کرامت یا عزت؟
سطح فهم کلان از قرآن
«کرامت یا عزّت»؟
در انسانشناسی قرآنی، آیا تمدن با «کرامت انسانی» به دست میآید یا با «عزت انسانی»؟ در نگرش مدرن، شاخص انسان مدرن، کرامت انسانی (human dignity) است، در حالیکه در اندیشه اسلامی، علاوه بر کرامت انسانی (و لقد کرمنا بنی آدم، ان اکرمکم عندالله)، عزت انسانی (human Honor) بسیار مهم بوده و انسان را به آستانههای تمدن نزدیکتر میکند. به عبارت دیگر، کرامت ارزش فردی و حداقلی انسان است (انسان در فرد بودناش برخوردار از کرامت میشود) که ضرورتا او را به سطح «امت شدن» نمیرساند، در حالی که عزت انسانی ناظر به ارزش اجتماعی و حداکثری انسان است (انسان در جامعه، عزیز میشود) که او را به آستانههای امتشدن در جامعه میرساند و از او یک کنشگر تمدنی میسازد (ان ابراهیم کان امه قانتا لله حنیفا و لم یک من المشرکین؛ نحل 120).
موضوع «عزت» مع الاسف به تبع ادبیات و اندیشههای غرب از موضوعات انسانشناسی ما در تفکرات اجتماعی کمتر مورد عنایت قرار گرفته است. در اندیشۀ مدرن غرب، «عزت» خلاف دموکراسی است، همانطور که در تفکر مسیحی «عزت» برخلاف تواضع است (Becker, Encyclopedia of Ethics, p 788-790). از این رو، در ادبیات انسانشناسان غربی لفظ «کرامت» به مراتب بیشتر از واژه «عزت» مورد استفاده قرار گرفته است. این در حالی است که در اندیشه اسلامی عزت نه خلاف تواضع و نه خلاف دموکراسی است (کتاب رنج عرفانی و شور اجتماعی را ببینید)، بلکه یکی از مهمترین مقولات انسانی و اجتماعی است که نه فقط در مقیاس خُرد، بلکه درمقیاس کلان میتواند نقش آفرینی کند. به بیان دیگر، اساسا انسان تمدنی نه فقط انسانِ با کرامت (در نگرش توحیدی) بلکه انسان با عزت است.
انسان با عزت، انسان کَبیری است که میتواند در مقیاس یک امت ـ تمدن نقش آفرینی کند و موجهای بزرگ اجتماعی بسازد. با عطف توجه به همین نکته، سیاستهای آموزشی و تربیتی در مدارس، در خانواده و در سطح عمومی و نیز در سطح بینالملل (در مواجهه با دیگر تمدنها و نیز در برابر نظام سلطه) باید بر مدار «عزت» باشد و تا زمانی که انسان در جامعه اسلامی و در جهان اسلام، محروم از عزت باشد، او هرگز نمیتواند در سطح تمدن نیز کنشگری داشته باشد.
برداشت از مکتوبات حبيب اللَّه بابایی
بهترین دعا در شب قدر
دغدغه ی اصلی ات چیست؟ چه چیزی شبها فکرت را به خود مشغول می کند؟ آرزوهایت چیست؟ آیا اولویت هایت را درست انتخاب کرده ای؟ قرآن کریم با دعاهایی که از زبان بندگان خاص خدا نقل کرده به ما می آموزد که دغدغه ها و اولویت هایمان چه باید باشد، چرا که دعا، عمق نگاه و بلندای آرمان انسان را مشخص می کند. یکی از زیباترین این آیات، آیه ی «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماما» (فرقان: 74) است.
این آیه تصویری روشن از آرزوی بندگان خالص خدا را به ما نشان می دهد. آنها دائما از خدا می خواهند که خانواده شان، یعنی همسران و فرزندانشان مایه ی روشنایی چشم ها و دل هایشان شوند. خانواده ای که نه تنها برای خودشان بلکه برای دیگران نیز الگو باشد. خانواده خوب یعنی زن و شوهری که با هم مهربان باشند، باوفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند. رعایت همدیگر را بکنند و مصالح همدیگر را مهم و گرامی بدارند. اولادی که در آن خانواده به وجود می آید، نسبت به او احساس مسئولیت کنند و بخواهند او را از لحاظ مادی و معنوی سالم بزرگ کنند. از لحاظ مادی و معنوی او را به سلامت برسانند. چیزهایی به او یاد بدهند، به چیزهایی او را وادار کنند، از چیزهایی او را بازدارند و صفات خوبی را در او تزریق کنند. چنین خانواده ای اساس همه اصلاحات واقعی در یک کشور است.
