چهار اصل مهم در زندگی
اصل اوّل زندگی: توکّل به خدا
توکّل، مانند پلی است که یک طرف آن «ربوبیت» و طرف دیگر آن مقام «رضا» است.
اگر از ربوبیت با پُل توکّل بگذری، به مرحله رضا میرسی. آن وقت یک باب عرفانی برایت باز میشود، به نام «ثقه و اطمینان». ربوبیت، عقیدهای بسیار مشکل و سخت است؛ مثل کاردی که گلوی اسماعیلعلیه السلام را نبرید و آتشی که ابراهیم را نسوزاند.
«توکّل» همچون طنابی محکم است که رشته های به هم پیچیده ایمان و تقوا، آن را به طنابی بسیار قوی و محکم مبدّل ساخته است. توکل به خدا میتواند آدمی را از صخره های مشکلات زندگی بالا ببرد و به قلّه سعادت، آسایش، آرامش و سربلندی برساند.
اصل دوم زندگی: مسؤولیت پذیری
عدّه ای مشغول هستند نه مسؤول!
گاهی کسی در محیط کارش مشغولِ مسؤول است؛ خوشا به حال مردم؛ چون هر وقت به او رجوع میکنند، او در حال انجام دادن وظیفه است.
ولی عدّهای مسؤول مشغول هستند؛ هر زمان به او رجوع میکنی، یا با تلفن صحبت میکند، یا با دوستانش گپ میزند و یا روزنامه میخواند، و خلاصه کاری به ارباب رجوع ندارد. خدا به فریاد مردمی برسد که باید با این گونه افراد سر و کار داشته باشند!
ما باید در زندگی، تفاوت «مشغولیت» و «مسؤولیت» را بدانیم.
خواهرم!وقتی شوهر کردی، مسؤول هستی، پس در این صورت، حرف هیچ کسی جز شوهرت نباید در تو اثر بگذارد.
اگر دیگران راهنمایی کردند، بپذیر؛ ولی آنچه را از طریق تلقین منفی بر تو وارد میشود، نپذیر.
برادرم!وقتی همسر گرفتی، مسؤول هستی؛ پس در این مسؤولیت مهم، تنها باید با همسرت در زندگی هماهنگ باشی.
خواهرم!وقتی ایرادی از شوهرت دیدی، زود قهر نکن و به خانه مادرت نرو، زیرا زندگیامری حیاتی و مقدّس است؛ تجارت نیست، که اگر شکست خوردی، در تجارت بعدی دقت کنی.
برادرم!اگر شب دیر آمدی و همسرت گفت کجا بودی؟ نگو شوهر کرده ام یا زن گرفته ام!!
خوشحال باش که دلی با حال اضطراب و دلهره به انتظارت نشسته؛ یادت نرود زن گرفتهای که مسؤول باشی، نه مشغول!
خانم!وقتی شوهرت برای بد حجابی یا آرایش کردن یا پوشیدن جوراب پانما در مقابل نامحرم، یا دقت نکردن در حفظ لوازم زندگی و یا غیبت کردن از دیگران، از تو ایراد گرفت، ناراحت نشو!
شوهری که فکر میکنی سختگیری میکند، سختگیری نکرده، بلکه احساس مسؤولیت میکند و در گوشه دلش تو را مالک دل کرده و مستأجر دیگری نپذیرفته است؛ پس ناراحت نشو و بپذیر.
شهید دستغیب میفرمود: دخترها و پسرها قبل از عروسی (دوران عقد) دو دوست باشند و همدیگر را نصیحت کنند تا هر چه ناخالصی هست، از خود دور نمایند، تا یک عمر راحت زندگی کنند. خیلیها حرفهای دلشان را به همدیگر نمیزنند و سالها با هم زن و شوهرند، نه همسر!
در اسلام، آیین «همسری» تأکید شده است، نه «زناشویی».
اصل سوم زندگی: دوری از ماشینی شدن
فیلم «ماشینیوم» چارلی چاپلین را دیده اید؟
چارلی قرار شد قالپاق سفت کن باشد و شش پیچ پایین را سفت کند. آن روز مانند یک ماشین کار کرد. وقتی وارد خانهاش شد، دکمه های مانتوی زنش هم مثل پیچ قالپاق ماشین بود؛ آنها را هم محکم میکرد. زنش فکر میکرد او دارد زنداری میکند، در حالی که چارلی یک ماشین شده بود!
