فلسفه عفاف
خداوند مسئول به آفرینش ما بود و ما مسئول به رشد و تعالی این آفرینش ، برای او به عنوان خالق ، بسیار حائز اهمیت است که مخلوق او بر روی زمین چگونه از ودیعه ای که به رسم امانت به او سپرده اند حراست می کند، به چه چیزی معتقد می شود و در کدام مکتب رشد می کند از تمام وظایفی که خداوند بر دوش مخلوق خود یعنی انسان، نهاده است پرورش و بالنده کردن صفت عفاف دارای جایگاه ویژه ای می باشد. در قرآن به شخصی عفیف گفته می شود که خود نگهدار و با مناعت باشد.
عفاف، طهارت درونی و نوعی حجاب باطنی است که از آنجایی که انسان ذاتاً موجودی است دارای 2 بعد الهی و مادی می بایست به او آموخت که اگر همه یکسان آمده ایم اما برای رجعت بهتر، آنانی در اولویت هستند که دارای درونی آراسته تر باشند و در صورت تلاش و برنامه ریزی صحیح نفس خویش را در مسیر انسانیت رشد دهند، اما آنانی که در مسیر حیوانیت و خواسته های نفسانی خود حرکت کنند این نشان از عدم برنامه ریزی مناسب آنان جهت تادیب نفس خویش است در واقع واژه عفت بر کنترل شهوات و جلوگیری آن در خروج از مرز اعتدال تلقی می شود دامنه عفاف دارای گستره وسیعی می باشد،که از شئونات فردی گرفته تا تعاملات اجتماعی را در بر می گیرد بنابر این جهت کاهش تحریکات نفسی که تماماً بوی دنیا و زینت های آن را می دهد باید برای نجات نفسمان کاری کنیم .فطرت، هدیه خداوند در جوهره هر فرد است و انسان ها بدون ذره ای تلاش در مسیر رغبت به آن، میل ذاتی دارند، عفاف نیز جزئی از باورهای فطرت است که بصورت نهادی بالقوه در انسان ها در نوسانی از رشد و تنزل مشهود است اما این نوسان در حیات عفاف، مستلزم تربیت و درونه کردن آن توسط عوامل بسیاری چون وراثت، تربیت و محیط می باشد. در واقع نفس ما مدیون فطرت ما و فطرت ما ولی نعمت نفس ما است و ما به عنوان صاحبان نفس خویش باید فضائل اخلاقی را در خود بارور کنیم تا فطرت بالقوه ما از طریق تماس با فضائل اخلاقی در مسیری از بالفعل های غنی رشد کند شاید با این کار فضائل به جای رذایل در او ملکه ذهنش شود و نهایتاً خواهد آموخت که پرداخت ذکات هر چیزی عمر مفید او را مستمر خواهد کرد اما این اراده ، مشروط به همت والایی است که به فریاد ضمیر خویش برسیم. از مؤلفه های درونه شدن فرایند عفاف، موضوع وراثت را بیان کردیم که همان انتقال خصوصیات جسمانی و حالات روانی و ویژگی های اخلاقی و رفتاری والدین بصورت غالب و اجداد بصورت نهفته در نسل های بعدی می باشد و بعضاً بصورت مثبت و منفی در افراد تاثیر می گذارد . امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: اذا کرم اصل الرجال ،کرم مغیبه و محضره
وقتی اصل و ریشه انسان خوب و شریف باشد نهان و آشکارش خوب و شریف است
و گاهاً با استناد به کلام نبی اکرم (ص) که فرمودند:اشقی شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه می توان به این نتیجه رسید که فضیلت مند شدن اخلاق دلیل بر پا کی ریشه خانوادگی است. قاعدتا در راستای فرمایش حضرات معصومین(صلواه الله و سلامه علیه ) می بایست به این نکته اشاره کرد که بهترین بذرها اگر بی توجه به شرایط کاشته شوند هرگز به ثمر نخواهند رسید، بنابراین با اینکه پسر نوح نبی (ع) در کانون وحی می زیست نتوانست با تربیت خویش متصل به خانواد? روحانی اش شود اما انسانهایی هستند که با وجود خانواده های بدون تقید اعتقادی ، چنگ به حبل المتین الهی زده اند و فارغ از اصالت خویش به دریای بی کران محبت خداوند پناه برده اند . محیط تربیتی کودک که شاخصه بعدی می باشد جایی است که او در آن رشد می کند و این محیط در شقاوت و سعادت او نیز دخیل است والدینی که محیط تربیتی فرزندان خود را به گونه ای هدفمند و دارای ساختاری اصولی مهیا می کنند و حتی در ویژگی های رفتاری و گفتاری فرزندان خود برنامه ریزی کرده و در قدم به قدم برنامه های تربیتی و فضایل اخلاقی فرزندانشان، خود را مسئول می دانند در واقع در ریشه دوانیدن مبنای فضایل، یعنی دارامند کردن فرزندان خود به پاکدامنی و عفت ، همتی در خور تقدیر انجام داده اند.
