شرح دعا اللهم عرفنی نفسک
خدایا خودت را به من بشناسان؛ که اگر خودت را به من نشناسانی، پیغمبرت را نمی شناسم.
خدایا پیغمبرت را به من بشناسان؛ که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، حجّت تو را نمی شناسم.
خدایا حجّت خودت را به من بشناسان؛ که اگر حجّت خود را به من نشناسانی، از دینم گمراه میگردم.
چون دعای شریف متضمّن سه جمله است، هر یک از این سه جمله را جداگانه تفسیر مینماییم.
جمله اوّل:
«اَللّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ؛ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ». (اصول کافی، کتاب الحجة باب الغیبة، حدیث ۵)
شرح و تفسیر:
معرفت خدا، شناختن خدا به هستی و صفات جلال و جمال او است که مقول به تشکیک است و مراتب و درجات متفاوت دارد و به حسب مراتب آثار آن در اخلاق و کردار و رفتار شخص عارف نیز تفاوت دارد.
در حدیث است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود:
«مَنْ عَرَفَ اللّه َ وَعَظَّمَهُ، مَنَعَ فاهُ مِنَ الْکَلامِ وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعامِ وَعَنّی نَفْسَهُ بِالصِّیامِ وَالْقِیامِ»؛
«هرکس خدا را بشناسد و تعظیم کند، دهان خود را از کلام (بیهوده و غیر ذکر و اطاعت او) و شکم خود را از طعام (حرام و زیادتر از مقدار لازم) منع مینماید و خود را با روزه و ایستادن به نماز و عبادت به زحمت میاندازد».
خوف و خشیت، رضا و تسلیم، توکّل و استقامت، صبر و شجاعت و خلاصه همه صفات حمیده، میوه درخت معرفت و خداشناسی است. هرچه معرفت کامل تر باشد، این صفات نیز در انسان کامل تر میشود. محبّت و دوستی خدا که از اعظم درجات و متعالی ترین مقامات است، محصول معرفت است؛ زیرا انسان هرکس و هرچیزی را که دوست میدارد، برای این است که او را به کمالی از کمالات متصف میداند؛ عالم را برای علمش، بخشنده را برای بخشش، جمیل و زیبا را برای جمال و زیبایی اش، قادر و توانا را برای قدرت و توانایی اش و رحیم را برای رحمت و مهربانی اش، و خلاصه هرکس را که دوست میدارد، برای این است که او را دارای وصفی از کمال میشمارد. چون حب به کامل و کمال، فطری بشر است و برحسب این فطرت، وقتی به خدا معرفت پیدا کرد که کمال مطلق و جامع جمیع کمالات و بخشنده هر کمال به هر صاحب کمال است، او را دوست خواهد داشت و هرچه را به او تعلق دارد، از آن جهت که وابسته به او است، دوست میدارد و دعایش این دعا میشود.
«اَللّهُمَّ ارْزُقْنِی حُبَّکَ وَحُبَّ مَنْ یُحِبُّکَ وَحُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یُوصِلُنِی إِلی حُبِّکَ»؛
«خدایا روزی من فرما دوستی خودت و دوستی هر کس که تو را دوست میدارد و دوستی هر عملی که مرا به دوستی تو میرساند».
و در مناجاتش با خدا، او را این گونه توصیف مینماید:
«أَنْتَ الَّذِی أَزَلَّتِ الاْءَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبّائِکَ حَتّی لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَئُوا إِلی غَیْرِکَ»
«تویی آنکه بیگانگان را از دلهای دوستانت میبری تا غیر از تو کسی را دوست نداشته باشند و به غیر تو پناه نبرند».
و حاصل آنکه آثار معرفت، باید در اعمال و رفتار انسان ظاهر باشد؛ چون اگر آثار آن نباشد، از عدم اثر پی به عدم مؤثر میبریم. و از جمله علایم معرفت، شوق به عبادت و دعا و مناجات و خلوت با حضرت قاضی الحاجات و انجام تکالیف و فرایض است که در عارف به خدا و عارف به آثار و برکات دعا و عبادت و اطاعت باید وجود داشته باشد.