استاد ارجمند، جناب آقای دکتر مازارچی میگفت:
خاطرهای از مرحوم شهید آیت اله دستغیب رحمهم الله دارم، که بسیار زیبا و شنیدنی است.
دانشجویی از اهل شمال به آقا گفته بود: چند روزی است با خانم خود قهر هستم. ایشان فرموده بود: «معلوم است در همسرداری ناشی هستی!» (راستی کدام زن حاضر است شوهرش، اول یک زن دیگر بگیرد، بعد که زن داری آموخت، با او زندگی کند؟)
آیت اللَّه شهید دستغیب فرموده بود:
«فردا جمعه است؛ مستحب است روز جمعه شما دو نفر، سیب را با دست نخورید؛ بلکه با دهان بخورید. یک نخ به نوک سیب ببند و به پنکه سقفی آویزان کن، بعد دستهایتان را از پشت سر ببند و روبه روی همدیگر بایستید و سیب را با دهانتان بخورید.»
دانشجو رفت و بعد از مدّتی آمد پیش استاد و گفت: «آقا! سند این روایت را که فرمودید میخواهم!»
بعد شهید دستغیب فرموده بود: «آشتی کردید؟»
گفته بود: «بله آقا! چه آشتی جانانه ای!»
سپس شهید دستغیب فرموده بود: «این مطلب، بسیار معتبر است؛ قال الدستغیب پدر آمرزیده!!!»
به این روایت توجه کنید:
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیه «وَلْیَضْرِبْنَ» یعنی چه؟
حضرت در حال مسواک زدن بودند؛ مسواکشان را شستند و بار دیگر بر شانه او زدند و فرمودند:
«زن را بزنید، یعنی این!»
خود این کار، یک شوخی است که مرد با همسرش دارد.
اصل چهارم زندگی: نپذیرفتن تلقین های منفی
اگر کسی در زندگی خود چارچوب اصولی و منطقی داشته باشد، کمتر دچار تردید و تلقین منفی میگردد.
در این زمینه، باید به چند هشدار توجه کرد:
1. بعضیها در معاشرتهای دوستانه، چیزهایی به انسان میگویند که به روابط زن و مرد ضرر میرساند، پس باید مواظب بود.
2. راز زندگی را صلاح نیست هیچ کس جز زن و شوهر بفهمند؛ حتی والدین طرفین.
3. اگر مهمانی رفتید، مواظب باشید که شیوه زندگی دیگران، برایتان تلقین منفی ایجاد نکند.
4. مبادا تعریفهایدروغین در مجالس مهمانی و پزهای کذایی اطرافیان، زندگی شما را با تلقین منفی خراب کند.
5. طلا و جواهرات، مبلمانهای آنچنانی و تجمّلات، شما را نسبت به زندگی دلسرد نکند.
کلبه عشق ( آنچه یک عروس و داماد باید بدانند ) - مهدی دانشمند
آتش بد اخلاقی
آنچه به دیگر اعمال انسان ارزش میبخشد و آن را در دایرة حسنات و کارهای نیک جای میدهد، حسن خلق است. انسانهای بداخلاق هر اندازه هم کارهای به ظاهر نیک و حسنه از آنها صادر شود، بیفایده است؛ چون بداخلاقی آفتی است که حسنات انسان را هم به آتش میکشد.
انسان اگر بهترین لوازم زندگی را در معرض آتش قرار دهد، هیچ نفعی به حال او ندارد؛ چون هر چه فراهم کرده است، هر لحظه ممکن است در آتش بسوزد. باید ابتدا آتش را خاموش کرد و پساز آن به دنبال تدارک و فراهم نمودن وسائل آسایش بود. این است که فرمودهاند:
سُوءُ الخُلْقِ سَیِّئَةٌ لا یَنْفَعُ مَعَها کَثْرَةُ الحَسَناتِ؛ بداخلاقی گناهی است که با وجود آن حسنات و نیکیها فراوان سودی نمیبخشد.
انسان بداخلاق در آتش است. و هر آنچه اطراف اوست در معرض آتش گرفتن است. همدیگران در آتش او میسوزند و هم همة اعمالش با آتش بداخلاقی در معرض نابودی است. باید از آتش بداخلاقی بیرون بیاید و استغفار کند. اینکه توبة بداخلاق پذیرفته نیست، به خاطر این است که هنوز آتش بداخلاقی را خاموش نکرده و توبه به حال او سودی ندارد. و این قبول نشدن توبه تعبیر بسیار تند و هشدار دهندهای است.