بسیاری از آسیب های اجتماعی و آلودگی هایاخلاقی و در واقع بی عفتی جوانان از محیط خانواده آغاز و معلول تربیت های نادرست و یا عدم نظارت والدین بر فرزندان است. وقتی خوب می نگریم و در تورق ثانیه های عمر خود به محاسبه می نشینیم،می بینیم حاصل تمام عمر از مکث بر روی لحظه های خودسازی ما شکل می گیرد پس بیائید با همت خویش و با درونی پاک فضائل درون خویش را به صحنه جامعه بکشانیم که براستی تمام آن چیزی جز مراقبت از نفس نیست.
عفت فاطمی ، الگوی فاطمی - نرگس قدیری
اشتباه در زندگی
علی(علیه السلام) می فرماید:
لا تُشْغِلْ قَلْبَکَ الْهَمَّ عَلَی مافاتَ فَیُشْغِلَکَ عَنِ الإِستِعْدادِ بِما هُوَ آت(1)
قلب خود را به اندوه برای گذشته مشغول نکن که از آمادگی ها برای آینده درمانی.
شرح کوتاه
کمتر کسی پیدا می شود که اشتباهاتی در زندگی مرتکب نشود و فرصت هایی را از دست نداده باشد، در این جا مردم دو دسته می شوند; عده ای دائماً وقت خود را با افسوس خوردن به گذشته تلف می کنند و باقیمانده انرژی های خود را در این راه از دست می دهند; ولی عده دیگری گذشته را تمام شده تلقی کرده به دست فراموشی می سپارند و تنها از آن درس های عبرتی برای ساختن آینده می آموزند و تمام قدرت و نیروی خود را متوجه سازندگی امروز و فردا می کنند. مسلّماً پیروزی از آن این دسته است همان طوری که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در حدیث بالا بیان فرموده است.
1. نقل از غررالحکم، صفحه 289.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
مودّت بدون معرفت امكان ندارد
قلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى
بگو: من از شما بر اين (رسالت خود) هيچ مزدى جز مودّت نزديكانم را نمىخواهم. (سوره شوری،آیه 23 )
نکته ها و اشاره ها
در منابع حديث شيعه و اهل سنت به طور مكرر حكايت شده كه اين آيه در مورد خويشاوندان پيامبر صلى الله عليه و آله است؛ از جمله در منابع حديثى اهل سنت آمده است كه:
وقتى اين آيه فرود آمد، مردم گفتند: اى رسول خدا! مقصود از خويشاوندان تو كيست كه دوستى آنان بر ما واجب شده است؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: على و فاطمه و فرزندان آنها، (و پيامبر اين مطلب را سه بار تكرار كرد.) ( تفسير كشاف، ج 4، ص 220- 221 و تفسير كبير فخر رازى، ج 27، ص 165- 166 و تفسير قرطبى، ج 8، ص 5843. )
پیام های آیه
1- درخواست مزد از زبان خود، سنگين است، لذا پيامبر مأمور مىشود از طرف خداوند مزد خود را به مردم اعلام كند.
2- مودّت بدون معرفت امكان ندارد. (پس مزد رسالت قبل از هر چيز شناخت اهل بيت پيامبر است سپس مودّت آنان)
3- مودّت بدون اطاعت، ريا و تملّق است. (پس مودّت قربى يعنى اطاعت از آنان)
4- قربى معصومند. زيرا مودّت گناهكار نمىتواند مزد رسالت قرار گيرد.
5- مودّتى كه قهراً همراه با معرفت و اطاعت است تنها در اهلبيت مستقر است.
منبع : تفسير نور،ج 8،ص 393 - تفسير قرآن مهر جلد هجدهم صفحه 284
ایثارگری فاطمه سلام الله علیها
همسر ایده آل، برای گرم نگهداشتن کانون خانواده، باید مهربان و ایثارگر باشد، دیگران را بر خود مقدم بدارد، با سختیهای زندگی و ناملایمات آن بسازد، و با لبخند شادیآفرین خود، تاریکی حزن و اندوه را از دل شوهر بزداید. در این رابطه به سخنان فاطمه علیهاالسلام باید نظر دوخت.
در یکی از صبحگاهان امام علی علیهالسلام فرمود: فاطمه جان! آیا غذایی داری تا گرسنگیام برطرف شود؟ پاسخ داد:
نه، بخدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید سوگند که دو روز است در منزل غذای کافی نداریم، آن چه بود به شما و فرزندانم «حسن و حسین» دادم و خود از غذای اندک موجود، استفاده نکردم.
امام با تاسف فرمود:
فاطمه جان! چرا به من اطلاع ندادی، تا بدنبال تهیه غذا بروم؟
قالت فاطمه علیهاالسلام: یا اباالحسن انی لاستحیی من الهی ان اکلف نفسک مالا تقدر علیه .
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: (ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیاء میکنم چیزی را از تو درخواست نمایم که تو بر آن توان و قدرت نداری)
زنان دنیای معاصر باید از اینگونه جلوههای ایثار درس زندگی بگیرند، و با ساده زیستی و مراقبت از خویشتن و دوری از آرزوهای زودگذر، زندگی زناشوئی را رنگی جاودانه زنند.
فرهنگ سخنان فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) - محمد دشتی
فاطمه، شب قدر عارفان
در آسمان معرفت حضرت زهرا علیهاالسلام، برترین اندیشه های بشری، حیوان و تیز پروازترین عقل ها سرگردان گشته اند. بلندی رتبت و اوج منزلت این در یکدانه ی خزاین عرش الهی، چنان والا. بالاست که در گستره ی ادراک نمی گنجد.
بنابر روایات متعدد و معتبری که از ائمه ی طاهرین علیهم السلام رسیده، حقیقت لیله القدر به وجود فاطمه ی زهرا علیهاالسلام تفسیر شده است. از آن جمله، بیان نورانی امام موسی بن جعفر (ع) در تفسیر آیات آغازین سوره ی دخان می باشد:
مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم علیه السلام شرفیاب شد و در بین سؤالات متعددی که بیان می داشت تفسیر باطن این آیات را جویا شد:
حم و الکتب المبین انا انزلنه فی لیله مبرکه انا کنا منذرین فیها یفرق کل أمر حکیم ( دخان (44): 1- 4. )؛ حم، سوگند به این کتاب روشنگر که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم، ما همواره انذارکننده بوده ایم. در آن شب هر امری براساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می گردد.
امام در پاسخ فرمودند: اما «حم»، محمد (ص) می باشد و «کتاب مبین»، علی علیه السلام می باشد. و اما «اللیله»، فاطمه علیهاالسلام می باشد. ( تفسیر برهان، ج 4، ص 158. اصول کافی، ج 2، ص 326، «کتاب الحجه، باب مولد النبی»، حدیث 4.)
آری، حقیقت لیله القدر، وجو یگانه ی زهراست. و چرا چنین نباشد؟ حال آنکه لیله القدر، ظرف نزول قرآن صامت است و فاطمه، ظرف نزول یازده قرآن ناطق.