اما با سبک زندگی زاییده عصر مدرن، آنچنان فساد و بی بندوباری در غرب به وسیله آزادی زنان به راه افتاد و رواج پیدا کرد که خود متفکران غربی را دچار وحشت کرد!… با بی بندوباری، با اشاعه فساد و فحشا و با آزادی بی قید و شرط معاشرت زن و مرد بنیان خانواده متلاشی شد. از دهه شصت میلادی به این سو تعداد ازدواج ها تقریباً نصف شده است و طلاق ها بیش از ۲۵۰ درصد رشد داشته است. تعداد افرادی که تنها زندگی می کنند و مشکلاتشان به حدی زیاد شده است که در بریتانیا و ژاپن وزارت تنهایی راه اندازی کرده اند. در این دنیایی که بسیاری از خانواده ها از هم گسیخته اند. این آیه توجه مان را به خانواده معطوف می کند. این دعا فقط یک خواسته ی زبانی نیست بلکه نقشه ی راهی برای ما ترسیم می کند. خانواده ای که «قُرَّةَ أَعْيُنٍ» باشد، نیازمند تلاش و همدلی اعضای آن است.
خداوند در این آیه از ما خواسته است که:
از او بخواهیم فرزندانی شایسته و خانواده ای پر محبت و الگو برای دیگران داشته باشیم.
برای عمل به این آیه در زندگی می توانیم:
- هر روز در قنوت نماز همین آیه را بخوانیم و برای صلاح و رشد خانواده مان دعا کنیم و بدانیم که برای تربیت نسل آینده باید اهل دعا به درگاه الهی باشیم.
- برای رشد و تربیت فرزندانمان زمان بیشتری اختصاص دهیم و برایشان الگوی عملی باشیم.
- در روابط خانوادگی با محبت و مهربانی، فضای آرامش و دوستی ایجاد کنیم.
برای خانواده ات این طور دعا کن
از خدا بخواه
«رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماما» (فرقان: 74):
خدایا کاری کن که همسران و بچه هایمان چشم و چراغ و مایه عزت ما باشند، و ما را الگوی خود مراقبان کن.
برای خانواده ات این طور دعا کن
آن زن ها و بچه های شکست ناپذیری که دیدی، آن چهره های محکم و مصممی که نمی توانستی از آنها چشم برداری، ثمره دعای آن مجاهدانی بودند که در قنوت نماز شب هایشان، ذکر این آیه از زبانشان نمی افتاد که همسران و فرزندانشان، نه فقط چشم های خودشان که چشم سرزمین زیتونها را هم روشن کرده بودند که نه تنها پا پس نکشیدند، بلکه به اسطوره ها و الگوهای ایستادگی تبدیل شدند. دفعه ی بعد که از خدا برای بچه هایت فقط فلان رتبه کنکور و استخدام در فلان شرکت دولتی را خواستی به دعاهای دیگری هم فکر کن، شاید چشم روشنی واقعی جای دیگری باشد.
با دوست داشتنی هایت چه می کنی؟
خداوند در آیه 92 سوره مبارکه آل عمران می فرماید:
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون؛ فقط وقتی به مقام خویان می رسید که از چیزهای دوست داشتنی تان در راه خدا هزینه کنید».
از دوست داشتنی ها ببخش
کوچک شروع کن. مثلا از بخشیدن ته دیگ سیب زمینی ات به خواهرت یا تقسیم کردن گل هندوانه ای که حتی از دیدنش دهانت آب می افتد. یا دادن صندلی اتوبوست به آدمی که خستگی از سر و رویش می بارد. آن وقت خودت آرام آرام احساس می کنی که چطور مرزهای روحت وسیع و وسیع تر می شوند که چطور توی دلت حتی برای آدم های آن سر دنیا هم جا باز می کنی که چطور دیگر نمی توانی از تماشای رنج مردم آن نوار باریک ایستادگی ساده بگذری. کوچک شروع کن تا بتوانی برای فداکاریهای بزرگ تر آماده شوی، تا بتوانی از دوست داشتنی های بیشتری دل بکنی.
بزرگ شویم
دیدی بچه های کوچک حاضر نیستند اسباب بازی خودشان را به بچه های دیگر بدهند؟ برخی افراد و حتی جوامع در همین عالم کودکی باقی می مانند زندگی غربی آدم ها را کوچک تربیت می کند.