پیامبر اکرم(ص) بداخلاقی را همسان شرک به خدا قرار داده است. چون خداوند در قرآن میفرماید:
اِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدِ افْتَری اِثْماً عَظیماً؛ خداوند هرگز شرک را نمیبخشد و پایینتر از آن را برای هر کس بخواهد و شایسته بداند میبخشد. و آن کس که برای خدا شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.
خدا میگوید: من شرک را نمیبخشم، ولی غیر شرک را میبخشم. بداخلاقی هم مثل شرک است. یعنی مثل شریک قرار دادن برای خدا، گناه بزرگی است. این است که میگوییم: بداخلاقی از گناهان کبیره است.
در هر صورت اخلاق فاسد انسان را جهنمی میکند و از این بدتر نمیشود. فرمودند: بر شما باد به حسن خلق؛ که انسان خوشخلق حتماً به بهشت میرود و از بداخلاقی بپرهیزید و فرار کنید؛ که انسان را جهنمی میکند. تعبیر «لا محاله»یعنی تضمین شده است که انسان خوشاخلاق عاقبت بهشتی میشود و همراه پیامبر و امامان: است.
زیبایی اخلاق - حبیب الله فرحزاد
سرچشمه تکبّر
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:
ما مِنْ رَجُل تَجَبَّرَ أَؤ تَکَبَّرَ إلاّ لِذِلَّة یَجِدُها فِی نَفْسِهِ
هیچ کس بر دیگران بزرگی نمی فروشد مگر به خاطر حقارتی که در درون وجود خود احساس می کند! (بحار الانوار، جلد 73، صفحه 225)
شرح کوتاه
این نکته امروز در پرتو تحقیقات روانشناسی و روانکاوی مسلّم شده است که سرچشمه تکبّر و بزرگی فروختن بر دیگران چیزی جز عقده حقارت نیست; آنها که مبتلا به این عقده هستند و از آن رنج می برند برای جبران کمبودهای خود متوسل به این وسیله غلط یعنی خود را به طور مصنوعی بزرگ نشان دادن می شوند و از این راه بر حقارت اجتماعی خود می افزایند و بیش از پیش خود را منفور می سازند.
این مسأله روانی به روشنی در گفتار معجزه آسایی کهدر بالا از امام صادق(علیه السلام)نقل شده دیده می شود.
ولی افراد با ایمان بر اثر شخصیت درونی همواره در برابر دیگران متواضعند.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
وظایف زن (شوهرداری )
1- آرامش بخشیدن
«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها »
از نشانه های پروردگار این است که همسری از خودتان آفرید تا نزد او آرام گیرید .
نظام خانواده به تناسب روحیات و توان زنو مرد ، برنامه ریزی می شود ، یکی از وظائف مهم بانوان ، تعدیل عواطف و مهیا کردن فضای آرام و با صفا در میان خانه است ، بانوان به لحاظ لطافت و حساسیت روح ، مسئول تنظیم آرامش و صفای خانواده می باشند .
اگر مردی بر اثر ضعف نفس ، و یا برخورد با مشکلات و سختی روح و یا به هر دلیل موجه یا ناموجه ، عصبانی شد ، بر یک بانوی فهمیدم لازم است ، بیش از آنکه خود را رقیب حساب کند ، همانند یک پرستار دلسوز ، به فکر آرام کردن روح و روان شوهر و اهل خانه باشد ، تا پس از فروکش کردن گردو و غبار خشم و به کار افتادن عقل و فکر ، آن موقع با هم صحبت کنند و این کار اگر چه از دو طرف لازم است ولی مسئولیت بیشتر به عهده زن است ، و به همین لحاظ است که در روایات متعدد به زنان توصیه شده است . تا تلاش کنند رضایت شوهر را بدست آورند ، و دیدیم که قرآن از زنها بعنوان آرامش دهنده یاد نموده است ، در روایتی از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمود : وقتی به زهرا نگاه می کردم ، هر غم و غصه ای که داشتم برطرف می شد .
همچون گل شکفته ، شادی آفرین باشید
زنان باید شادی آفرین خانه باشند ، سنگ صبور خانه زن است ، همیشه می باید نبض عواطف و جو اخلاقی خانه را معتدل نگاه دارد ، پیامبر اکرم (ص ) درآن حدیث زنی را شایسته و پر سود دانست که گاه مرد به او نگاه کند و شادمان شود ، پس گره از ابرو باز کنید ، و با استقبال گرم و صورت خندان ، گلهای محبت را در زندگی شکوفا کنید ، چرا که حضرت علی علیه السلام فرمود : زن گل است پس باید همچون گل شکفته ، در گلستان خانواده شادی آفرین باشید .
