شدیدترین مجازات
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
أشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً فِی الْقِیامَةِ عَالِمٌ لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ وَلَمْ یَنْفَعْهُ عِلْمُهُ(1)
کسی که چیزی را می داند و به آن عمل نمی کند و از دانش خود بهره نمی گیرد، مجازاتش در قیامت از همه شدیدتر است.
شرح کوتاه
از نظر منطق اسلام، دانش همواره ابزاری است برای عمل، برای بهبودی زندگی فرد و اجتماع، و بدون آن ارزشی ندارد.
آنها که ندانسته مرتکب خلافی می شوند مسؤولیت سبکتری دارند، ولی مسؤولیت شدید متوجه آنهاست که می دانند و مرتکب خلاف می شوند، آنها که در آگاه ساختن قشرهای وسیع اجتماع کوتاهی می کنند، و هرکس سهم کوچک یا بزرگی از علم داشته باشد به همان اندازه بار این مسؤولیت بدوش می کشد.
1. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 38.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
نقش ناپیدا و غیر مستقیم زنان در واقعه عاشورا
مردانی که در قیام عاشورا حماسه آفریدند، هر کدام دستپرورده و تربیتشده دامان زنان شجاع، باایمان، فداکار و مؤمنی بودند که این چنین فرزندانی به اسلام و جامعه اسلامی تحویل دادند. بررسی شخصیت مادران شهدای کربلا و میزان تأثیر تربیت آنان در حماسه حسینی خود نیازمند بحث مستقلی است، که از هدف این نوشتار خارج است. در اینجا برای اینکه تا حدی موضوع روشن شود، تنها به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم. حضرت علی(ع) برای اینکه بتواند شخصیتی همچون عباس(ع) را به نهضت حسینی تحویل دهد از برادرش عقیل خواست تا همسری از خانواده شجاع انتخاب کند. .و این «امالبنین» آن بانوی فداکار و باایمان بود که فرزندی همچون «عباس» به اسلام تحویل داد. این ماجرا به خوبی نشان میدهد که بهرهمندی جامعه از انسانهای بزرگ، تاریخساز و فداکار نیازمند آن است که در درجه نخست باید از وجود زنانی شجاع، باایمان، عفیف، فداکار و… بهرهمند باشد.
ترغیب و تشویق شوهران و فرزندان خود به حضور در صحنه
زنان علاوه بر آنکه از جهت تربیت حماسهسازان کربلا، در قیام عاشورا نقش مهمی راایفا کردند، از جهت تشویق و ترغیب شوهران و فرزندان خویش چه پیش از عاشورا و چه در روز عاشورا و در گیراگیر نبرد نیز سهم بسزایی داشتند. قیام عاشورا از همه جهات و ابعاد در تاریخ قیامی منحصر به فرد است. در صحنه کربلا حدود هفتاد و چند نفر در مقابل دهها هزار نفر صفآرایی کردند. روشن است که در چنین صحنهای تنها کسانی میتوانند حضور یابند که در درجه اعلای فداکاری، ایثار و از خود گذشتگی قرار داشته باشند، هیچ گونه وابستگی و دلبستگی به غیر خدا نداشته باشند و جز کسبرضای او و اطاعت فرمان او هدف دیگری را دنبال نکنند. در میان یاران امام حسین(ع) اشخاصی وجود داشتند که در یاری امام(ع) و فداکاری در راه او کمترین شک و تردیدی به خود راه نمیدادند و هیچ چیز نمیتوانست در این راه مانع و