تعلیم وتربیت در عصر ظهور
ساز و کارهای تعلیم و تربیت
عصر ظهور، عصر شکوفایی و بالندگی انسان، در پرتو تعلیم و تربیت واقعی و رسیدن او به بصیرت اخلاقی است و آن با مکانیسم ها و شیوه های گوناگونی محقق می شود که مهم ترین آنها تربیت عقلانی است؛ یعنی، شکوفا کردن عقل و خرد آدمی (برای باور عمیق و ژرف نسبت به آموزه های دینی و عشق به مکارم اخلاقی) و نیز بالنده کردن فطرت و سرشت پاک آدمی و تزکیه نفس آلوده. در واقع چند مؤلّفه مهم اخلاقی ـ فکری در این نظام قابل شناسایی است.
1. انقلاب بزرگ فرهنگی و اخلاقی؛
2. بالابردن سطح دانایی و خرد ورزی انسان؛
3. ریشه کنی عوامل فساد و تباهی فرد و اجتماع؛
4. کمک گرفتن از عقل و خرد در جهت شناختمبدأ و معاد و نیکی ها و زشتیها؛
5. کمک به قدرت انتخاب گری مردم در جهت دادن به آنها برای تغییر وضع نابسامان خود؛
6. رشد توأم فکری و اخلاقی انسان (تزکیه و تعلیم مردم)؛
7. مهذب کردن اخلاق مردم و آشنا ساختن آنان با فضایل انسانی و… .
روشن است برای نجات انسان ها از گرداب ضلالت و جهالت و اصلاح جوامع و کاستن از مشکلات عدیده، باید سازوکارها و شیوه های مختلفی به کار گرفته شود و از ابزار و امکانات مناسبی استفاده گردد. در عصر ظهور از همة امکانات و مکانیسم های ممکن برای بهْسازی اخلاق و پاکزیستی انسان و ایجاد محیط سالم و متعالی بهره گرفته خواهد شد و این در پرتو عنایات الهی و شخصیت، قدرت و درایت ویژة امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ممکن خواهد بود. در این قسمت سازوکارها و مکانیسم های برگرفته از روایات و منابع دینی، ذکر می شود:
صفحات: 1· 2
برنامه زندگی از امام موسی بن جعفر علیه السلام
امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود :
تلاش کنید که دوران خود را به چهار ساعت تقسیم کنید ، ساعتی برای مناجات با خدا ، ساعتی برای همنشینی با برادران و افراد مورد اعتماد ، آنها که عیب شما را به شما تذکر دهند ، و از دل برای شما دلسوز و خیرخواه هستند ، و ساعتی هم برای لذت و حلال باقی بگذارید ، که این ساعت کمک شما برای آن ساعت است .
هرگز با خود سخن از فقر و طول عمر به میان نیاورید ، چرا که هر کس به خود بازگو کند بخیل می شود و هر کس و طول عمر را به خود تلقین کند حریص می شود . برای خودتان بهره ای از دنیا قرار دهید ، با برآوردن خواستهحلال نفس و از آنچه که به مروت شما لطمه نمی زند و اسراف هم نیست .
و کمک بگیرید با این کار - لذتهای حلال و تفریحات سالم - بر امور ، دین همانا روایت شده است که ما از نیست آنکه دنیایش راه بخاطر دینش و یا دینش را بخاطر دنیایش رها کند .
با مروت باشید
مؤ لف گوید : این حدیث شریف نکات بسیار مهم و حساسی را تذکر می دهد ، نکته مورد غفلت که این حدیث به آن عنایت فرموده است این است که فرمود : در زندگی سعی کنید حتی کارهای حلال هم بگونه ای باشد که مروت و صفای اخلاقی را از شما نگیرد ، یعنی مبادا جوانان در اول زندگی فردی پاک و با مروت و جوانمرد باشند ، اما پس از چند سال بخاطر گرفتاریهای گوناگون ، مروت آنها را از بین برود ، دیگر رحم و انصاف نداشته باشند ، بخیل و محافظه کار با دروغگو و بی حیا و سنگدل بشود ، هرگز بخاطر منافع ، مروت و اخلاق را از دست ندهید ، هیچ معامله و درخواستی وقتی به صفات اخلاقی شما لطمه می زند سودمند نیست .
زیان می کند مرد تفسیردان
که علم و ادب می فروشد به نان
کجا عقل ، یا شرع فتوی دهد
که اهل خرد دین به دنیا دهد
اخلاق در خانواده و تربیت فرزند - محمد نجفی یزدی
پیامد عطوفت
حضرت یوسف علیه السلام برادری به نام لاوی داشت. او یکی از همان ده برادری بودند که حضرت یوسف را در چاه انداختند. پیش اینکه یوسف را در چاه بیندازند، تصمیم داشتند او را بکشند. لاوی مقداری رحم و انصاف در دلش بود.
میگویند: هر جا جلو ضرر را بگیرید، منفعت است. و این حرف درستی است. در روایات هم آمده است. هر جا هم جلو گناه را بگیرید، بدون تأثیر نیست.