همه روزه اگر غم خوری غم مدار
چو شب غم گسارت بود در کنار
2-به شوهر خود در امور دین و دنیا کمک کنید
(( ثلاثه للمؤ من فیها راحة . . . و امراة صالحة تعینه علی امر دنیا و الاخرة ))
امام صادق علیه السلام فرمود : سه چیز برای مؤ من راحتی است ، از جمله فرمود : زن شایسته ای که کمک کار او در دنیا و آخرت باشد .
یک بانوی فهمیده کسی است که علاوه بر انجام مسئولیت خانه و امور تربیتی فرزندان ، و وظائف دینی خود ، به شوهر خویش در راه انجام کارهای نیک پسندیده نیز کمک کند ، زن می تواند بهترین تشویق کننده مرد در انجام واجبات و ترک محرمات ، و بالاتر از آن ، انجام مستحبات و ترک مکروهات باشد .
پذیرا شدن میهمان با روی باز از طرف زن و یا توصیه به صله رحم و یا انفاق به نیازمندان ، دقت و مراقبت در انجام امور دینی مثل نماز و روزه و خمس و مانند اینها همراه با قناعت و ایجاد فرصت کار خیر ، می تواند کمک مهمی به شوهر باشد .
زن می بایست از حساسیت موقعیت خود ، در راهانجام امور اخروی و معنویات استفاده کند ، تا خود و شوهر و فرزندان خود را در کانونی سرشار از معنویات و منور به نور الهی قرار دهد ، در روایت است که بعد از عروسی حضرت فاطمه و حضرت علی پیامبر اکرم از حضرت علی علیه السلام پرسیدند خانواده خود را چگونه یافتی ؟ ایشان جواب داد : (( نعم العون علی طاعة الله )) فاطمه را بهترین کمک در راه فرمانبرداری خدا یافتم .
اینطور نباشد که بانوان در امور دنیا صرفه جو و کمک کار باشند ، اما در امور آخرتی دریغ کنند ، و یا مانع شوهر باشند .
شوهر و فرزندان خود را به نماز به روزه و به انفاق ، به قرائت قرآن ، به مسجد و جماعت و جلسات و دوستی و صفا دعوت کنید .
3- امانتداری
زن باید نسبت به اموال و اسرار شوهر امین باشد
(( و زوجه مؤ منة تسره اذا نظر الیها و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله . ))
پیامبر اکرم (ص ) از خداوند عزوجل نقل می کند که فرمود : وقتی بخواهم خیر دنیا و آخرت را برای مسلمانی گرد آورم (چهار چیز به او می دهم اول ) دلی متواضع و با پروا (دوم ) زبانی که با ذکر گوید ، (سوم ) بدنی که بر بلا صبر و استقامت کند (چهارم ) زن با ایمانی که چون به او نگاه کند ، خوشحال و شاد شود ، و در نبودن شوهر عفیف و در اموال شوهرش امین باشد .
یکی از صفات مهم که بانوان باید آنرا به شدت رعایت کنند امانت داری است ، طبیعت و صمیمیت زندگی مشترک ایجاب می کند که زن و مرد ، نسبت به برخی اسرار یکدیگر آگاه شوند و می بایست ، تا آخر عمر آن را در سینه نگاه دارند .
حفظ عفت برای زن در وقتی شوهر غایب است و دوری از نامحرم و با دیگران سخنان تحریک آمیز نگفتن ، مقتضای امانت و عفت است .
اسرار خانوادگی همانند کمبودهای اقتصادی ، یا روحی و اخلاقی و یا نواقص جسمی ، همه و همه باید مثل یک امانت نگه داری شود ، زن یا مرد که نتوانند زبان خود را کنترل کنند و نسبت به آبروی خود و همسر خود و یا خانواده بی اعتنا باشند ، زندگی موفقی نخواهد داشت .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : (( المجالس بالامانة )) . مجلسها امانت است ، هر چه در خانه می گذرد و یا گفته می شود ، مخصوصامسائل زناشویی قابل بازگو کردن نیست ، هر چند طرف شما پدر یا مادر و مانند اینها باشد . در این میان مواظب باشید ، هنگام عصبانیت و خشم مبادا سخنی بر زبان آرید و یا رازی را پیش دیگران فاش کنید که دلالت بر پستی و سردی رابطه شما کند ، که در این صورت صلح و صفا را بر روی خود بسته اید .
