اندرزهای لقمان درباره دانش آموزی
ادبِ دانش آموزی
امام صادق علیه السلام :لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! دانش را برای فخر فروشی نزد دانشمندان یا نزاع با سفیهان یا زینت مجالس ، نیاموز و همچنین ، دانش را از سرِ بی رغبتی به آن و تمایل به نادانی ، رها نکن» .
جامع بیان العلم وفضله:همانا لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! دانش را برای سه چیز نیاموز، و برای سه چیز رها نکن: برای کشمکش و فخر فروشی و ریا ، آن را نیاموز، و به خاطر بی رغبتی به آن و حیا از مردم و رضایت به نادانی، آن را رها نکن» .
الدرّ المنثورـ به نقل از محمّد بن واسع ـ: لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! آنچه را که نمی دانی ، نیاموز ، تا وقتی که به آنچه می دانی، عمل کنی» .
تنبیه الخواطر:لقمان به پسرش گفت: «با دانشمندان مجادله نکن ، که منفورت می کنند» .
جامع بیان العلم وفضله :از لقمان یا عیسی علیهماالسلام نقل شده است: «همان طوری که پادشاهان ، حکمت را برای شما وا گذاشته اند. شما نیز دنیا را برایشان وا گذارید» .
محبوب القلوب:لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! خوشا به حال کسی که به دانش خویش سود برَد ، و هر سخنی را بشنود و خوبش را پیروی کند . و وای بر کسی که [حقیقت] برایش روشن گشته ، ولی گم راهی را بر هدایت ترجیح دهد!» .
روح المعانی:لقمان به پسرش گفت : «تا وقتی که به دانسته های پیشین خود عمل نکرده ای ، در یادگیریِ آنچه نمی دانی ، خیری نیست ؛ چرا که مَثَل آن، مَثَل کسی است که هیزمی را جمع کرده و یک بسته آن را بر می دارد و در حالی که ناتوان از حمل آن است، یک بسته دیگر بر آن می افزاید» .
محبوب القلوب:لقمان به پسرش گفت: «ای پسرم! از آنچه خدای متعال به تو آموخته، بهره ببر، و همانا از دانش، کسی بهره می برد که از آن پیروی کند، و کسی که آن را بیاموزد و رها کند، از آن سود نمی برد» .
سائل تو
این چه حالی است که این دیده پریشان باشد
همه جا در پی دیدار، هراسان باشد
از کنار دل من دیر سفر کن که دلم
چون غبار قدمت بی تو پریشان باشد
از تصدق به گدایت نظر لطف نما
شاهد فقر دلم، خشکی چشمان باشد
من که این گونه نبودم، تو خودت میدانی
بی کس و یار شدم، درد، فراوان باشد
مپسند این همه عمرم به گنه صرف شود
عمر من بهر تو ای یوسف قرآن باشد
کو مناجات شب و شور و نشاط سحری
کو دگر دیده که در هجر تو گریان باشد
باز آن حال و هوا را به دلم برگردان
که دلم ساکن وادی شهیدان باشد
ما ز دیدار رخ رهبر خود مست توایم
پیر ما همنفس پیر جماران باشد
جواد حیدری
اضطرار به وجود حجت
تفسیر و تحلیل واقعی «حجت» و به عبارت دیگر تصوّر صحیح آن، زیربنای تصدیق ضرورت آن در نظام آفرینش است، بدون فهم صحیح حجّت و درک معنای «حجیت امام و نبی»، نمی توان به ضرورت یا عدم ضرورت آن حکم کرد.
معنای حجیت امام
ملاصدرا (ره) در بیان این نکته نویسد:انسان در آغاز تولد خود، حیوانی بسان حیوانات دیگر است که جز خوردن و آشامیدن نمی داند؛ سپس با رشد جسم باقی صفات نفس از شهوت و غضب برایش حاصل می شود. تا این جا انسان، حیوان راست قامت است و با بقیه حیوانات تمایزی ندارد.«فلومات علی هذه الحاله لم یکن له فی الاخره حیوه مستقرّه ولاحساب ولاکتاب ولاثواب ولاعقاب ایضاً اذ العذاب والشقاوه فرع الشعور بالسعاده التی فی مقابلها».بدین جهت، این انسان نه مستحق ثواب است و نه مستحقق عتاب؛ چرا که شقاوت عدم ملکه است و تا سعادت تصور نشود و امکان نیابد، آن هم معنا نمی یابد.حیوان مستوی القامه، به واسطه حجت به حیات انسانی قدم می گذارد و در مسیر ثواب و عقاب قرار می گیرد، نقش و معنای حجّت در زندگی این است که انسان را وارد زندگی و حیاتی فراتر از حیات حیوانی می کند.«اذ تَبیّن هذا فنقول: معنی کَون النبی او الامام حجه للّه علی العباد، انّ طاعته یوجب استحقاق الرحمه و الجنه و النعیم وان عصیانه یوجب استحقاق الغضب والعذاب و عندالرفع لایستحقون ثواباً ولا عقاباً».حجت بودن امام، به معنای این است که بدون او، ثواب و عقاب منتفی است و ثواب و عقاب؛ یعنی، فعلیّت یافتن قوه ای انسانی، بر این اساس امام ملاک وعامل فعلیّت یافتن انسان است و بدون آن، حیات انسانی قابل تصور نیست.
امام مهدی از منظر صدرالمتالهین - حسین علی سعدی
تنبلی و فقر
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید:
إنَّ الأَشْیاءَ لَمّا ازْدَوَجَتْ إزْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنَتَجا بَیْنَهَما اَلْفَقْرَ ؛(بحارالأنوار، جلد 78، صفحه 59 و تحف العقول، صفحه 158)
آن روز که همه چیز با هم ازدواج کردند «تنبلی» و «ناتوانی» به هم آمیخته و از آن دو فرزنی به نام «فقر و تنگدستی» متولد شد!
شرح کوتاه
همه چیزی در پرتو سعی و کوشش به دست می آید این حقیقتی است که اسلام به ما آموخته.
تنبلی، سستی، ناتوانی، و فرار از برابر حوادث سخت و مشکلات، چیزی است که با روح ایمان هرگز سازگار نیست.
اینها مولودی جز فقر، فقر در همه جهات، فقر اقتصادی و اخلاقی و معنوی نخواهد داشت، در حالی که مردم با ایمان باید در تمام جهات متّکیبه خود و بی نیاز باشند.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
نقش قلم
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
ما رَأَیْتُ باکِیاً اَحسَنَ تَبَسُّماً مِنَ الْقَلَمِ!
هیچ گریانی را ندیدم که همچون قلم به زیبایی تبسم کند.(از کتاب لطایف و ظرایف)
شرح کوتاه
قلم گویای عواطف و ترجمان خرد آدمی است.
قلم بنیان گذار تمدّن ها و گرداننده چرخ های جامعه است.
قلم در گریه های مداوم خود شرح دردهای جانکاه انسانها می گوید و در تبسّمی که همواره در میان دو لب دارد، نشاط عشق، و شوق حیات، و رمز زندگی و هزار گونه زیبایی نهفته است.
ولی افسوس همین قلم هنگامی که به دست نا اهل افتد از قطره های اشکش، قطره های خون می ریزد و تبسّمش نیشخندی است بر عالی ترین ارزش های انسانی!
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی