آداب مهمانی
در مثل های زیبای فارسی است که: «رسیده، رسیده خورد»، یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد». ۱
چیزی به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت»، برای برخی چنان تکلف آور و مشقت بار است که برای آن خود را به زحمت های بسیار دچار می کنند و به هر قیمتی شده از مهمان پذیرایی می کنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجای برخی مهمانان هم در این مساله دخالت دارد.
رفت و آمدهای هزینه ساز و خرج تراش و تکلف آور، سبب کاهش دید و بازدیدها و مهمانی ها و موجب قطع رابطه ها یا کاهش و سردی آن می گردد.
درسی از امیر مؤمنان علیه السلام بیاموزیم:
مردی حضرت علی علیه السلام را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط می آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست ؟ امام پاسخ داد:
یکی اینکه از بیرون خانه چیزی برایم تهیه نکنی.
دوم آنکه آنچه را در خانه داری، پنهان و ذخیره نسازی (هر چه داری بیاوری).
سوم آنکه به خانواده ات اجحاف و فشار وارد نیاوری.
مرد گفت: باشد، می پذیرم.
حضرت قبول کرد و مهمان خانه او شد.۲
این حدیث، درسهای عظیم و نکات ظریفی را بیان می کند. بعضی ها به خانواده و همسر خویش زحمت بسیار می دهند و تهیه بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل می کنند تا یک مهمانی آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم می کشد، ولی پزش را آقا می دهد. این نوعی ستم به خانواده است و روا نیست که از سوی مرد انجام گیرد.
در مهمانی رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که برای او چنین و چنان کنند و به «ماحضر» - هر چه که موجود است - قانع باشد، و هم صاحبخانه خرجی را بر خود و رنجی را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایی قرار می گیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب می شود، هر چه که بود، می خورد.» ۳
نیز از آن حضرت روایت است:
«به خانه دیگری چنان وارد نشوید و مهمانی نروید که چیزی نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند.» ۴
این برای حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود.
در ضرب المثل های فارسی است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پای خودش است.»
۱. امثال و حکم، دهخدا، ج ۴، کلمه مهمان
۲. بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج ۷۲، ص ۴۵۱، حدیث ۴
۳. وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۵۶
۴. وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۵۶
کمک مالی به یتیم
و ءَاتَی المَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی القُرْبَی وَ الیتمَی وَ المَسکینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ
و ثروت (خود) را در حالی که دوستش دارد، به مصرف نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده و گدایان، و در [راه آزاد کردن ] بردگان برساند؛ (سوره بقره، آیه 177)
نکته ها و اشاره ها
1.تعبیر «عَلی حُبّهِ» اشاره به این حقیقت است که گذشتن از مال و ثروت برای همه کس کار آسانی نیست، مخصوصاً هنگامی که به مرحله ی ایثار برسد؛ زیرا محبت مال تقریباً در همه ی دل ها وجود دارد، پس نیکوکاران کسانی هستند که در برابر این خواسته ی دل، برای رضای خدا مقاومت می کنند و مال خویش را با آن که بدان علاقه دارند، به دیگران می بخشند.
چند روزی ز قوی دینان باش در پی حاجت مسکینان باش
شمع شو شمع، که خود را سوزی تا به آن، بزم کسان افروزی
2.در این آیه ارتباط با خدا، ارتباط با مستضعفان، تعاون اجتماعی و ارتباطات اخلاقی در کنار هم مطرح شده است تا نشان دهد که مؤمن نیکوکار به همه ی این ابعاد توجه می کند.
3.بخشش های مالی و پرداخت مالیات واجب، هر دو لازم است.
برخی از مردم در مواردی به مستمندان کمک می کنند ولی مالیات های واجب خود را نمی پردازند و برخی دیگر همین که حقوق واجب را پرداختند، نسبت به فقرا و محرومان بی تفاوت می شوند، اما نیکوکار کسی است که به هر دو توجه کند.
آموزه ها و پیام ها
1.امدادرسانی را از خویشاوندان و کودکان بی سرپرست شروع کنید.
2.برای امدادرسانی از اموال دوست داشتنی خود بگذرید.
3.بخشش های مستحبی، شما را از پرداخت مالیات واجب زکات بازندارد.
منبع: تفسیر قرآن مهر، جلد دوم، صفحه 93
دو چیز مایه هلاکت مردم است
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید:
أَهْلَکَ النّاسَ إِثْنانِ خَوْفُ الْفَقْرِ وَطَلَبُ الْفَخْرِ(1)
ترجمه
دو چیز مردم را به هلاکت افکنده است، وحشت و ترس از فقر و تمنای افتخارات موهوم!
شرح کوتاه
اگر درباره علل افزایش تجاوزها، سرقت ها، رشوه خواری ها، دزدی ها، کم فروشی ها در اشکال مختلف، و همچنین تلاش های بی رویه آزمندانه و چپاولگرانه جمع کثیری از مردم دقت کنیم، می بینیم که دو عامل فوق اثر عمیقی در پیدایش این رویدادها دارد، عده ای با داشتن همه چیز، فقط به خاطر ترس از فقر و یا به قول خودشان برای تأمین آینده، دست به کار خلافی می زنند، و جمعی نیز آرامش زندگی و روح خود را فدای چشم هم چشمی ها و جلب افتخارات موهوم می کنند; در حالی که اگر این دو صفت زشت را رها کنند، به آسودگی زندگی خواهند
نمود.
1. تحف العقول.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
خجالت مرد فقیر..!!
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره می ساخت و او آنرا به یکى از بقالی های شهر می فروخت،آن زن کره ها را بصورت دایره های یک کیلویى میساخت.
مردپس ازفروختن کره ها،در مقابل مایحتاج خانه رامی خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود، او از مردفقیر عصبانى شدو روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمیخرم،تو کره را بعنوان یک کیلو به من می فروختى در حالیکه وزن آن 900 گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت : ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را بعنوان وزنه قرار دادیم! مرد بقال از شرمندگی نمی دانست چه بگوید …!!!!
یقین داشته باش که : به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته میشود…
این یعنی از هر دست بدهی از همان دست میگیری..
مسافرت به شرط عبرت آموزی
- مسافرت های نوروزی باید همراه با عبرت آموزی از دیدن پدیدهها و توجه به دنیای آخرت باشد
در ایام نوروز و بهار که طبیعت دو باره زنده میشود و زمینِ مرده، بیدار و رستاخیر طبیعت است؛ مسافر مؤمن را به یاد آخرت می اندازد: «يُخْرِجُ الْحَيَ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ[روم/19] او زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون خواهد آورد و زمين را پس از مردنش حيات میبخشد، و به همين گونه روز قيامت(از گورها) بيرون آورده میشويد.»
در آیه 9 سوره روم، عبرت آموزی از گذشتگان را به انسانهای مسافر تذکر میداد؛ در آیه اخیر، عبرت آموزی از طبیعت را به انسان یادآور میشود؛ طبیعتی که رویش آن در بهار، بعد از مرده بودن زمین در زمستان، بیانگر زنده شدن و برخاستن مجدد انسان از قبر، بعد از مردن اوست.دیدگاه عبرت آموزی مؤمن از آثار گذشتگان، باید سیر و سمت آخرتی و معنوی داشته باشد. مسافر مؤمن، در ایام نوروز و با دیدن رویش طبیعت و مناظر طبیعی، پی به رویش اعمال انسانها در آن جهان خواهد برد.