زیبایی اخلاق
در برابر بیاعتنایی غلام
دربارة حضرت امیر علیه السلام نقل کردهاند که غلامی داشتند که مقداری بیادب بود. رفتار شایسته با بیادبها بسیار مهم است وگرنه انسان با افراد باادب مشکل ندارد.
غلام باید در اختیار مولایش باشد. به قول یکی از بزرگان، خداوند غلام و مولا را در عالم درست کرد تا راه بندگی را به بندگانش نشان بدهد. همانطور که غلام و عبد کاملاً در اختیار مولای خودش هست، ما هم در اختیار خداوند و تسلیم فرمان او باشیم و بدون اذن او کاری انجام ندهیم. خودمان، مالمان و همه چیزمان مال خداست و صاحب اختیار ما اوست.
یک زمانی امیرالمؤمنین علیه السلام غلامشان را صدا زدند، جواب نداد. چندین بار این صدا زدن تکرار شد و از غلام جوابی شنیده نشد. صبر و بردباری حضرت هم فوق العاده بود. کسی که مولا و امامش او را صدا بزند و جواب ندهد، خیلی باید مسأله داشته باشد. امام اختیاردار کل عالم است.
امیرالمؤمنین علیه السلام پس از چندین بار صدا زدن و جواب نشنیدن، به سراغ غلام رفتند. دیدند که دراز کشیده است و دارد خرما میخورد. برای اطمینان خاطر از او پرسیدند: شنیدی که تو را صدا میزدم؟ گفت:دیدهاید که بعضی از بچههای کوچک کار میکنند که مادر خودشان را به جوش بیاوردند. بعد میروند در گوشهای و میخندند. برای عصبانی کردن پدر و مادر نقشه میکشند و بعد کیف میکنند. این روی فطرت خودشان است. خداوند اینها را تحریک میکند تا به ما نمره بدهد.
حضرت امیر هم با کمال مهر و محبت فرمودند: من هم به غضب میآورم کسی را که به تو گفته است مرا عصبانی کنی. یعنی شیطان در تو نفوذ کرده و تو آلت دست شیطان شدهای که امامت را به غضب بیاوری.
بعد فرمودند: تو راه در راه خدا آزاد کردم. تا بینی شیطان به خاک مالیده شود. قدرت این نیست که بار سنگینی را بلند کنید. قدرت این است که جوش نیاوری. امیرالمؤمنین علیه السلام قدرت الله است. این قدرت و عظمت و عزت است.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
رُبَّ عَزیزٍ اَذَلَّهُ خُلْقُهُ وَ ذَلیلٍ اَعَزَّهُ خُلْقُهُ؛ چه بسیار عزیزی که خُلق بد او، او را به ذلت کشاند و ذلیل ساخت، و چه بسیار ذلیلی که خُلق خوب او، او را به عزت نشانید.
کرامتهای تازه از حضرت معصومه سلام الله
شفای چشم طلبه نخجوانی : آیه الله العظمی ناصر مکارم شیرازی(دام ظله) نقل فرمود: پس از فروپاشی شوروی سابق، و آزاد شدن جمهوری های اسلامی از جمله جمهوری نخجوان، شیعیان نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را برای تحصیل علوم حوزوی، به حوزه علمه قم بفرستند، تا در آینده برای تبلیغ در آن منطقه، آماده گردند، استقبال عجیبی از این امر شد، از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفر که معدل بالایی داشتند انتخال شدند، ولی در این میان جوانی با داشتن معدل بالا به خاطر اشکالی که در چشمانش بود، انتخاب نشد، با اصرار پدر ایشان، مسؤول مربوط به ناچار او را نیز پذیرفت، هنگام فیلم برداری از مراسم بدرقه این کاروان علمی، مسؤول فیلم برداری، دوربین را روی چشم معیوب این جوان، متمرکز کرد، و تصویر برجسته آنرا به نمایش گذاشت، جوان با دیدن این منظره، بسیار ناراحت و دل شکسته شد، کاروان به قم رسید، و در مدرسه مربوط ساکن شد، این جوان در حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف گردید، با اخلاص تمام به حضرت معصومه(ع) متوسل شد، و در همان حال خوابش برد، در عالم خواب، عوالمی را مشاهده کرد، پس از بیداری، چشمانش را سالم یافت، به حجره اش بازگشت، دوستان و آشنایان، چشم او را سالم یافتند، و با مشاهده چنین کرامتی از حضرت معصومه(ع) تحت تأثیر شدید قرار گرفتند و دسته جمعی به حرم برای دعا و مناجات آمدند، و ساعت ها در حرم حضرت معصومه(ع) به دعا و توسل پرداختند. هنگامی که این خبر به نخجوان رسید، شیعیان آنجا با اصرار تقاضا کردند که این جوان شفا یافته به آنجا باز گردد، تا دیدار او موجب بیداری و هدایت دیگران، و استحکام عقیده مسلمانان شود.
حضرت معصومه سلام الله علیها فاطمه دوم - محمد محمدی اشتهاردی
در غذای جسم سختگیرند اما...
