فضایل حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
مقام شفاعت
شفاعت در لغت به معنای آن است که کسی در نزد مَلِک و یا بزرگی حاجتی را برای دیگری درخواست نماید و در واقع، به معنای واسطه شدن برای در خواست بخشایش گناهان و جرایم دیگری می باشد.
شفاعت مقامی است که به دلالت آیات قرآن، نصیب هر کسی نمی شود: وَاتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقبَلُ مِنْها شَفَاعةٌ ولاَ یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلاَ هُم یُنصَرُون؛و از آن روز بترسید که کسی به جای دیگری مجازات نمی شود و نه شفاعت او پذیرفته می شود و نه غرامت و بدل او قبول خواهد شد و نه یاری می شوند.
و تنها کسانی از موهبت شفاعت برخوردار می گردند و می توانند واسطه نجات دیگران شوند که اذن و اجازه الهی را تحصیل نموده باشند:مَا مِن شَفیعٍ اِلاَّ مِنْ بَعدِ اِذْنِهِ؛
هیچ شفاعت کننده ای جز به اذن او وجود ندارد.
کریمه اهل بیت، فاطمه معصومه علیها السلام بانوی والا مقامی است که به تصریح روایات ائمه اطهار علیهم السلام از مقام شفاعت بهره مند است و می تواند نجات بخش محبان ولایت و شیعیان اهل معرفت از شعله های جانسوز دوزخ و تعالی بخش آنان به فراخنای روح فزای بهشت باشد.
گستره دایره شفاعت آن خاتون نسبت به همه شیعیان لایق که در پیش گویی صادق آل محمد علیهم السلام قبل از تولد حضرت معصومه علیها السلام و حتی پیش از میلاد پدر او، امام کاظم علیه السلام، بیان شده، خود نشانگر عظمت مقام معنوی آن بانو در نزد خدای رحمان است؛ امام صادق علیه السلام می فرماید:…تُقْبَضُ فیها امرأةٌ مِن ولدی اسمُها فاطمةُ بنتُ موسی و تَدْخُلُ بشفاعَتِها شِیعَتِی الجنَّةِ بِاَجْمعهم؛زنی از فرزندان من در قم از دنیا می رود که نامش فاطمه دختر موسی است و تمامی شیعیان با شفاعت او داخل بهشت می شوند.
و همچنین در زیارت نامه ای که از علی بن موسی الرضا علیه السلام روایت شده، می خوانیم:یا فاطمةُ اشْفَعی لی فی الجَنَّةِ فَاِنَّ لَکِ عند الله شأناً مِنَ الشَّأنِ؛ای فاطمه برای من در بهشت شفاعت کن! زیرا که در پیشگاه خداوند دارای مقام والایی هستی.
اندیشه، تدبّر، تفکّر
أَلا لا خَیْرَ فی عِلم لَیْسَ فیهِ تَفَهُّمٌ
أَلا لا خَیْرَ فی قَرَائة لَیْسَ فیْها تَدَبُرٌ
أَلا لا خَیْرَ فی عِبادَة لَیْسَ فیْها تَفَکُّرٌ
ترجمه
آگاه باشید: دانشی که در آن اندیشه نیست سودی ندارد!
آگاه باشید: تلاوت قرآن که در آن تدبّر نباشد نفعی ندارد!
آگاه باشید: عبادتی که در آن تفکّر نیست بی اثر است!
شرح کوتاه
انباشتن مغز از فرمول های علمی، و قوانین منطقی و اصول فلسفی و هرگونه دانشی مادامی که با اندیشه صحیح، و جهان بینی روشن، و آشنایی با اصول زندگی انسانی، هماهنگ نباشد بسیار کم اثر است.
همان طور که خواندن آیات شریفه قرآن اگر با تدّبر و دقّت در عمق معانی آن همراه نباشد تأثیر آن ناچیز است، و عباداتی که نور تفکّرو عقل بر آن نتابد جسمی است بی روح، و فاقد اثر عالی تربیتی است.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
ایمان و آرامش روح
حالت بی ایمانی همچون «حالت بی وزنی»،اضطرابانگیز و دلهره آور است.علی رغم کوششهای جمعی از ماتریالیستها که سعی دارند ساختمان «انسان» را تشبیه به ساختمان یک «ماشین» کنند تحقیق و بررسیها، مخصوصاً در جنبههای روانی انسان، نشان میدهد که تفاوت میان این دو بقدری است که حتی شباهتهای آنها را بدست فراموشی میسپارد.
یکی از امتیازات و مشخصات انسان این است که بدون عقیده و هدف و یا به تعبیر دیگر بدون اتکا به یک «ایدئولوژی» نمیتواند زندگی کند، در حالی که ماشین برای ادامه حیات خود، نه «فکر» میخواهد و نه «ایدئولوژی».
این بارزترین خصوصیات انسان است، بطوری که اگر بجای تعریف معروف «انسان حیوان ناطق است» بگوئیم انسان حیوان متفکر و صاحب ایده است تعریف رساتری خواهد بود، گرچه تفسیرهائی که فلاسفه برای «نطق» کردهاندنیز سر از مسئله «تفکر و ادراک» بیرون میآورد.
