زیبایی پوشش
یکی از امتیازات انسان، در مقایسه با موجودات دیگر، تهیه پوشش مناسب برای اندام خویش است. بر این اساس، لباس پوشیدن یکی از شؤون و ویژگی های انسان است. لباس، افزون بر حفظ انسان از سرما و گرما و برف و باران و یاری دادن وی در حفظ عفت و شرم، در آراستگی و زیبایی آدمی نیز نقشی مهم ایفا می کند و می توان آن را نشان دهنده گرایش اعتقادی فرد و تعلق وی به فرهنگی خاص دانست. قرآن کریم ضمن نعمت و هدیه خداوند خواندن لباس به کارکردهای مختلف آن اشاره می کند و می فرماید: «ای فرزندان آدم، برای شما لباسی فرو فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه زینت شما است و لباس تقوا بهتر است. این از آیات خداوند است. باشد که متذکر شده پند گیرید.» (اعراف/27)
در این راستا، پوشش اعضای جنسی به دلایل گوناگون از اهمیت بیش تری برخوردار است. برابر متقن ترین کتاب آسمانی، قرآن و دیگر کتب مقدس، تاریخ رویکرد آدمیان به پوشش از نخستین انسان ها یعنی حضرت آدم و حوا آغاز می شود. در قرآن کریم آمده است: «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة؛ و آنگاه که آدم و حوا از آن درخت ممنوع چشیدند، پوشش خود را از دست دادند (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند.» (اعراف/22)
بر اساس پژوهش ها، از آغاز پیدایش انسان، هر یک از زن و مرد کوشیده است تا پوشش مناسب خود را تهیه کند. آدمی نخست با برگ درختان، سپس با پوست حیوانات و بعدها با دست بافت های خود، خویش را پوشاند. تمام کسانی که زندگی بشر و تحولات آن را ارزیابی کرده اند. بر این تلاش تاکید ورزیده اند؛ برای نمونه دکتر شیبانی در کتاب «تاریخ تمدن »، با اشاره به این که تمدن سومری ها از نخستین تمدن های بشری است، می نویسد: «نخستین دسته ای از نژاد انسان که در این نواحی متمرکز شدند و نخستین شهر حقیقی را بنا نهادند، سومری ها بودند؛ و چون سرزمین آن ها بی اندازه حاصلخیز بود، در سال دو مرتبه محصول برداشت می نمودند و به گله داری و پرورش دام می پرداختند و از الاغ و گوسفند و بز و گاو نر استفاده می کردند. از پشم و کرک بز پارچه تهیه می نمودند و از پارچه های کتانی که به آن نام گاد، (gud) می دادند، البسه (انواع لباس) درست می کردند.»
خوشبختانه با پیشرفت صنعت و دست یافتن به منابع و ابزار جدید، پوشش نیز از تغییرات تکاملی بهره مند گردید و انسان به پوشاک مناسب تر دست یافت. نکته قابل توجه آن است که اگر چه حیات آدمیان از همان آغاز با «پوشش » پیوند خورده است، به دلیل وجود نوعی احساس حیای طبیعی در جنس ماده، زنان در طول تاریخ در امر پوشش تلاش و جدیت بیش تر از خود نشان داده اند.
دانشمندان، در مورد علت اشتیاق و جدیت بیش تر زنان، نظرهای گوناگون ارائه داده اند؛ بسیاری ریشه اشتیاق بیش تر زنان به پوشش را طبیعت آنان دانسته اند. دکتر فخری، دانشمند فیزیولوژیست مصری، در این باره می نویسد: نوعی احساس حیا در حیوانات وجود دارد؛ زیرا میل به اختلاط جنسی در حیوانات به صورت ادواری است؛ یعنی در مقاطع خاصی از زمان چنین میلی وجود دارد و در مقاطع دیگر زمانی تمایلی به آمیزش جنسی در آنان به چشم نمی خورد. در چنین مواقعی، آنان نوعی احساس حیای تناسلی دارند. بنابراین، ممکن است بگوییم اصل و مبدا احساس حیا، همان احساس طبیعی جنس ماده در مورد حیا است و به همین جهت، می بینیم نوع احساس حیا در زنان از مردان قوی تر است.
ویل دورانت نیز می گوید: «شرمگینی، خاص نوع انسان نیست و شباهت آشکاری دارد به کراهت حیوان ماده از جفت شدن در غیر فصل جفت جویی یا خارج از حد معتاد آن. مسلما ریشه شرمگینی نیز از همین جا است.»
در مقابل، ویلیام جیمز، روان شناس معروف، حیا را امری اکتسابی می داند و می نویسد: «زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند….» یکی از محققان سبب گرایش زنان به حیا را چنین توضیح داده است: «خودداری از انبساط و امساک در بذل و بخشش، بهترین سلاح برای شکار مردان است… مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آن که بداند، حسمی کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و دقت عالی خبر می دهد.»
شوپنهاور نیز حیای زن را رهاورد پیمان پنهانی زنان برای افزایش ارزش و جذابیت خود و وادار ساختن مرد به جست و جو می داند.
طبق این دیدگاه، حیا امری غریزی نیست؛ به نوعی در نهاد زنان ریشه دارد و از سرشت خاص آنان بر می خیزد.
به هر حال، به گواهی متون تاریخی، در میان اکثر قریب به اتفاق ملتها و کشورهای جهان حجاب زنان معمول بوده است. مؤرخان، به ندرت از اقوامی بدوی که زنانشان دارای حجاب مناسب نبوده یا برهنه در اجتماع ظاهر می شدند، نام می برند. تعداد این اقوام آن قدر اندک است که در مقام مقایسه قابل ذکر نیستند.
از این رو، می توان نتیجه گرفت: در اقوام بدوی و غیرمتمدنی که زنانشان حجاب مناسب نداشتند، وجود برخی موانع، سبب جلوگیری از بروز استعدادهای طبیعی و فطری زنان شده یا عواملی ناشناخته انحراف آنان از مسیر فطرت را رقم زده است.