چون همه دعوت می شوند به فردیت و حفظ آنچه که دوست دارند. اما چگونه می توان از دوست داشتنی ها گذشت؟ وقتی بزرگ شویم و به علاقه ای بزرگتر برسیم .بچه هیچوقت از عروسک خودش دست نمی کشد اما اگر یک ماشین که به آن علاقه دارد به او بدهی حاضرست از این علاقه کوچک تر بگذرد. برای رسیدن به مقام نیکان و ابرار باید از علاقه های کوچک گذشت و به عشقی بزرگتر دل بست؛ عشق به خدا و خلق او.«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون؛ هرگز به نیکی دست پیدا نمی کنید، مگر اینکه از آنچه دوستش دارید انفاق کنید». «اگر در جامعه ی اسلامی نیازی وجود داشت، همه ی افراد جامعه بدون استثنا موظفند بر حسب اختلاف تمکن خودشان آن خلا را پر کنند…اسلام می گوید مردم تحصیل مال بکنند و از آن مالی که تحصیل کرده اند، حوائج معمولی زندگی و نیاز خود را برآورده بکنند و مابقی آن را در راه خدا انفاق بکنند…«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون»؛ آن عزیزترهاش را در راه خدا بده، آنچه که بیشتر به آن علاقه داری»(مقام معظم رهبری خطبه های نماز جمعه تهران ۱۳۶۶/۰۸/۲۹
مادری که در خانه از دوست داشتنی های خودش می گذرد، بچه هایش را برای یک زندگی جمعی و ولایی تربیت کرده است. دقیقا مانند حضرت زهرایی که از لباس عروسی اش گذشت. یتیم و اسیر و فقیر آمدند و از غذای دوست داشتنی اش گذشت: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبه مسكينا ويتيما وأسيرا»(انسان: 8). اما خانه ای که والدین از خواسته هایشان نگذشته اند، نمی تواند فرزندان خوبی پرورش دهد. این نگاه ایثارگرانه نه تنها در خانواده بلکه در جامعه نیز نتایج شگرفی به همراه دارد. گذشتن در نگاه مؤمن از دست دادن نیست. خداوند متعال در موضوع جهاد و جان دادن از ادبیات بازاری استفاده می کند، می فرماید من از مؤمنین جان و مالشان را می خرم یعنی حواست باشد اگر از چیزی گذشتی من چند برابرش را به تو می دهم. مصداق اتم و اکمل «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» پدران شهدا، مادران شهدا، همسران شهدا هستند. امروز نیز مجاهدان غزه و لبنان از همه هستی خود به عشق خدا گذشته اند. حالا نوبت ماست که این آیه را در زندگی خود به عمل درآوریم. چنان که رهبر انقلاب می فرمایند: «بر همه ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب الله سرافراز بایستند».
خداوند در این آیه از ما خواسته است که برای رسیدن به نیکی و تقرب به او، از آنچه دوست داریم انفاق کنیم.
برای عمل به این آیه در زندگی می توانیم:
فهرستی از چیزهایی که به آنها علاقه داریم (مانند زمان، توانایی ها، اموال یا حتی تعلقات عاطفی) و خلاهایی که اطرافمان هست تهیه کنیم و بررسی کنیم که چگونه می توانیم بخشی از آنها را در راه خدا انفاق کنیم.
در کنار بخشیدن چیزهایی که نیاز نداریم، از چیزهایی که به آنها علاقه داریم و برایمان ارزشمندند، اتفاق کنیم. گاهی باید از خوابت بزنی تا با بچه ات بازی کنی! گاهی باید از آبرویت خرج کنی تا برای کسی آبرو دست و پا کنی!
اضطرار به امام زمان، شرط استجابت دعا
بعضی ها برای امام زمان دعا می کنند، اما چه دعایی؟! وقتی خدا ته دل آنها را نگاه می کند، می بیند حتی یک ذره اضطرار برای آمدن امام زمان در دلشان نیست. آنها به وضعیت موجود خودشان راضی اند. البته بدشان نمی آید که آقا بیاید اما چندان هم درگیر نیستند و حال اضطرار ندارند، در خانه خدا را ول نمی کنند، اما مضطر هم نیستند.
مضطر میدانی کیست؟ به قول علامه طباطبایی(ره): مضطر یعنی آدم بی چاره و درمانده، کسی که از همه جا بریده شده و دیگر هیچ راهی ندارد. نمی دانم شما در زندگی چند بار مضطر شده اید، اما حال عجیبی است. مضطر شدن همان لحظه ای است که تمام درها به رویت بسته می شود و دیگر هیچ تکیه گاهی جز خدا برایت باقی نمی ماند. شاید این حال را زمانی حس کرده باشی که عزیزی در بیمارستان روی تختی سرد و بی حرکت افتاده و دکترها با تکان دادن سر به تو فهمانده اند که دیگر کاری از دستشان برنمی آید. آن لحظه که تمام درمانها، داروها و امیدهای زمینی را از دست می دهی، بغضی سنگین در گلویت می نشیند و دستهایت بی اختیار به سوی آسمان بلند می شوند. این همان حال مضطر» است.
