خداگرایی فاطمه سلام الله علیها
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روزی از دخترش پرسید:
فاطمه علیهاالسلام! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشتهی وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است! تا هر چه بخواهی تحقق پذیرد.
فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد:
قالت: شغلنی عن مسئلته لذة خدمته، لا حاجة لی غیر النظر الی وجهه الکریم.
(لذتی که از خدمت حضرت حق میبرم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم) .
فرهنگ سخنان فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) - محمد دشتی
حوریان بهشتی و شوق دیدار فاطمه
سلمان فارسی میگوید:
با دعوت امام علی علیهالسلام به منزل فاطمه علیهاالسلام رفتم، تا آنحضرت مرا دید، فرمود:
قالت: یا سلمان جفوتنی بعد وفاة ابی
(ای سلمان! پس از وفات پدرم با من جفا کردی)
و آنگاه اجازهی نشستن داد و فرمود:
قالت: فمه اجلس و اعقل ما اقول لک، انی کنت جالسة بالامس فی هذا المجلس، و باب الدار مغلق، و انا اتفکر فی انقطاع الوحی عنا و انصراف الملائکة من منزلنا، فاذا انفتح الباب من غیر ان یفتحه احد، فدخل علی ثلث جوار لم یر الراؤن بحسنهن، و لا کهیئتین و لا نضارة وجوههن، و لا ازکی من ریحهن، فلما رایتهن قمت الیهن متنکرة لهن
فقلت: انتن من اهل مکة ام من اهل المدینة؟
فقلن: یابنت محمد لسنا من اهل مکة و لا من اهل المدینة، و لا من اهل الارض جمیعا غیر اننا جوار من الحور من دار السلام، ارسلنا رب العزة الیک یا بنت محمد انا الیک مشتاقات
فقلت: للتی اظن انها اکبر سنا ما اسمک
فقالت: اسمی مقدودة
قلت: لم سمیت مقدودة
قالت: خلقت للمقداد بن الاسود الکندی صاحب رسول الله
فقلت: للثانیة ما اسمک
قالت: ذرة
فقلت: و لم سمیت ذرة و انت فی عینی نبیلة
قالت: خلقت لابیذر الغفاری، صاحب رسول الله
فقلت: للثالثة ما اسمک
قالت: سلمی
قلت: و لم سمیت سلمی
قالت: انا لسلمان الفارسی مولی ابیک رسول الله
(بنشین و درست بیندیش در آن چه که برای تو بازگو میکنم.
دیروز در اینجا نشسته بودم و فکر میکردم که با وفات رسول خدا، وحی الهی از ما قطع گردید و از رفت و آمد ملائکه دیگر خبری نیست.
ناگاه در بستهی منزل باز شد و سه دختر وارد شدند که از نظر زیبایی و شادابی و خوش بویی بیمانند بودند و هیچ چشمی به زیبایی آنان ندیده است
از جایم برخاسته به سوی آنان رفتم، حال آنکه چندان خوش آیند من نبود.
پرسیدم: از زنان مکه یا مدینهاید؟
پاسخ دادند:
«ای دختر محمد صلی الله علیه و آله! ما از اهل مکه و مدینه و از مردم روی زمین نیستیم، از حوریان بهشتی و عاشقان دیدار تو هستیم که پروردگار ما را بسوی تو فرستاده است».
از آن یک که بزرگتر مینمود، پرسیدم، اسم تو چیست؟
جواب داد: «مقدودة»
گفتم: چرا مقدوده؟
گفت: برای زندگی با «مقداد بن اسود» آفریده شدهام.
از دیگری پرسیدم. نام تو چیست؟
گفت: «ذره»
گفتم: تو در دیدگان من بزرگ و نجیب میآیی، چرا ذره؟
گفت: برای همسری با «ابوذر غفاری» خلق شدهام
از سومی پرسیدم: تو چه نام داری؟
گفت: «سلمی»
پرسیدم: چرا سلمی نامیده شدهای؟
گفت: «خداوند مرا برای «سلمان فارسی» غلام پدرت آفریده است»
سپس حوریان بهشتی خرمایی تازه که خوشبوتر از مشک بود، به من بخشیدند.
سلمان فارسی میگوید:
از آن خرما مقداری بمن عطا فرمود:
خرماها را برداشته در کوچههای مدینه به طرف منزل میرفتم، به هر کس از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله میرسیدم، میپرسید، چه بوی عطر دلنشینی! آیا مشک با خود حمل میکنی؟. .