برادران میخواستند یوسف را بکشند، اما لاوی میگفت: من طاقت ندارم و نمیگذارم. گفت: اگر این کار را بکنید، به پدر خبر میدهم. آنها هم ترسیدند. به خاطر همین مقدار رحم، خداوند نبوت را در نسل لاوی قرار داد.
ادب
مراتب ادب
ادب مراتب دارد. از هر کس یک ادبی انتظار میرود. از انبیا و فرشتگان حد اعلای ادب را میخواهند.
اینکه در روایات آمده است که برخی از فرشتگان به خاطر کندی در ادب، یا اجرای فرمان الهی مورد مؤاخذ قرار گرفتند، یک حقیقت است.
هنگامی که حضرت یوسف علیه السلام عزیز مصر شد، حضرت یعقوب بعد از چهل سال با فرزندانش برای دیدن یوسف علیه السلام به مصر آمد. حضرت یوسف عزیز و سلطان مصر بود. یک استقبال رسمی ترتیب داده شد. پدر پیرشبرای دیدن او از کنعان به مصر آمده بود.
حضرت یوسف باید تمام شؤونات را زیر پا میگذاشت و با نهایت ادب به سوی پدرش میشتافت. ولی یک مقدار رعایت شؤونات را کرد. شاید نیتش هم خیر بود؛ چون اوضاع به هم میریخت. به این دلیل یک مقدار دیر از اسب پیاده شد و در بوسیدن دست پدرش تأنی کرد.
جبرئیل نازل شد و دست حضرت یوسف را گرفت و فشار داد. نوری از دست حضرت یوسف خارج شد. پرسید: این چه نوری بود؟ گفت: این نور نبوت و پیامبری بود. خداوند دیگر در صلب تو پیامبر نگذاشت. بنا بود خداوند در فرزندان شما پیامبر قرار دهد، ولی به خاطر کمی کوتاهی در احترام به پدر، خداوند نور نبوت را از نسل شما بیرون آورد.
اگر از انبیا و اولیا و فرشتگان الهی ذرهای بیادبی بروز کند، مشکل ساز است. در روایت آمدهاست: فرشتهای در شب معراج به احترام پیامبر خدا دیر از جا بلند شد. و این کمتوجهی برای او مشکل ساز بود. فرشتگان معصیت ندارند، ولی ممکن است ترک اولی داشته باشند. و این منافاتی با این آیه که میگوید فرشتگان نافرمانی خدا نمیکنند ندارد.
لا یَعْصُونَ اللهَ ما اَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرونَ؛ از آنچه خدا به آنان فرمان داده است، سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند، انجام میدهند.
فرشتگان به فرمان خدا هستند و ممکن است گاهی در حد خودشان کوتاهی کنند. چنانکه در داستان فطرس ملک آمده است.
وقتی این فرشته در ادب و احترام به پیامبر مکث و تأنی کرد، جبرئیل به او نهیب زد که مگر نمیشناسی؟ او اول شخصیت عالم هستی و سید انبیا و اولیای الهی است! عذر خواهی کرد که اشتباه کردم. به محضر رسول الله صل الله علیه وآله رسید. عرض کرد: یا رسول الله، من دو رکعت نمازی خواندهام که بیست هزار سال طول کشیده است. حاضرم این نماز را به شما هدیه کنم. پیامبر فرمودند: من به این نماز نیازی ندارم.
یک «سبحان الله» پیامبر، بر همة اعمال و عبادات مخلوقات برتری دارد.
عرض کرد: به امت شما هدیه میکنم. فرمود: امت هم نیاز ندارد. ببینید پیامبر چقدر غنای نفس دارد.
اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنایَ فی نَفْسی؛ خداوند! غنا و بینیازی مرا در نفسم قرار ده!
فرمود: امت من نیازی ندارد. امت گناهکار چگونه نیاز ندارد؟! فرمود: به عزت خدا، هر یک از گناهکاران آنها یک مرتبه بر من صلوات بفرستد، ثواب آن از این بیست سال طاعت تو بیشتر است و خداوند از برکت این صلوات، بیش از نماز تو به آنهاثواب میدهد.
نماز چند هزار سالة فرشته به پای یک صلوات نمیرسد. صلواتی که برای پیامبر و آل او فرستاده میشود، از آن نماز چند هزار ساله بالاتر است.
سعی کنید وقتی نام مبارک پیامبر در مجالس و خانههای شما برده میشود، صلوات بفرستید که برکات بسیار زیادی دارد.
زیبایی اخلاق - حبیب الله فرحزاد
عیب گرفتن بر نقش یا نقّاش؟
عرائس المجالس به نقل از شقیق :
به لقمان حکیم گفته شد : چه قدر صورت تو زشت است! گفت: «آیا تو [با این سخن ،] بر نقش ، ایراد می گیری یا بر نقّاش؟ (به خدا و یا کارش عیب می گیری؟!)»
مجمع البیان :به لقمان گفته شد: چه زشت است صورت تو! گفت: «آیا تو [با این سخن ،] نقش را نکوهش می کنی یا نقّاش را؟!» .
حکمت نامه لقمان - محمد محمدی ری شهری