بعد دیگر امانت داری که بیشتر به بانوان اختصاص دارد ، حفظ اموال شوهر در خانه است ، تمامی اموال مرد ، در دست همسرش امانت است ، و می باید بهقانون امانت با آنها رفتار کند ، بنابراین استفاده نابجا از وسایل زندگی ، عدم مراقبت از ابزار و اثاث خانه ، و عدم دقت در استفاده از آنها و بی توجهی در پخت و پز ، که موجب خسارت و صدمه بر اموال می شود ، خلاف امانتداری است .
یک بانوی آگاه هیچوقت بی اجازه و بدون رضایت شوهر چیزی به کسی نمی دهد ، بیش از حد معمول میهمان دعوت نمی کند ، در مراقبت از لباسها و ظروف دقت می کند ، و خلاصه در زندگی اعتماد کامل شوهر را نسبت به خویش جلت می کند .
آیا مثل این زن پیدا می شود ؟ !
اصمعی می گوید : در بیابان می رفتم که به خیمه ای رسیدم ، بانویی از خیمه بیرون آمد که در زیبایی چون آفتابی بود که از افق طلوع می کند یا چون ماه که از پشت ابر تیره نمایان شود ، پیش آمد و (به رسم میهمان نوازی ) به من خوش آمد گفت : سپس اشاره کرد به مکانی که فرود آیم ، از مرکب ، پائین آمدم و ظرف آبی در خواست کردم ، گفت : شوهری دارم که بی اجازه او نمی توانم در آب و نان او دست بزنم ، و از او هم اجازه نگرفته ام که میهمان را ضیافت کنم ، بله خودم اجازه دارم که چون تشنه و گرسنه شدم به مقدار احتیاج مصرف کنم اما اکنون تشنه نیستم ، وگرنه سهم آب خود را به تو می دادم ولی شربتی از شیر که غذای من استبه تو می دهم ، و سپس ظرف شیری را پیش من نهاد ، اصمعی می گوید من از عقل و زبان گویا و ملیح وی متحیر ماندم .
در این هنگام عربی سیاه چهره از گوشه بیابان پیدا شد با صورتی بسیار زشت ، وقتی مرا دید مرحبا گفت ، زن پیش دوید و عرق پیشانی وی را پاک کرد و چنان او را خدمت کرد که زنان برده به صاحبان خود نمی کنند ، فردا که خواستم بروم به آن زن گفتم ، عجب است که زیباروئی مثل تو به زشت روئی مثل شوهرت ، چنین دلبسته است و با وجود این زشتی ، به او این همه خدمت می کنی ؟
زن گفت : حدیثی شنیده ام که رسول الله (ص ) فرموده است : ایمان دو نیمه دارد ، نصف آن صبر است و نصف دیگرش شکر ، چون خداوند به من زیبایی عطا کرده است ، من سپاسگذاری می کنم و در مقابل آن سختی که از نا زیبائی صورت شوهرم متحمل می شوم ، صبر می کنم تا تمام ایمانم سالم ماند ، اصمعی گوید از این سخن بسیار تعجب کردم و در عفت و پارسائی مثل تو ندیدم .
حسن خلق؛همراهی با پیامبر صل الله علیه وآله
بحث اخلاق از مهمترین مباحث دینی و اسلامی است. خداوند از پیامبرش را به خاطر خلق و خوی زیبایش ستایش کرده است:
اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ عَظیمٍ؛ به راستی تو اخلاق عظیم و پسندیدهای داری.
اخلاق را باید جدی گرفت. اهمیت آن از نماز و روزه بیشتر است. اخلاق در رأس واجبات است. بلکه واجبات مقدمه برای اخلاق است.
پیامبر ما یک وقتی که میخواستند به سفر حج بروند، فرمودند:
مَنْ کانَ سَیِّیءَ الخُلْقِ وَ الجِوارِ فَلا یَصْحَبُنا؛ کسی که بداخلاق و بد همسایه است، با ما همسفر نشود.
پیامبری که مظهر خلق عظیم است، میفرماید: انسان بداخلاق با ما همسفر نشود. این هشدار بزرگی است! چون انسان بداخلاق حالهمه را میگیرد. مثل فضلة موش است که همه را آلوده میکند. همه میخواهند کاری انجام دهند، او ساز مخالفت میزند و فتنه درست میکند.