جلودار آنان گردد. گروه دیگری نیز وجود داشتند که در آغاز گام نهادن در چنین راه دشواری یا ادامه حرکت در آن نیاز به دلگرمی و پشتوانه قوی و نیرومندی داشتند که در مواقع مناسب به آنها نیرو دهد و آنان را در پیمودن این مسیر یاری بخشد. اینجاست که حضور تعدادی از مادران و همسران حماسهسازان کربلا در نهضت حسینی بار دیگر جلوهگر میگردد. یکی از یاران فداکار و باوفای امام حسین(ع) زهیر بنقین است. زهیر از چنان شایستگی و لیاقتی در صحنه کربلا برخوردار بود، که از سوی امام(ع) به فرماندهی جناح راست سپاه منصوب گردید. در شب عاشورا وقتی امام حسین(ع) بیعت خود را از یارانش برداشت و آنان را میان ماندن و رفتن آزاد گذاشت، هر یک از یاران امام(ع) به نحوی اظهار وفاداری کردند. زهیر بنقین در این میان به امام(ع) عرض کرد: «به خدا سوگند! دوست داشتم هزار مرتبه کشته میشدم و خداوند به وسیله آن تو و اهل بیتت را از کشته شدن حفظ میکرد.» چنین شخصیتی با این همه عظمت و بزرگواری در آغاز در یاری کردن امام(ع) مردد بود و بر اثر تشویق و هشدار همسرش - دیلم دختر عمرو - در راه حسین(ع) گام نهاد. یکی از یاران زهیر گوید: در سال 60 ه.ق ما با گروهی همراهبه فرزندش گفت: «فرزندم برخیز و فرزند رسول خدا(ص) را یاری کن!» وهب به میدان رفت و پس از آنکه تعدادی از سپاه عمر سعد را به هلاکت رساند، نزد مادر بازگشت و به او گفت: «ای مادر! آیا از من راضی شدی؟» مادر وهب پاسخ داد: «از تو راضی نمیشوم تا اینکه در حمایت و دفاع از فرزند پیامبر اکرم(ص) به شهادت برسی!» در اینجا همسر وهب به او گفت: «ترا به خدا سوگند میدهم که مرا به مصیبت خود گرفتارنسازی!» بار دیگر مادر وهب به او گفت: «فرزندم به سخن او گوش فرا نده، به میدان باز گرد و از فرزند پیامبر(ص) حمایت کن تا در قیامت به شفاعت او نایل گردی!» در تاریخ کربلا سرگذشت یکی دیگر از زنان باایمان و فداکار به چشم میخورد که با تشویق و ترغیب شوهر و فرزندش سبب گردید که آنان در دفاع از سالار شهیدان به فوز شهادت نایل گردند. گرچه نام این بانوی باایمان در تاریخ ذکر نشده است، ولییاد و خاطره او برای همیشه در تاریخ زنده است. در تاریخآمده است که زنی همراه شوهر و فرزند خود در صحنهکربلا حضور یافتند. در روز عاشورا شوهر این زن در دفاعاز امام(ع) به شهادترسید؛ ولی این زن آن چنان قوی و نیرومند بود که شهادت شوهر ذرهای در عزم و اراده پولادین او خللی وارد نکرد. پس از شهادت شوهر این شیرزن تاریخ رو به فرزندش کرد و گفت: «فرزندم برخیز و از فرزند رسول خدا(ص) دفاع کن تا به شهادت برسی!» فرزند برای کسباجازه خدمت امام حسین(ع) رسید. امام(ع) با مشاهده آنجوان فرمود: «این جوانی است که پدرش به شهادت رسیده، از اینرو شاید مادرش از میدان رفتن او ناراحتباشد!» آن جوان با شنیدن این جمله به امام(ع) عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا(ص)! مادرم به من دستور خروج داده است!» جوان اجازه جنگیدن گرفت و عازم میدان نبرد گردید.
