برای ارزشمند شدن، چاره ای جز بی ارزش سازی دیگران نداشتند! آنها رشد و قدرت و آزادی تو را هدف گرفتند، چون همه وجود تو را در جاذبه های ظاهری ات خلاصه کردند…
آنها هرچه برای خود پسندیدند، برای تو نپسندیدند!
آری در دنیایی که همه چیز را وارونه جلوه میدهد، باید هم انتظار داشت که ضدارزش ارزش شود…
***حجاب حق اختصاصی خودِ خودِ خودِ توست که خدا به تو داده و به هیچکس هم حق نداده تا این حق را از تو بگیرد حتی اگر آن فرد شوهر تو، پدرت، برادرت یا پسرت باشد! میدانی چرا؟ چون هیچکس حق ندارد تا جلوی قدرت و انسانیت و آزادی و رشد و ارزشمندی تو را بگیرد…
دشمنان تو حق و توان آن را نداشتند که این دُرّ گرانبها را از تو بگیرند برای همین همه چیز را وارونه جلوه دادند تا خودت با دستان خودت تلاش کنی تا این حق را از خودت بگیری!
انتخاب با توست دختر…
دکتر محسن عزیزی ابرقوئی، روانشناس
رمز استوار ماندن نظام اسلامی...
استوار ماندن نظام اسلامی و نابودی مخالفان آن، مصداق آیات قرآن
بدانید *جوانان عزیز! طلاب عزیز! فضلای جوان!*
بدانید که این آیهی مبارکه: *«فامّا الزّبد فیذهب جفاء و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فی الارض»،(۱۷رعد)* امروز مصداق تام و تمامی در زمان شما دارد و این را شما خواهید دید. به فضل الهی خواهید دید که *«و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فی الارض»* ، این بنای استوار که هندسهی آن الهی است، بنای آن هم با دست یک مرد الهی است، بقاء آن هم با ارادهی این ملت عظیم و با ایمان این ملت عظیم است، استوار خواهد ماند و انشاءاللَّه این درخت روزبهروز ریشهدارتر خواهد شد و خواهید دید که این مخالفان، این کسانی که با این بنا، با این حق و حقیقت مخالفت میکنند، *«فیذهب جفاء»* ؛ اینها در مقابل چشم شما انشاءاللَّه نابود خواهند بود. ۱۳۸۸/۰۹/۲۲
بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون
حقیقت این است...
رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی) در یکی از دیدارها با اشاره به آیه 17 سوره رعد با اشاره به لزوم ایستادگی جبهه حق فرمودند:
حقیقت پیروز میشود و به اهدافش دست مییابد. بله در راه حقیقت مشکلاتی وجود دارد. *شرطش این است که سرباز حقیقت و رهرو حقیقت خود را در مقابل مشکلات نبازد. *
اگر خود را نباخت و ایستاد و تحمل کرد به نتیجه میرسد.
حقیقت رو به رشد و بالندگی است و ممکن است در راه خود دچار سختیهایی شود اما در نهایت *پیروز* است.
*«أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال؛ خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه گنجایش و وسعتش [سیلابی] جاری شد، سپس سیلاب، کفی پُف کرده را به روی خود حمل کرد و نیز از فلزاتی که برای به دست آوردن زینت و زیور یا کالا و متاع، آتش بر آن میافروزند، کفی پُف کرده مانند سیلاب بر میآید، این گونه خدا حق و باطل را [به امور محسوس] مَثَل میزند. اما آن کفِ [روی سیل و روی فلز گداخته در حالی که کناری رفته] به حالتی متلاشی شده از میان میرود و اما آنچه [چون آب و فلز خالص] به مردم سود میرساند، در زمین میماند. خدا مَثَلها را این گونه بیان میکند [تا مردم در همه امور حق را از باطل بشناسند.] *
کف روی آب ظاهر چشمگیری دارد اما این کف ماندنی نیست و نابود میشود. اما آنکه نافع است و حیات مردم به او است یعنی آب روان و آب زلال او میماند.