انسان های به تکامل و فعلیت رسیده، قرآن ناطقند و این فاطمه است که ظهور یازده کلام الله ناطق گردیده است:
حامل سر مستسر، حافظ غیب مستتر لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
دانش او احاطه بر دانش ماسوا کند لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
( محمد حسین غروی اصفهانی، دیوان: ص 39. )
فاطمه، از نظر حقیقت، باطن لیله القدر است. و ما ادریک ما لیله القدر؛ چه کس را یارای آن خواهد بود تا لیله القدر را درک نماید؟!
لیله قدری و لیک قدر تو مجهول قدر تو نشناختند مردم دنیا.
قدر تو نشناختند مردم دنیا. قدر تو نشناختند مردم دنیا.
( شعر از شیخ علی اکبر مروج (شفیق). مناقب فاطمی در شعر فارسی: ص 108. )
باری، قدر و منزلت فاطمه برای مردمان، نهان است به همان سان که عظمت شب قدر برای ایشان، پنهان است. به دیگر سخن، معرفت حقیقی فاطمه، همان قدر در اوج و دست نایافتنی است که ادراک شب قدر.
او، هان حقیقت یگانه ای است که رازگشای حقایق، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، معرفت وی را هم طراز ادراک شب قدر معرفی می فرماید:
«اللیله»، فاطمه و «القدر»، الله. فمن عرف حق معرفتها فقد ادراک لیله القدر… ( فی تفسیر «انا انزلناه فی لیله القدر» عن الصادق علیه السلام: اللیله، فاطمه و القدر، الله.
فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادراک لیله القدر و انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها. بحارالانوار: ج 43، ص 65. )؛ «لیله»، فاطمه است و «قدر»، الله؛ از این روی هر آن که به شناخت حقیقی فاطمه، توفیق یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است.
امام صادق آن قرآن ناطق بفرموده است و بشنو ای دل آگاه! چو عرفانش بحق کردید حاصل به ادراک شب قدرید نایل.
یکی تفسیر همچون صبح صادق که لیله، فاطمه است و قدر، الله به ادراک شب قدرید نایل. به ادراک شب قدرید نایل.
( آیه الله حسن زاده ی آملی، انسان کامل: ص 214. )
یا فاطمه!
تو حقیقت لیله القدری؛ همان شبی که فیها یفرق کل أمر حکیم؛
پس تو میزان جداسازی حق از باطلی.
یا زهرا!
تو تفسیر لیله القدری؛ همان شبی که ظرف نزول حقیقت قرآن گشته است.
پس تو حقیقت قرآنی و ظرف نزول یازده کلام الله ناطق.
تو آیینه دار تام اسما و صفات پروردگاری.
یا راضیه!
تو باطن لیله القدری؛ همان شبی که مبارکه ( حم الکتب المبین انا انزلنا فی لیله مبرکه. دخان (44): 1 )
است و همان شبی که حاجات بندگان در آن برآورده می شود و دعای ایشان در آن به اجابت می رسد. هنگامه ی ریزش فیوضات، خیرات و برکات بی نهایت الهی.
پس تو سرچشمه ی بی کرانه ی برکت و خیر کثیری.
تو تجلی تمام رحمت ربی.
تو وجیهه ی عنداللهی که عرض نیاز حاجتمندان با وساطت تو به درجه ی اجابت می رسد:
مشکاه نور الله و الزجاجه لیله قدر لیلهابنه من صلت به الملائکه.
کعبه الامال لاهل الحاجه ابنه من صلت به الملائکه. ابنه من صلت به الملائکه.
( آیینه ی ایزدنما: ص 52، به نقل از «الجنه العاصمه». )
یا طاهره!
متحیرم که چه خوانمت؟
تو مظهر واجب الوجودی.
تو معنی جان ممکناتی.
تو جام جهان نمای ذاتی.
تو مظهر جمله ی صفاتی.
تو مجهوله القدری؛ همان گونه که مجفیه القبری.
تنها خدا می داند که در آفرینشت چه کرده است؛ تنها خدا.
جامی از زلال کوثر - محمد تقی مصباح یزدی