بالجمله( به طور کلی) تفاوت مراتب معرفت از تفاوت تعهدات دینی و التزامات اسلامی افراد معلوم میشود. هرچند طریق معرفت صاحبان مراتب، مشاهده آثار و مصنوعات و مخلوقات باشد که جمیع خردمندان در آن شرکت دارند؛ از انبیا تا افراد عادی، چنان که در قرآن مجید میفرماید:
«وَکَذلِکَ نُرِیآ إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّموَاتِ وَالاْءَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»؛ (انعام/75)
«و همچنین ما به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را ارائه دادیم تا به مقام اهل یقین رسد».
لذا اگرچه همه سالک این راه میباشند امّا سلوک و وصولشان به مقصود برحسب مراتب عقول و صفای باطن آنها مراتب و درجات دارد و همان طور که حضرت خلیل الرحمن علیه السلام به ملکوت آسمانها و زمین و طلوع و غروب کواکب بر وجود خدا استدلال نمود، دیگران هم استدلال مینمایند؛ امّا بعضی معرفتشان چنان ضعیف است که در کمترین ابتلا و فشاری که بر آنها وارد شود، به هر کسی ملتجی میشوند و در برابر هرکس تضرّع و تذلّل مینمایند؛ ولی ابراهیم خلیل چنان در اوج ایمان قرار گرفته بود و علم ثابت و یقین جازم داشت که وقتی او را با منجنیق به سوی آتش انداخته بودند جبرئیل امین به او گفت: «أ لک حاجة؛ آیا حاجتی داری؟ » فرمود: «أمّا إلیک فلا؛ به تو حاجتی ندارم.»
این اظهار بی نیازی حضرت خلیل الرحمن از مثل روح الامین و التجا او به خدا برای معرفتش به خدا و صفات کمالی او بود. او ماسوای خدا را به خدای تعالی نیازمند و مغلوب و مقهور او میدانست، لذا اظهار نیاز به غیر خدا در آن حالت بسیار حساس و خطرناک از او ظاهر نگردید.
عظمت علی علیه السلام
6 ـ در خطبه 109 مي فرمايد: ما درخت نبوّتيم، درخت نبوّت در خاندان ما ريشه دارد و فيض رسالت در اين خانواده فرود ميآيد و فرشتههاي خداي متعال به خاندان ما رفت و آمد دارند و قرارگاه علم، ما هستيم و چشمهسار حكمتها ماييم: «نحْن شجرة النبوّة ومَحَطُّ الرّسالة ومختلف الملائكة ومعادن العلم ويَنابيع الحِكَم».
كانون و كان علم و حكمت، علي و اولاد علي (عليهمالسلام) هستند و همانگونه كه قرآن كريم در تشريح حكمت، گويا و رساست، امير مؤمنان (عليهالسلام) نيز كه شاگرد بارز اين كتاب و قرآن ناطق است، بهترين بيانگر حكمت خواهد بود.
وصفي را كه خدا براي قرآن بيان فرمود، علي (عليهالسلام) نمونه آن صفت را براي خود تشريح ميكند؛ خدا در عظمت قرآن ميفرمايد: (لو أنزلنا هذا القران علي جبلٍ لرأيته خاشعاً متصدّعاً من خشية الله) آنقدر اين قرآن وزين است كه اگر آن را بر كوه نازل كنيم، كوه متلاشي مي شود.
همانگونه كه هضم مسائل سنگين، براي همه ميسّر نيست و بسا افرادي را به صداع و سردرد مبتلا ميكند، معارف بلند قرآنْ كوه را به صداع، تفرّق و تلاشي مبتلا ميكند. و اين مَثَلي است كه ممثّل را روشن ميسازد: (وتلك الأمثال نضربها للنّاس). [1]
امير مؤمنان (عليهالسلام) نيز پس از درگذشت سهل بن حنيف انصاري، كه از اصحاب ديرينه و شاگردان مكتب مولي الموحدين بود، فرمود: اگر كوه بخواهد محبّتم را هضم كند، متلاشي ميشود: «لو أحبّنى جبلٌ لتهافت»؛ [2] يعني تحمّل محبّت، هضم ولايت و معرفت
[1] ـ سوره حشر، آيه 21.