امام حسن(علیه السلام) می فرماید:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فی مَأْکُولِه کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ وَیُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ
عجب دارم از آنها که به غذای جسم خود می اندیشند; امّا به غذای روح خود نمی اندیشند، خوراک ناراحت کننده از شکم دور می دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاکت زا آکنده می کنند.
شرح کوتاه
همان طور که پیشوای بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذای جسمانی خود سختگیرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمی برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمی گیرند، از غذاهای مشکوک می پرهیزند، و بعضی هزار گونه نکات بهداشتی رادر تغذیه جسم رعایت می کنند.
امّا در غذای جان، با چشم بسته، در لابه لای ظلمت های بی خبری، هرگونه غذای فکری مشکوکی را در درون جان خود می ریزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبلیغات مشکوک یا مسموم همه را به آسانی می پذیرند و این جای بسیار شگفتی است.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
با دختران
دخترم! شیطان برای سقوط مقام و شخصیت حضرت آدم و حوّا! و برهنه ساختن آن دو، از حسّ کمال جویی و جاودانه خواهی انسان کمک گرفته و با الفاظ زیبا و مقدس در لباس خیرخواهانه، آنان را فریب داد: چنانکه قرآن کریم می فرماید:
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطانُ لِیُبدِیَ ما وُرِیَ عَنْهُما مِنْ سَواتِهِما وَقالَ ما نَهیکمارَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَه إِلأ اَنْ تکُونا مَلَکَیْنِ اَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ وَقاسمَهُما إِلی لَکما لِمَنْ الناصِحینَ»؛ «شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آن چه از اندام و عورتشان پنهان بود، آشکار سازد: و گفت:.پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرد مگر این که مبادا فرشته شوید یا عمر جاوید یابیدو برای آن دو سوگند یاد کرد که من برای شما از خیرخواهانم»(اعراف /20- 21)و او قسم یادکرده که فرزندانش را هم منحرف وگمراه سازد؛لذا همانگونه که خدای سبحان هشدار فرموده،مواظب باش وسوسه های او و همدستانش از شیاطین جنی و انسی، تو را نیز اینگونه فریب ندهند و با سیاست تدریجی وگام به گام، به بی حجابی و برهنگی و فحشا و در نتیجه تنزل شخصیت نکشانند. با پوشاندن اندام روح خود به لباس تقوا: و اندام جسم خویش به صدف حجاب: منزلت و حیثیت خود را بیمه کن.
دخترم!شانه خالی کردن از حجاب اسلامی با منطق های پوشالی، در شان یک دختر فهیم نیست وجمال و جاذبه های زنانه که به نمایش گذاشته شود، از سکه بیفتد.
کرامتی از فاطمه معصومه سلام الله علیها
لطف حضرت معصومه علیها السلام به مداحش
آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سیّد جعفر احتشام) از منبریهای قم بودند. پدر و پسر از قول آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی (که مرد روضهخوان با اخلاصی بود و قبل از درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله چند دقیقه خطبهای از نهج البلاغه و ذکر مصیبت مختصری میخواند) نقل کردند که او گفت: «ما اهل منبر با هم در مواقع تعطیلی، دورهای داشتیم و دور هم جمع میشدیم و خودمان برای خودمان روضه میخواندیم. شبی من (یعنی آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی) در خواب دیدم که خواستم به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شوم گفتند: ورود به حرم ممنوع است برای این که حضرت معصومه علیها السلام (با حضرت زهرا علیها السلام) - در بالای ضریح خلوت کردهاند و کسی را راه نمیدهند. من گفتم مادرم سیده بوده است و من محرم حضرت هستم، به من اجازه دادند رفتم دیدم که بله این دو با هم نشستهاند و در بالای ضریح با همدیگر صحبت میکنند از جمله صحبتها این بود. که حضرت معصومه علیها السلام به حضرت زهرا علیها السلام عرض میکند: حاج سیّد جعفر احتشام (روضهخوان خودم را میگویم) برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن مدح را برای حضرت زهرا علیها السلام میخواند. آقا شیخ ابراهیم این خواب را در آن جلسه دورهای که اهل منبر در آن جمع بودند و حاج احتشام هم حضور داشت نقل میکند، حاج احتشام میگوید از آن شعرها چیزی یادت هست گفت: بله در آخر شعر داشت (دخت موسی بن جعفری) تا این را گفت حاج احتشام زد زیرگریه و گفت: بله توی اشعار من این کلمه هست.
این احتشام از منبریهای قم بود و خیلی باحال بود، هیچ منبری را ندیدم که خودش گریه کند و ایشان خودش روضه میخواند و خودش گریه میکرد بَکّاء بود و گریه زیاد میکرد. آقا حسن احتشام فرزند حاج احتشام گفت: به ایشان گفتم شعرا در آخر شعرشان تخلص دارند. شما هم برای خود تخلص تعیین کن، هرچه گفتم قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
ای فاطمه به جان عزیز برادرت
به احتشام لطف نما قصر اخضری
ایشان گفت قصر اخضر هم لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا که آقای مرعشی رحمه الله سجاده میانداختند، آنجا را به رنگ سبز گچکاری کردند با سنگ مرمر و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر واقع شد.
عمه سادات زندگی حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) - ابوالقاسم حمیدی