فرهنگ سخنان فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) - محمد دشتی
خزانِ بهار علی علیه السلام
خدا بهاری مثل علی (ع) را کنار زهرا (س) قرار داد و از نسیم این بهار است که نُه امام از این سرزمین سر بر آوردند و دنیا و آخرت را هر کدامشان به تنهایی روشن کردند . وقتی امام زینالعابدین (ع) گلوی بریده پدر بزرگوارش را روی خاک گذاشت ، فرمود : «اَبَتَا ! اَمَّا الدُّنْیَا ، فَبَعْدُکَ مُظْلِمَةٌ ؛ فَامَّا الآخِرَةُ ، فَبِنُورَ وَجْهَکَ مُشْرِقَةٌ . » هریک از امامان ، مُشْرِقِ آخرتند و جدا کردنشان از زندگی ، مُظْلِِم زندگی هر انسان جداشوندهای است .
بهار فصل خیلی زیبایی است ، هوای خیلی زیبایی دارد ،نسیمش حیاتبخش است ، بهار برای تمامی اهل دنیا زیباترین و با نشاطترین و صفابخشترین زمان است . هیچ بهاری در عالم ، بهار وجود علی (ع) نیست ، و به دلیل قرآن ، با شهادت زهرا (س) این بهار خزان شد . تمام گلهای این بهار پرپر شد ، تمام گلها ؛ چون گفتیم زهرا (س) انسان کاملی است و به دلیل آیات و روایات ، تعریف منطقی برای او آوردیم ؛ جامع همة کمالات و فاقد همة عیبها . پس میشود گفت ، امروز همة گلهای حیات علی (ع) ریخت ؛ تمام شاخههای سبز آن ، خشک شد . به این خاطر ، او به کنار بدنش برگشت و گفت : «لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ . . . » زندگی دنیوی زهرا (س) دیگر تمام شد ؛ دیگر کسی علی (ع) را سر حال نخواهد دید . در نهجالبلاغه است و سید رضی (ره) آن را نقل کرده که علی (ع) رو به قبر پیغمبر (ص) گفت : من زهرا (س) را دفن کردم ، ولی یا رسولالله ! تا شب نوزدۀ رمضانی که شمشیر را بر فرق من بزنند و تا آن زمان ، سی سال طول میکشد ، من با این که امام معصومم ، همیشه اندوهگین هستم ، و دیگر ، شب بیگریهای برایم نخواهد بود ، و من در تمام عمرم ، مقداری از شبم را بیدار میمانم و گریه میکنم .
در این جا ، به سبک روضهخوانهای قدیم میخواهم چند بیت شعر بخوانم . حضرت علی (ع) به مردم مدینه نگفت که برای زهرا(س) گریه کنید . آنها ارزش آن را نداشتند و گریههایشان هم نجس بود ، بلکه خود کنار قبر ، رو به آسمانها کرد و گفت :
بر احوالم ببار ای ابر ! اشک از آسمان امشب
که من با دست خود کردم گُلم در گِل نهان امشب
حسن گریان ، حسین نالان ، پریشان زینبَیْن از غم
چـــه ســان آرام بــنمایم مـن این بیمادران امشب
زمیـــن ! بـا پیکــر رنجــیده زهــرا مـــدارا کن
که این پهلو شکسته بر تو باشد میهمان امشب .
نگاهی به مقام حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) - حسین انصاریان
بهار علی علیه السلام کنار فاطمه علیها سلام
امّا این زمین را خداوند متعال کنار بهاری مثل امیرمؤمنان (ع) قرار داد . چرا من از امیرمؤمنان (ع) تعبیر به بهار کردم ؟ همین امروز مفاتیح را بخوانید . در آخرش یک سلسله دعا است . سر صفحه ، به خط درشت نوشته است : دعا و زیارت ولیعصر (عج) . در زیارتهای امام زمان (عج) ، یک جملهاش این است : «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَبِیعَ الْاَنَامَ ! »: درود بر تو ای بهار انسانها . امام زمان (عج) بالاتر است یا امیرمؤمنان (ع) ؟ پیغمبر (ص) میگوید : امیرمؤمنان (ع) ، برتر از فرزندانش است . حتی برتر از حسن و حسین (ع) : «اَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا» . علی (ع) ، امامِ حسن بن علی و حسین بن علی (ع) ، و حسن و حسین (ع) ، مأمومِِ امیرمؤمنان (ع) هستند . وقتی امام زمان (عج) بهار انسانها باشد ، البته ، این بهار بودنش را از علی (ع) گرفته است .
