شعر مهدوی
ای شوق بی کرانۀ شب های جمعه ام
تنهاترین بهانۀ شب های جمعه ام
از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم
گرم است آشیانۀ شب های جمعه ام
هر هفته التماس تو را دارم از خدا
با نالۀ شبانۀ شب های جمعه ام
سنگینی گناه مرا می کشد به دوش
دریای عفو شانۀ شب های جمعه ام
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
نجوای عاشقانۀ شب های جمعه ام
در کربلا؟ مدینه؟ کجا گریه می کنی
آقای بی نشانۀ شب های جمعه ام
انگار بی مقدمه کرب و بلاییم
وقتی گدای خانۀ شب های جمعه ام
از سفرۀ حسین بلندم نکن که من
محتاج آب و دانۀ شب های جمعه ام