کنگره عظیم جهانی اربعین
*تحلیل ٤٩ سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره کنگره عظیم جهانی اربعین*
شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعهای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمیکردند. در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود.
مثل دانههای تسبیح یک رشته و یک نخ همه اینها را به هم وصل میکرد. چه بود آن رشته؟ رشته اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه این رشتهها به آنجا متصل میشد. قلبی بود که به همه اعضاء فرمان میداد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود.
همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر میدیدند. اهل یک شهر، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را میدیدند. اما یک کنگره جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه(ع).
این کنگره جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنبالهروی عاشورای حسین است. این هم که میبینی همه جا این تپشهایی که در شیعه مشهود شده، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعلههایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جانها و روحها رسیده. انسانها را به گلولههای داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.
بنابراین مسئله اربعین یک مسئله مهمی است، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره بینالمللی و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطرهانگیز است آن سرزمین. سرزمین خاطرهها است، خاطرههای باشکوه، خاطرههای عزیز، سرزمین شهدا، مزار کشتهشدگان راه خدا، اینجا جمع بشوند تشیع، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند.
اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنبالهگیری از راهی است که از ائمه هدی(ع) به ما ارائه دادند.
سخنرانی در مسجد امام حسن مجتبی(ع)/ مشهد ۲۴ اسفند ۱۳۵۲
امام بعد از عاشورا
جنایات دستگاه خلافت!
بنی امیه که لعنت خدا بر آنها باد از انواع و اقسام وسایل برای نابود کردن اسلام استفاده می کردند. مهمترین کار آنها تحریف بود. با زکات و نماز اسلام کاری نداشتند اما هر حکمی از احکام اسلام که با منافعشان سازگار نبود تحریف می کردند. سه نمونه از این تحریفات به شدت قابل تامل و نمونه روشنی از تلاش برای تغییر باورها و دل هاست!
تحریف مفهوم بیعت: بنی امیه مردم را معتقد کرده بودند به اینکه اگر با کسی بیعت کردند اگرچه باطل، باید در هر شرایطی این بیعت را نگه دارند. با پول و زر و زور مردم را مجبور به بیعت ظالم می کردند و دیگر کار تمام می شد. جنایات را می دیدند و درک می کردند اما چه می شد کرد بیعت کرده بودند!!!
برتری دادن مقام خلیفه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله): حجاج بن یوسف خون ریزِ خونخوارِ بنی امیه در کوفه و عراق بر منبر نشست و برای مومن کردن مردم به دستگاه خلافت خلافت را بر نبوت ترجیح داد. به مردم گفتند عبدالملک را خدا گذاشته در خانه دنیا که بندگان خدا و اموال و … آنها را سرپرستی کند اما پیامبر را فرستاده بود تا چند کلمه حرف به مردم بزند، پس عبدالملک بالاتر است. و روح و دل مردم را از این طریق در برابر دستگاه خلافت خاضع کردند.
ترویج لعن و نفرت نسبت به اهل بیت علیهم السلام
بنی امیه فقط به باورها نتاخت و دل ها را هم به انحراف کشید. تلاششان این بود که به کلُ محبت اهل بیت و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله را از دل ها بیرون کنند. برای یک عده بی عقل بی شعور مثل مردم شام با راهکاری مثل رفتن بر منبرها و بدگویی از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ممکن بود ولی برای مردم مدینه و کوفه نمی شد چنین کاری کرد. برای آنها از یک عده افراد خوشنام که معروف به دانش و تقوا بودند استفاده کردند اینان بر سر منبرها بر علیه خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله تبلیغات کنند. با جعل روایت از امام سجاد علیه السلام به مردم می گفتند که حضرت فرموده به اندازه برادرهای مسلمان ما را هم دوست داشته باشید!!! کسی که اندکی از فلسفه محبت اهل بیت علیهم السلام اطلاع داشته باشد می فهمد این جعل عجب جنایتی است.
امام سجاد علیه السلام در خلافت چنین جنایتکارانی مسئولیت امامت داشت!
خلاصه و بازنویسی از کتاب حماسه امام سجاد علیه السلام/ صص۷۴_۸۱