نگاهی به مقام حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) - حسین انصاریان
تعریف جامع و مانع از فاطمه سلام الله علیها
این جمله را دقت بکنید ! این شکل از تعریف را میگویند ، جامع افراد و مانع اغیار . این تعریف ، یک تعریف منطقی است که یک عالِم در این عالَم به این تعریف نسبت به حضرت زهرا (س) ، راه وارد کردن ایراد را اصلاً ندارد . ما به هر کس هم که ایراد بر این تعریف داشته باشد ، با قرآن جواب میگوییم ، و یا فقط با روایات خودشان . این تعریف ، مانع اغیار و جامع افراد است ؛ یک تعریف علمی و منطقی : حضرت زهرا (س) ؛ یعنی انسانی که جامع تمام کمالات ملکی و ملکوتی و فاقد تمام عیبها و نقصها . او مصداق عینی این آیه است . شما هر چه حقیقت معنوی در این عالم میبینید، از ایشان ظهور کرده و هر چه نعمت اخروی است ، فردای قیامت در کنار ایشان بروز میکند . این را از جهت اخرویش ، سادهتر معنا کنم .
فاطمه (س) ، حبیبة حق است که این در روایات ما وارد شده است که دارای معانی عمیقی است که کمتر به آن توجه شده است . در قیامت بنابر روایات اصیلمان ، پروردگار عالم به حضرت زهرا (س) خطاب میکند : «یا حبیبتی ! » . این عکس آن جملة دعای کمیل است . در دعای کمیل ، امیرمؤمنان (ع) به خدا میگوید :
*. بخشی دیگر از متن مورد نظر روایت که امام باقر علیه السلام آن را از جابر بن عبد الله انصاری نقل میکند، چنین است : «قال رسول الله (ص): إذا کان یوم القیامة تقبل ابنتی فاطمة….فإذا النداء من قبل الله جلّ جلاله : یا حبیبتی و ابنة حبیبی! سلینی تعطی ، و اشفعی تشفعی، فوعزتی و جلالی لاجازنی ظلم ظالم. فتقول: إلهی و سیدی! ذریتی و شیعتی و شیعة ذریتی ، و محبی و محبی ذریتی. فإذا النداء من قبل الله جلّ جلاله: أین ذریة فاطمة و شیعتها و محبّوها و محبو ذریتها؟ فیقبلون و قد أحاط بهم ملائکة الرحمة ، فتقدّمهم فاطمة حتی تدخلهم الجنة.»
«حبیب» ؛ میگوید : «یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ ! » . در قیامت خدا به زهرا (س) میگوید : ای حبیبة من . این عکس آن جمله است پیش خدا چه چیزی ارزش دارد ؟ این قیافه ، این بدن ، وزن بدن ؟ نخیر ، آنچه پیش پروردگار ارزش دارد ، فقط واقعیاتوجود انسان است که رنگ بینهایتش در خودش میباشد ؛ چون عبدی را متصل به خودش در صفات ، در فعل ، در اخلاق میبیند ، او میشود محبوب پروردگار : «یا حبیبتی ! » : حبیبة من ! تمام درهای بهشت بر روی تو باز است ، از هر دری میخواهی وارد شو . انگار ، خدا به زهرا (س) میخواهد بگوید ، این هشت بهشت ملک تو است . برو دختر با عظمت پیغمبر (ص) ! او به امر الله حرکت میکند . وقتی که بر دمِ درِ بهشت است ( حالا این دری که میگویم ، درِ اصطلاحی نیست ؛ این در ، مقام و مرتبه است) وقتی به آنجا میرسد ، برمیگردد به طرف محشر و میایستد .
حبیب با محبوبش گفت و گو میکند : دختر پیغمبر ! همة درها که اکنون بر روی تو باز است ، پس چرا نرفتی ؟
حضرت زهرا (س) میگوید : خدایا ! من دلِ تنها رفتن به آنجا را ندارم ؛ یعنی اگر بروم ، خوش نیستم .
خدا میگوید : پس با چه کسی میخواهی بروی ؟
میگوید : خدایا ! با هر که در دنیا از نظر قلب ، عمل و چشم ، با ما در ارتباط بوده ؛ قلبش محبّ ما بوده ، چشمش گریان برای من و بچههایم بوده ، عملش هم در حدّ خودش هماهنگ با من بوده است .