اینقدر بداخلاقی زشت است که پیامبر خدا که مظهر رحمت است، او را نمیپذیرد. اگر فرمودند: بداخلاق با ما همسفر نشود، فقط مربوط به قافلة ظاهری نیست. میتوانید آن را توسعه بدهید؛ هر کس بداخلاق است، دارد از پیامبر فاصله میگیرد. پیامبر او را نمیپذیرد و نمیتواند با پیامبر همراهی کند.
اخلاق آنقدر مهم است که فرمودند: کافر خوشاخلاق بالاخره عاقبت به خیر میشود و به بهشت میرود. ولی مسلمان بداخلاق که بداخلاقی ملکه او شده، همین اخلاق بد، او را به آتش جهنم میکشاند. و این بسیار مهم است. پیغمبر خدا(ص) فرمودند:
عَلَیْکُمْ بِحُسْنِ الخُلْقِ فَاِنَّ حَسَنَ الخُلْقِ فِی الجَنَّةِ لامَحالَةَ وَ ایّاکُمْ وَ سُوُءَ الخُلْقِ فَاِنَّ سَیِّیءَ الخُلْقِ فِی النّارِ لامَحالَةَ؛ بر شما باد به حسن خلق؛ که انسان خوشخلق ناگزیر در بهشت است. و بپرهیزید از بداخلاقی؛ که انسان بداخلاق ناگزیر در آتش است.
«عَلَیکُم» یعنی بر شما واجب است. این یک فرهنگ غلطی است که در جامعه چنین رواج یافته که نماز و روزه را واجب میدانند، ولی اخلاق خوب را واجب نمیدانند و بداخلاقی را چندان زشت نمیشمارند. باید این ذهنیت را اصلاح کرد که اخلاق خوب مستحب نیست، بلکه از واجبات است.
بر اساس فرهنگ واقعی اهلبیت: باید بداخلاقی را از گناهان کبیره برشمرد. گاهی میگویند: فلانی خیلی آدم خوبی است، فقط بداخلاق است. گویا بداخلاقی را یک امر مکروه میدانند و این درست نیست. یکی از معیارهای مهم خوبی و بدی انسان اخلاق اوست.
بداخلاقی موجب میشود که انسان از پیامبر و اهلبیت: جدا شود و به سوی جهنم سوق داده شود. چیزی که انسان را به آتش جهنم میکشاند، مسلماً حرام است. اخلاق بد اینقدر مذموم است که پیامبر خدا فرمودند:
سُوءُ الخُلْقِ ذَنْبٌ لا یُغْفَرُ؛ بداخلاقی گناهی است که بخشوده نمیشود.
بسیاری از گناهان قابل بخشش است و با توبه و استغفار بخشیده میشود، اما بداخلاقی گناهی نابخشودنی است. یعنی تا زمانی که انسان بداخلاق است، گناهانش پاک نمیشود. دستکم خود گناه بداخلاقی پاک نمیشود.
در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) چنین نقل شده است:
اَبیَ اللهُ لِصاحِبِ الخُلْقِ السَّیِّیءِ بالتَّوْبَةِ؛ خداوند از پذیرش توبة انسان بداخلاق امتناع میورزد.
سؤال شد: «کَیْفَ یا رسولُ اللهِ؛ چگونه است که خداوند از پذیرش توبه او امتناع میورزد؟» فرمودند:
لِاَنَّهُ تابَ مِنْ ذَنْبٍ وَقَعَ فِی ذَنْبٍ اَعْظَمُ مِنْهُ؛ چون او از گناهی توبه میکند و در گناه بزرگتر از آن قرار میگیرد.
هر چه استغفار میکند، نماز شب میخواند، العفو میگوید، توبهاش قبول نمیشود. چون کسی که تند و خشن و بداخلاق است، اوضاع دیگران را هم به هم میزند. از یک گناه بیرون میآید، در گناه بزرگتر وارد میشود. از یک چاه بیرون میآید، در چاه بزرگتر سقوط میکند. دوباره عصبانی میشود و کاسه کوزهها را به هم میریزد و آرامشی برای کسی باقی نمیگذارد. توبه این فرد این است که از رذیلة بداخلاقی بیرون بیاید.
خداوند گناهان انسان خوشاخلاق را میآمرزد، هر چند استغفار نکند، اما توبة بداخلاق پذیرفته نیست، چون با بداخلاقی حق دیگران را ضایع کرده است. حقالناس است. باید اطرافیان خودش را راضی کند.
زیبایی اخلاق - حبیب الله فرحزاد