بهر حال، همانطور که جسم انسان آب و مواد غدائی میخواهد، «فکر و عقیده» نیز غذای روح است و به همین دلیل هر انسانی احساس یک نوع نیاز طبیعی به داشتن یک طرز تفکر، و پیروی از یک «مکتب فکری» میکند و بدون آن خلاء هولناکی در درون خود احساس مینماید.
حال اگر دسترسی به مکاتب صحیح فکری پیدا نکند ناچار این خلاء را با اوهام و خرافات و اساطیر و افسانهها پر خواهد کرد و علت گرایش اقوام عقب افتاده را به اوهام و خرافات در همین جا باید جستجو کرد. خلاصه، این نیاز یک نیاز طبیعی و مسلم است.
حالت بی عقیدهای را برای انسان میتوان بحالت بی وزنی تشبیه کرد، مطالعات فضائی نشان میدهد که انسان در حال بی وزنی قادر بکنترل خود نیست، یعنی با مختصر حرکتی به هر سو پرتاب میشود، حتی هنگام غذا خوردن و جویدن غذا باید دهان خود را کاملًا ببندد والا هر ذرهای از غذائی که در دهان اوست با مختصر حرکت زبان و دندانبیک سو پرتاب میگردد.
میگویند احساسی که در حالت بی وزنی به انسان دست میدهد شبیه احساس کسی است که در حال سقوط در چاه عمیق و بی انتهائی باشد، زیرا ما، در زندگی عادی خود هرگز حال بی وزنی را جز در حال «سقوط آزاد» احساس نمیکنیم در حال سقوط آزاد از بلندی انسان در یک نوع حالت بی وزنی به سر می برد.
در حال بیوزنی انسان به هیچ وجه «آرامش» ندارد و شاید به همین جهت است که دانشمندان فضائی میکوشند برای مسافران فضا، یک نوع وزن مصنوعی از طریق ایجاد حرکت دورانی و نیروی گریز از مرکز ایجاد کنند تا بتوانند به آنها آرامش بیشتری دهند.
فقدان عقیده و ایمان و هدف نیز یک نوع «حالت بیوزنی روانی» محسوب میشود، در چنین حالتی انسان بخوبی احساس میکند که هیچ نوع تکیه گاهی ندارد و همچون کسی است که در چاه عمیق و بی انتهائی سقوط میکند، یک ناراحتی مرموز و جانکاه از درون او را میخورد و با اندک چیزی به هر سو پرتاب میشود.تأثیر عوامل و انگیزههای گوناگون بر روی افکار او که در حالت بی تفاوتی به سر میبرد و طبعاً مانند یک شهر بلادفاع در برابر هجوم لشکریان بیگانه است، بر این ناآرامی میافزاید.
صفحات: 1· 2
لقب معصومه
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بانویی بهشتی، پیراسته از زشتیها، غرق در عبادت و نیایش و شبنم معطر آفرینش است، شاید یکی از دلایل معصومه نامیدن این بانو آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهراعلیها السلام در او تجلّی یافته است. براساس پارهای از روایات، این لقب از سوی امام رضاعلیه السلام به این بانوی والا مقام اسلام داده شده است، چنانکه فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسیرحمه الله در این باره میگوید: امام رضاعلیه السلام در جایی فرمود: هر کس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.
کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها
- محروم از فیض حضور
نقل میکنند شخصی به نام سیدعبدالرحیم که مورد وثوق بود، گفت: در عالم خواب دیدم، در قبرستان بزرگ قم جمعیت بسیاری هستند، در این هنگام شخصی بزرگواری را که سوار بر اسبی بود و از بازارچه میآمد مشاهده نمودم، دیدم در پشت سر آن سوار، شخصی گفت: این سوار حضرت حجّت علیه السلام میباشد، تا این خبر را شنیدم، سراسیمه به دنبال آن حضرت شتافتم، دیدم آن حضرت به صحن مطهر آمد و در آنجا پیاده شد.
صحن خلوت بود، کسی را جز آن حضرت و شخصی که همراهش بود در آنجا ندیدم، مشاهده کردم که آنها عبور کرده تا به در صحن عتیق رسیدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگهدارم، با خود گفتم نگهداشتن اسب خوب است یا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهی حضرت را برگزیدم و افسار اسب را به دست همان شخصی که همراه امام بود دادم و خودم به دنبال حضرت روانه شدم، دیدم حضرت وارد حرم شد و در بالا سر مرقد حضرت معصومه علیها السلام توقف کرد، هیچ کس از خدام نبودند، پیش خود فکر میکردم آیا به حضور حضرت بودم یا نروم؟ در کنار رواق ایستادم، صدای آن حضرت را میشنیدم، امّا چیزی نمیفهمیدم، پس از مدتی آن حضرت از حرم بیرون آمد و من نیز از حرم بیرون آمدم و پشت سر او به راه افتادم، ولی ناگهان ناپدید شد و هرچه جست و جو کردم دستم به دامنش نرسید و از فیض حضور آن بزرگوار محروم گشتم.