خطاب میرسد : من عددی برایت نمیگذارم ، هر کسی را میخواهی صدا کن .
آن وقت ، میلیونها نفر با یک ندای ای پیروان ما و محبین ما و گریهکنندگان بر ما ! من منتظر شما هستم که با شما به بهشت بروم ؛ بیایید ! و همۀ آنها راه میافتند .
اگر بگویید : پس دادگاههای ما چه میشود ؟ میگویم : گریهکن ، عاشق و فرد عامل که دادگاه فوقالعادهای ندارند . دادگاهی شدن را هم به شما میبخشند . چون مگر شما آلوده به گناهان کبیرهاید که نگهتان دارند ، یا آلوده به ربا ، شراب ، قمار ، ظلم بودهاید ، و یا حق را ناحق کردهاید که شما را نگه دارند ؟ ما لغزش داریم ، امّا این لغزشها کم است ؛ همانگونه که امیرمؤمنان (ع) در خطبة متقین در وصف آنان میگوید : «قَلِیلاً ذلَلُهُ» ، و اصلاً با رحمت و کرم خدا سازگار نیست که برای یک لغزش کم بگوید ، فرد را نگهش دارید ؛ زنجیرش کنید ؛ برایش دادگاه تشکیل بدهید . در دنیا دادگاهها این کار را نمیکنند ؛ به طرفین دعوا میگویند ، بروید از هم بگذرید ، آن وقت خدا برای لغزشِ کم ، سختگیری میکند ؟ !
فقط گریة خالی مُحبّی ، عاملی و گریهکنندهای ، خارِ لغزشها را میسوزاند و خاکستر میکند .
آن وقت همه راه میافتند . وقتی همه نزدیک بهشت آمدند ، فاطمۀ زهرا (س) میگوید ، شما وارد شوید ، من تا نفر آخرتان در بهشت نرود ، خودم نمیآیم ؛ یعنی شما در بهشت مهمانِ آثار آنهایی هستید که در وجودتان ظهور کرده ؛ یعنی هر کس از این امت در بهشت برود ، سر سفرة علی ، فاطمه ، حسن و حسین: نشسته است ، نگوید متعلّق به خودم است . اگر آنها نبودند ، ما نه به خدا راه داشتیم ، نه به بهشت . این هشت رکعت نمازی را هم که امروز به ما اجازه دادند بخوانیم والله قسم ، به خاطر گل روی فاطمه (س) به ما اجازه دادند ، ما خواندیم . این نماز ما هم متعلّق به گل روی زهرا (س) بود . آن روزة ماة رمضان ما هم متعلّق به اهلبیت : است . آن حج ما هم متعلّق به اهلبیت : است . این اشک چشمان ما هم متعلّق به اهلبیت : است . ما چیزی از خودمان نداریم ، آنها را در دنیا به ما کریمانه میپردازند و فردای قیامت هم به صورت بهشت همین پرداختها ظهور میکند .
آنچه گفته شد ، معنای بلد طیّب بود : «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ ُنَبَاتُه بِإِذْنِ رَبِّه» . باغبانی مثل خاتم انبیاء (ص) دانههای ملکوتی را به صورت قرآن در زهرا (س) قرار داد . خداوند این دانهها را با علم ، رحمت ، کرم ، لطف ، فضل و احسانش شکافت . چه گلهایی ، و چه محصولاتی ، از شکافته شدن این دانهها به وجود آمد . تمام نمازهای زهرا (س) و روزههای زهرا (س) همین : «یَخْرُجُ ُنَبَاتُه بِإِذْنِ رَبِّه» . بود . نباتها و روییدنیها گوناگون بود و یکی از روییدنیهای وجود این بلد طیب ، حسن ، حسین و زینب کبری : است . اینها درخت این زمینند . آنجا هم خدا باز مثل میزند : «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَافِی السَّماءِ» .
برای این که قوت بین دو زمین پاک را بتوانید اندازه بگیرید ، باز باید به قرآن مراجعه کنید . حضرت مریم (س) هم بلد طیّب بود . فقط یک عیسی (ع) از او به وجود آمد . عیسی (ع) هم هیچ فرزندی از او به وجود نیامد و در سنّ سی و سه سالگی ، او را به آسمانها بردند . امّا از زهرا (س) ، نُه امام معصوم به وجود آمد . قوت زمین و قدرت زمین را ببین !
نگاهی به مقام حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) - حسین انصاریان