[2] ـ نهج البلاغه، حكمت 111.
حكمت علوي ،ص 25
علي (عليهالسلام) مقدور كوه نيست، همانگونه كه هضم معاني بلند قرآن، مقدورش نيست.
عظمت علی علیه السلام
3 ـ آن حضرت در خطبه 189 در بيان مقام علمي خود، ميفرمايد: «أيّها النّاس! سلونى قبل أن تفقدونى فلأنا بطرق السماء أعْلم منّى بطرق الأرض».
در اين كلام، آن حضرت براي خود دو نشئه قايل است، چنان كه جهان نيز دو نشئه دارد: عالَم ظاهر و عالَم باطن، عالَم غيب و عالَم شهادت. ايشان ميفرمايد: جنبه غيبي من قويتر از جنبه شهادت من است! آگاهي من به علوم آسماني بيش از آگاهي من به علوم زميني است! زيرا غيب، قويتر از شهادت است و با خبران از غيبِ عالَم، قويتر از مرتبطان به عالَم شهادت هستند.
4 ـ در خطبه 175 ميفرمايد:
واللّه لو شئتُ أن أُخبر كلّ رجلٍ منكم بمخْرجه وموْلجه وجميع شأنه لفعلتُ! ولكن أخاف أن تكفروا فىّ برسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ألا وإنّى مُفْضيه إلي الخاصّة ممّن يؤمّن ذلك منه.
سوگند به خدا! اگر بخواهم جريان زندگي شما، آغاز و انجام آن و ورود و خروج شما را در كارها تشريح كنم، ميتوانم؛ چون از گذشته و آينده شما به اذن خدا آگاهم؛ ولي خوف دارم كه تاب نياوريد و بگوييد: چون رسول خدا چنين نفرمود و علي (عليهالسلام) ميگويد، پس علي (عليهالسلام) از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بالاتر است و اين مسأله، زمينه انحراف فكري شما را فراهم سازد. آگاه باشيد كه با مواليان مورد اطمينان، بعضي از اسرار عالم را در ميان ميگذارم. اين نمونهاي از احاطه علمي علي (عليهالسلام) به جهان غيب است وجهان غيب بر جهان شهادت احاطه دارد.
5 ـ در خطبه 158 خود را سخنگوي وحي معرفي ميكند و ميفرمايد:
ذلك القرآن فاسْتنطقوه ولنْ ينطق ولكن أُخبركم عنه ألا إنّ فيه علم ما يأتي والحديث عن الماضي و دواء دائكم ونظم ما بينكم.
قرآن سخن ميگويد، شما از قرآن بپرسيد ولي هرگز حرف نميزند؛ ليكن من سخنگوي قرآنم و شما را از محتواي آن آگاه ميسازم. آگاه باشيد كه علم آينده، سخن از گذشته، داروي دردها و نظم امور زندگي شما در قرآن است.
حكمت علوي ،ص22
کیفر ترک آموزش دینى فرزندان
? پیامبر اکرم (ص) به برخى کودکان نگریستند و فرمودند:
واى بر فرزندان آخر الزمان از ناحیهٔ پدرانشان!
? پرسیده شد: اى رسول خدا! آیا از آن رو كه پدرانشان مشرکاند؟
? فرمودند: نه، بلکه از پدرانى که مؤمناند و به فرزندانشان چیزى از واجبات دینى نمىآموزند، بلکه آنان را از آموختن منع مىكنند و به سود اندکى از دنیا که از فرزندانشان به ایشان مىرسد، راضى مىشوند و من از آنها بیزارم و آنان نیز از من بیزارند…
? مفاتیح الحیات_آیت الله جوادی آملی
نقش عبادت در پيدايش نور علم
از نگاه متون اسلامى، عبادات، نقشى بنيادى در پيدايش و تداوم فروغ علم دارند. از اين رو، هدف احاديثى كه علم را برتر از عبادت مى دانند، تضعيف يا انكار نقش سازنده عبادت در كنار علم نيست؛ بلكه تأكيد بر همراه ساختن عبادت با علم و برحذر داشتن از عبادتِ ناآگاهانه است كه نه تنها بى ارزش، بلكه خطرآفرين است.