عاشورا عرصه حضور سیاسی زنان در مبارزه و جهاد - محمد حسین مهوری
عقیلهی عترت
محمود شاهرخی «جذبه»
تویی که قبلهی جان خاک آستانهی تست
عفاف، پردهنشین حریم خانهی تست
تو آن همای همایون عرش پروازی
که اوج قلهی اسرار آشیانه تست
تو آن درخت برومند طور توحیدی
که نغمهساز انا الله هر جوانهی تست
تویی عقیلهی عترت، تویی سلالهی نور
که نقد عصمت حق، گوهر خزانهی تست
تو زینبی، که خرد غرق لجه حیرت
ز قدر و منزلت روح بیکرانهی تست
چنان به کوی وفا داد عاشقی دادی
که نقل مجلس لا هوتیان فسانهی تست
تو شمع سوخته جانان آتشین نفسی
شرار خرمن کفر و ستم زبانهی تست
چنان ز منطق شیوا به خصم طعنه زدی
که سرشکسته ز آزار تازیانهی تست
یزید رفت و از او در جهان نماند اثر
نه شام، بلکه بهر کشوری نشانهی تست
تو آن خطابه والا به نقل گفتی باز
که داستان غم مادر یگانهی تست
هنوز چشم سماواتیان به دامن طف
بسوی نافله و گریه شبانهی تست
نه داستان تو تنها حدیث عاشوراست
که از کران ازل تا ابد زمانهی تست
پیام خون شهیدان عرصهی تاریخ
رسالتی است که تا حر زیب شانهی تست
تجلی عشق در حماسه عاشورا - سروده هایی عاشورایی از شاعران گذشته و معاصر ، تقدیم به پیشگاه سالار شهیدان امام حسین علیه السلام - محمود عباس و شاهرخی مشفق کاشانی
پاسخگویی به پرسشهای فرزندان
فرزندان وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشت سر میگذارند، بر اثر ارتباط بیشتر با اشیاء پیرامون و برخورد با موقعیتهای جدید، سئوالاتی در ذهنشان به وجود میآید در مقطعی از سن، چنان والدین را «سئوال باران» میکنند که آنها را به ستوه میآورند. کودکان هرچه رشد عقلانی بیشتری مییابند، سئوالات جدّیتری خواهند داشت، بویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییر و تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین سئوالات بیشتری را در ذهن آنان ایجاد میکند، در چنین وضعیتیبر والدین بصیر و آگاه است که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پای صحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه کربلا، که موقعیت جدیدی در زندگی امام حسین علیهالسلام محسوب میشد، پرسشهایی را در ذهن فرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان را به پرسشگری وا داشت. حسین بن علی علیهالسلام با درک موقعیت آنها، به سئوالاتشان پاسخهای مناسب و در خور شأنشان میداد. به دو نمونه از پاسخگویی حضرت اشاره میکنیم:1 ـ هنگامی که حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبیة فرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی حضرت با چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی» که متوجه این صحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه میکنی؟ خداوند چشم تو را نگریاند.حضرت فرمود: «فرزندم این لحظه، وقتی است که رؤیا در آن دروغ نمیباشد. من در خواب سوارهای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت: «ای حسین شما به سرعت حرکت میکنید و مرگ به سرعت شما را به بهشت میرساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرا رسیده است.»علیپرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟فرمود: «فرزندم به خداوندی که همه بندگان به سوی او بر میگردند، ما بر حق هستیم»علی عرض کرد: در این صورت ترسی از مرگ نداریم.امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطا فرماید.» 2 ـ بعد از آنکه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا و شهادت یاران را ترسیم کرد، قاسم بن حسن علیهالسلامدر باره شهادت خود پرسید. امام علیهالسلام به او مهربانی کرد و پرسید:فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟پاسخ داد: عمو(جان) مرگ نزد من از عسل شیرینتر است.حضرت بعد از آنکه ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت و پاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویت به فدایت گردد! به خدا قسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهید میشوند.
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری
برنامه های جاویدان
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
إنَّ الله لَمْ یَبْعَثْ نَبیّاً إِلاَّ بِصِدقِ الْحَدِیْثِ وَ أَداءِ الأَ مانَةِ(1)
خداوند به تمام پیامبران دستور داد که مردم جهان را به راستگویی و ادای امانت دعوت کنند.
شرح کوتاه
یک جامعه سالم متکی به سرمایه های مختلفی است که از همه مهم تر، سرمایه اطمینان و اعتماد عمومی است:
اعتماد بر گفتار، اعتماد بر عمل، و بزرگترین دشمن این سرمایه نفیس دروغ و خیانت است.
در جوامعی که دروغ و خیانت رواج می یابد همه از هم می ترسند، همه احساس تنهایی می کنند، همه باید تمام سنگینی بار زندگی را به تنهایی تحمل نمایند و این همان اجتماع تنهایان است.
به همین دلیل دعوت به راستگویی و امانت جزء برنامه همه پیامبران الهی بوده است.
1. نقل از کتاب سفینة البحار.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی