هویت فكری انقلاب اسلامی
همه انقلابهای مهم دنیا دارای پشتوانه ای فكری هستند كه اگر از چنین پشتوانه ای محروم باشند،حتی در صورت پیروزی، انقلابیون در تشكیل نظام سیاسی - اجتماعی جدید دچار مشكل خواهند شد.
انقلاب اسلامی ایران، توانست نظام 2500 ساله پادشاهی را سرنگون سازد و نظامی كاملا نوین در تاریخ سیاسی بشر به وجود آورد. این انقلاب با عظمت نمی تواند مبانی فكری و نظری از پیش اندیشیده شده نداشته باشد.
جریان فكری اسلامی در طول قرنها در جامعه ایران نفوذ داشته است. مردم ایران بعد از ورود اسلام به ایران، آن را پاسخگوی نیازهای واقعی خود یافتند و به آن گرویدند.
وجود اصول آزادی، برادری، برابری، عدالت و… در اسلام موجب شد ایرانیانی كه سالیانی طولانی زندگی تحت سلطه حكومت های ظالم و مستبد را تحمل كرده بودند، اسلام را مایه رهایی خود دیده، آن را بپذیرند.
این جریان فكری در اعماق جان مردم ایران پایگاهی بسیار قوی و مستحكم داشت؛ درست بر خلاف جریان های فكری وارداتی ماركسیزم، ناسیونالیسم و سكولاریزم كه به دلیل عدم سازگاری با آن جریان اصیل، توفیق چندانی نداشتند.
اسلام دین آزادگی، استقلال و عدالت است. وقتی كه مردم این ارزشهای اسلامی را از اسلام فرا گرفتند، برای رهایی از چنگال چپاولگران و مستبدان و طواغیت زمان به حول محور اسلام گروشی عمیق تر پیدا كردند.
از سوی دیگر، بازشناسی هویت فكری انقلاب اسلامی و معرفی آن به نسلهای بعدی، نقش بسزایی در پایداری و تداوم انقلاب خواهد داشت؛ زیرا آنچه روح و واقعیت انقلاب را شكل می دهد همین هویت فكری است.
چگونه خود را موقع خشم کنترل کنیم؟
با افراد خوش اخلاق رفیق شویم. با کسانی رفیق نشویم که او هم جوش بیاورد.
با آدم های حلیم رفیق شویم. از صحنه هایی که عصبانیت را تحریک می کند، دوری کنیم.
مطالعه حال افراد بزرگ … ببینیم بزرگان ما چه کردند؟
به یکی از پیغمبران گفتند: تو خل هستی. فرمود: نه من خل نیستم.
به یک پیغمبر دیگر گفتند: تو در ضلالت و انحراف هستی. فرمود: در ضلالت و انحراف نیستم.
یکی از مراجع تقلید، ظاهراً سید ابوالحسن اصفهانی بود. دیدند ایشان کیسه ای دستشان است که نامه های داخل آن را در آب می ریزند.
از ایشان پرسیدند: آقا این چیه؟ گفت: نامه های فحش است. به من فحش می دهند!
گفت: می شود یکی را بخوانم. گفت: یکی را خواندم دیدم این نامه به قدری تند است که اگر این نامه را به من بنویسند، شب تا صبح خوابم نمی برد.
عجب! این همه را در آب ریخت!
از جایی که عصبانی شدی، بلند شو و جای دیگری برو. جایت را عوض کن. از آب سرد استفاده کن.
توجه کنیم که اگر این عصبانیت را قورت بدهیم خدا چه پاداشی به ما می دهد:
اگر شما اینجا غیظت را بنشانی، خدا هم غضبش را بر تو می نشاند.
اگر امروز این آقا مرا عصبانی کرده است، من او را ببخشم. حالا ایشان چقدر به بخشش من نیاز دارد؟
ایشان مرا عصبانی کرده، من از دست ایشان عصبانی هستم.
حالا عصبانی هستم، می توانم داد بزنم ،
ولی اگر این عصبانیت را قورت بدهم، خداوند در روز قیامت غضبش را از من بر خواهد داشت انشالله…
حدیث داریم اگر کسی غیظ کرد و غضب کرد و خودش را نگه داشت؛ خدا گناهانی را که کرده است را نادیده می گیرد.
حدیث قدسی است که می فرماید: تو وقت غضب یاد من باش و کظم غیظ کن. من هم وقت غضب یاد تو می شوم.
نسبت به ظالم باید غضب کنید. نه اینکه از کنار ظالم رد شود و هیچ چیز نگویید!
در حدیث داریم اگر کسی منکری انجام می دهد، می توانی با زبان جلویش را بگیر، نمی توانی با عمل و قدرت جلویش را بگیر.
اگر نه عملی داری و نه رویت می شود زبانی حرف بزنی، لااقل چهره ات را درهم بکش،لبخند نزن!
منابع: بیانات حجت الاسلام قرائتی ,رهپویان قرآن
نماز شب امام (قدس السره الشریف) هرگز ترک نشد!
پنجاه سال است که نماز شب امام خمینی ترک نشده، امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی در روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می خواند.
امام در قم بیمار شدند؛ به دستور اطبا امام به تهران می بایست منتقل شوند. هوا بسیار سرد بود و برف می بارید، یخبندان عجیبی در جاده ها وجود داشت. امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان باز نماز شب خواندند.
امام شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند.
و شما اگر از نزدیک دیده باشید آثار اشک بر گونه های مبارک امام حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شب وی دارد.
جالب این است که امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف می کنند و شاید بدون بوی خوش سر نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم که نماز شب را پشت بام می خواندند در همان پشت بام نیز یک شیشه عطر داشتند.
سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (ره)، ج۲، ص۵۱.
شيوه ي دشمن در دست يابي به اهداف شيطاني
نخستين گام دشمن در قداست زدايي دين، «ايجاد ترديد در باورهاي عمومي » و آن گاه «تضعيف ارزش هاي الهي » و سرانجام «تحقير پاي بندي و دل بسته گي به آموزه هاي آسماني است.او، در اين باره، هماره، از «نفوذ افكار بيگانه » استفاده مي كند تا نوگرايي و نوفهمي و تنوع طلبي افراد را پاسخ داده، ارزش هاي ديرپا و سنتي را خدشه دار سازد و افكار و عقايد انحرافي را با لعاب هاي دل انگيز و پرجاذبه عرضه كند. از اين رو، در قرون نخستين اسلام، اسرائيليات و مجوسيات و مانويات در درون جامعه ي اسلامي رخنه كرد و اكنون نيز انقلاب اسلامي ايران با هجوم ايسم ها و ايست هايي از آن سوي مرزها رو به رو است.
آن گاه كه با عينك «پلوراليسم » به تمامي مذاهب بنگريم، بينش ها و گرايش هاي يهوديت و مسيحيت و تمامي مذاهب اسلامي، سربلند و شايسته و پابرجا تلقي شده و هيچ حق مطلقي يافت نمي شود; زيرا، با «كثرت گرايي » ، هميشه لبخند بر چهره نمايان مي كنيم و آغوشي پرعطوفت، بر تمامي انسان ها، چه هدايت يافته و چه گمراه، مي گشايم و همه را بر سر سفره ي هدايت مي نشانيم و هر گونه حق گرايي و باطل ستيزي را شيوه يي خشونت بار و دور از آداب و رسوم امروز جهاني معرفي مي كنيم! !
با اين نگرش، بسياري از آيات قرآن، مانند «محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم » و «فقاتلوا ائمة الكفر» بايد دگرگون شود! و برخي سوره ها، مانند سوره ي كافرون - كه رسول الله صلي الله عليه و آله به كافران لبخند نزده بلكه آرا و عقايد آنان را به كلي مردود مي شمرد و در پايان با جمله ي «لكم دينكم و لي دين » حقيقت را يكي دانسته و ديگر اديان را باطل مي شمرد - دوري از تشنج زدايي تفسير شود! ! و يا آن كه دين، به حاشيه ي جامعه رفته، سلسله آموزهايي اخلاقي، دور از راه كارهاي اجتماعي - سياسي تلقي شود كه تنها در گوشه ي معابد و كنج خانه ها جاي دارد!
افزون بر آن، با تئوري «قبض و بسط شريعت » ، واقعي نبودن سخنان رهبران فكري - فرهنگي جامعه و پديد آمدن قرائت هاي مختلفي از دين جلوه مي كند. بدين ترتيب، هر كسي، نظري داشته و هيچ سخني، مقدس محسوب نمي شود تا فردي شايسته و صاحب دانش و بينش برتر، حرف نهايي را درباره ي مشكلات جامعه بر زبان جاري كند و مسير سعادت دين باوران را باز نگهدارد!
در كنار اين مكاتب پر زرق و برق، گاه فكرهاي جديدي رخ مي نمايد كه در آن زن سالاري در خانواده و جامعه مطرح مي شود (فمينيسم) يا انسان محوري ارائه مي گردد (اومانيسم) و يا آن كه ميهن پرستي و محوريت آب و خاك در برابر دين و آيين به ميان مي آيد. (ناسيوناليسم) .
دست آورد تمامي اين نظرها، جاي گزيني فكر و فرهنگ و آداب و رسوم غير آسماني در دل و ديده و خانواده و جامعه ي ديني خواهد بود. پديده يي كه از دير زمان، استعمارگران، به دنبال آن بودند نگاه نوراني و بينش شفاف دين باوران را ربوده، باورهايي مادي و غبارآلود و بي مقدار به آن ها عرضه كنند و در پي آن، «غيرت ديني » و «جوش و خروش مذهبي » در درون افراد بي رنگ گردد و «تساهل و تسامح » نوعي لاابالي گري و بي توجهي به ارزش هاي والاي الهي و دهن كجي به مقدسات آسماني به همراه آورد! ! .
اسپنسر، فيلسوف معروف انگليسي، به ماموران مخفي و جاسوسان استعمار پير انگلستان، اين نكته ي بنيادين را گوشزد كرد و گفت: «اخلاق و آداب و زبان و تمدن خودتان را به اقوام و مردم كشورهاي ديگر بياموزيد و آنان را به حال خودشان واگذاريد كه براي هميشه، از آن شما خواهند بود» .
مستر همفر، سلسله دستورهاي وزارت مستعمرات بريتانياي كبير را در كتاب «چگونه اسلام را نابود كنيم؟» اين گونه بازگو مي كند:
«بايد مسلمانان را از عبادت بازداشت و در سودمند بودن آن ترديد افكند، با اين دستاويز كه خدا از اطاعت انسان ها بي نياز است. بايد به شدت، از حج و از هر گردهمايي مسلمانان مانند نماز جماعت و حاضر شدن در مجلس هاي (امام) حسين ( عليه السلام) و دسته هاي عزاداري جلوگيري كرد، چنان كه بايد آن ها را به شدت از ساختن مساجد و زيارت گاه ها و حسينيه ها و مدارس بازداشت.
بايد زنان را تشويق كنيم كه چادر از سر بيفكنند و جوانان را تشويق كنيم كه به سوي آنان بروند تا فساد در ميان شان افتد. بايد پيام بي بند و باري را در جان هاي مسلمانان دميد» .
گرفتن چهارصد عبا از امام زمان علیهالسلام
گرفتن چهارصد عبا از امام زمان علیهالسلام برای طلبه های حوزه علمیّه قم توسّط مرحوم آیةالله…
آیة اللّه سیّد محمّد رضا گلپایگانی می گوید: «در عصر آیةاللّه آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری، چهارصد نفر طلبه در حوزه قم جمع شده بودند و متّحداً از مرحوم حاج شیخ محمّد تقی بافقی که مقسّم شهریّه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود عبای زمستانی می خواستند.
آقای بافقی به مرحوم آیة اللّه حائری جریان را می گوید و ایشان می فرماید: «چهارصد عبا را از کجا بیاوریم؟!»
آقای بافقی می گوید: «از حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) می گیریم.»
آیة اللّه حائری می فرماید: «من راهی ندارم که از آن حضرت بگیرم.»
آقای بافقی می گوید: «انشاء اللّه من از آن حضرت می گیرم.»
پس شب جمعه ای آقای بافقی به مسجد جمکران رفت و خدمت آقا امام زمان (ع) می رسد و در روز جمعه، به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری می گوید: «حضرت صاحب الزّمان (ع) وعده فرمودند فردا روز، شنبه چهارصد عبا مرحمت بفرمایند.»
روز شنبه دیدیم که یکی از تُجّار چهارصد عبا آورد و بین طلاّب تقسیم کرد.