فرق مضطر بودن به خود حضرت با مضطر بودن در زندگی
خدا به دعای چه کسانی برای آمدن امام زمان نگاه می کند؟ به دعای کسانی که به خود حضرت مضطر هستند، کسانی که فقط خود امام را می خواهند نه کسانی که صرفاً در زندگی خود دچار مشکلات شده اند و برای رفع گرفتاری هایشان دعای فرج می خوانند. گاهی شما مضطر به آمدن خود آقا هستید، گاهی نه بلکه چند مشکل دارید و برای حل آنها دعای فرج می کنید. این نوع دعا فایده ندارد.
در زمان امیرالمؤمنین، مردم مدینه مضطر شدند و به خانه حضرت آمدند و گفتند: «آقا جان شما بیا و حاکم ما شوا چرا؟ چون مشکلات داشتند و امیرالمؤمنین را حلال مشکلات خود می دیدند. حضرت ابتدا نپذیرفت اما آن قدر اصرار کردند که قبول کرد. چرا؟ چون آنها به خود حضرت و مدیریت او مضطر نبودند، بلکه صرفاً به رفع مشکلاتشان نیاز داشتند، به همین دلیل حکومت حضرت فقط پنج سال طول کشید؛ زیرا در نهایت از حکومت او خسته شدند.
بعضی ها نیاز به حضور امام را احساس نمی کنند
خدا دعای کسانی را مستجاب می کند که مضطرانه به امام زمان دعا کنند، اما بعضی ها احساس نیاز به حضور امام ندارند. یکی از اصحاب امام صادق از ایشان پرسید: «ثواب ما یاران شما بالاتر است یا ثواب یاران آخرین امام؟ امام صادق پاسخ دادند: «ثواب کارهای شما بالاتر است؛ زیرا در دوران غربت و مظلومیت هستید». آن شخص نتیجه خاصی از این پاسخ گرفت و پرسید: پس چرا دعا کنیم که فرج آن حضرت زودتر برسد در حالی که در زمان امامت شما، ثواب اعمال ما بیشتر است؟ امام صادق فرمودند: «سبحان الله! آیا دوست ندارید که خداوند عدل و حق را در زمین آشکار کند، حال عموم بندگان را نیکو گرداند وحدت و الفت میان دلهای پراکنده برقرار شود؟».
من فعلا کاری به جواب حضرت ندارم، بلکه به سؤال آن شخص کار دارم. این نشان می دهد که بعضی ها مضطر به حضرت نیستند. اما اگر با حال اضطرار به آمدن حضرت دعا کنیم و بگوییم: «آقا! فقط خودت را می خواهیم، چه اتفاقی می افتد؟
اگر با حال اضطرار به آمدن حضرت دعا کنیم
امام صادق فرمودند: « لما طال عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَاب ضجوا و بكوا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هارون يُخلصهم من فرعون فحط عنهم سبعين ومائة سنة …؛ چون گرفتاری بنی اسرائیل به طول انجامید، چهل صبح به درگاه الهی ضجه زدند و گریه کردند. خدا به موسی و هارون وحی کرد که آنها را از شر فرعون نجات دهند و صد و هفتاد سال از چهارصد سال گرفتاری شان را کاهش داد. سپس امام صادق فرمودند: «اگر شما نیز چنین کنید، خداوند فرج ما را نزدیک خواهد کرد. اما اگر چنین نباشید سختیها تا پایان مدت مقرر ادامه خواهد یافت».
مخصوصاً اگر استغاثه و دعا جمعی باشد
دعا و استغاثه جمعی تأثیر بیشتری دارد. امام صادق فرمودند: «چهل نفر مرد برای دعا نزد هم اجتماع نمی کنند و خدا را در کاری نمی خوانند جز آنکه خداوند دعای آنها را مستجاب کند اگر چهل نفر نبودند، چهار نفر ده بار خدا را بخوانند خداوند دعای آنها را اجابت می کند. اگر چهار نفر هم نباشند یک نفر که چهل مرتبه خدا را بخواند خداوند دعای او را اجابت خواهد کرد» (تفسیر عیاشی، ج2، ص154).