نظم ومنظم بودن
همین که برای کارهای ثابت زندگی ات وقت کم می آوری، همین که تو میمانی و زمانت میرود…
همین که «وقت ندارم» ورد زبانت میشود.. همین که «سرم شلوغ» است بهانه همیشگی توست…
همین که خیلی وقت ها احساس میکنی آن چیزی که باید، نیستی!
یعنی وقت های «مرده» در زندگی تو بیداد کرده است…
یعنی ثانیه هایی که میتوانستی با یک خط کتاب، با یک ذکر، با یک فکر، با یک لبخند، از آنها یک «کوه» بسازی برای خودت… «کاه» کرده ای رفته است پی کارش… دقیقه هایی که میتوانستی از آنها بالا بروی را نادیده گرفته ای…
این یعنی جای خالی «برنامه ریزی» در زندگی تو .. خراب کرده همه چیز را…
کتاب مرد رؤیاها را که میخوانی میبینی هم کلاسی های چمران همیشه درحیرت این بودند که او چطور کارهایش را به این سرعت و دقت انجام میدهد.. نه «از» کاری میماند و نه «در» کاری.. سریع و عالی!
که بزرگی به آنها گفت.. فرق چمران با شما این است که او.. وقت «تلف» شده ندارد! و حقیقتا فرق همه علما و شهدا با ما هم در همین است که وقت تلف شده ندارند..
چون برنامه دارند، برای «همه» وقتشان.. و اینها هستند که لیاقت یاری امام را دارند…
منظم بودن، یک ادا و اطفار نیست! یک روش است برای زندگی…
و این یکی از ویژگی های خاص یاران امام است که نظم شاکله اصلی زندگی شان است… یعنی برای رفت و آمدهایشان ساعت دقیق دارند، برای مسیر رفت و برگشتشان برنامه ذکر دارند، برای اوقات انتظارشان مثلا در خرید، در اتوبوس، در مطب، در بانک و.. فکری کرده اند.
و اگر یک ساعت در یک مکانی معطل شوند، تمام آن ۶۰ دقیقه را به زل زدن به در و دیوار نمیپردازند،
اگر استاد دیر بیاید سرکلاس، اگر مجلس ختم دیر شروع شود، اگر پروازشان تاخیر داشته باشد، اگر در ترافیک گیر کنند، اگر در مهمانی همه درباره مد سال حرف بزنند، او، کار دیگری هم دارد که بکند…
غیر از معطل شدن و بد و بیراه گفتن و نگاه کردن و گوش دادن… از پس یک کار مفید دیگر هم برمیآید!..
«نظم» یعنی مفید بودن در همه شرایط.. فارق از محدودیت ها و کاستی ها.
و انسانی که همه عمرش را خودش مدیریت کرده، آنقدر قدرتمند میشود که میتواند علم یاری امامش را نیز بر دوش بکشد…
شروع کن.. منظم باش.. یار باش…