وز یاد او چنان شدم که او شدم
در ذکر الله و یاد خدا، اهلش می دانند که چه اتفاقی می افتد. همین قدر خودش، خودش می شود، وز یاد او چنان شدم که او شدم چنان که خداوند سبحان می فرماید:
(کل شی ء هالک الا وجهه.) (قصص/88)
هر چیز جز روی [ یعنی: ذات و یا اسما و صفات ] او نابود است.
و نیز می فرماید:
فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین… (سجده/17)
هیچ کس نمی داند که چه چشم روشنی هایی برای آن ها مخفی شده است.
و آیه ی شریفه ی (الا بذکر الله تطمئن القلوب) (رعد/28)؛ (هان! تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرند) به حسب حصر مستفاد از تقدیم ما حقه التاخیر، سبب اطمینان و آرامش دل ها را منحصرا ذکر الله می داند، و از میان اسما هم خصوص الله ذکر شده است. عجب آیه ای است که جامعیت و مانعیت دارد!
بنابراین، آیا ما که آرامش نداریم، می توانیم بگوییم ذاکریم؟! آیا می شود تمام بزرگان و علما در دعوی این گونه مطالب اشتباه کرده باشند؟! آیا در امور تکوینیه این همه اشتباه از عقلا ممکن است؟! آیا ممکن است عاقلی به جای حمام، لباس های خود را در مسجد بیرون بیاورد؟ و یا در حمام، به جای مسجد به نماز بایستد؟! و به ماست بگوید چه فسنجان خوبی؟! یا به فسنجان بگوید چه ماست شیرینی؟! آیا ممکن است چنین اشتباهاتی در امور تکوینیه از عقلا صادر شود؟ اگر ممکن نیست، پس مشاهدات و حالاتی که آن ها از مراتب شهود و معرفت ادعا می کنند، نیز خطا و اشتباه نیست، بلکه واقعیت دارد، و ما که از حالات و مشاهدات آن ها محرومیم نباید منکر آن ها باشیم.
در محضر آیت الله بهجت - محمد حسین رخشاد
زود ببر، برو تا مهدی نبیند
زود ببر، برو تا مهدی نبیند
بعضی را دیده و یا شنیده بودیم که خیلی در انفاق عجیب و غریب بودند. زمانی مستحقی به در خانه ی مرحوم آخوند خراسانی می آید، و از ایشان درخواست کمک می کند، ولی ایشان وجهی نداشته که به وی بدهد، لذا قالیچه ی اطاق شخصی خود را جمع می کند و به او می دهد و می گوید: زود ببر، برو، تا مهدی (پسر مرحوم آخوند خراسانی) نبیند!
در محضر آیت الله بهجت - محمد حسین رخشاد
از نهجالبلاغه چه؟
علی علیهالسلام تنها یک حکمران نبود که فقط احکام و دستورات صادر نموده و بر مردم تحمیل کند، و آنها نیز اجرا نمایند، بلکه صاحب و حامل رسالتی است که از جانب خدا و رسول به او تفویض شده است، و ایشان منتهای کوشش خود را در بیدار کردن مردم و تبیین رسالت به کار بست. بنابراین، امام (ع) در جهت دادن مردم به سوی خواست اسلام، تلاش فراوان انجام داد، و این به وسیلهی تعلیم و آموزش و ایراد خطبهها و انجام سفارشات است… و تاکنون دیده نشده است که کسی همانند امام علی (ع) در رهنمود و جهت دادن به ملت و امت اسلامی، این چنین ثروت فرهنگی از خود به جای گذارده باشد. و این با وجودی است که بعد از علی (ع)، حکامی که زمام امور مسلمین را به دست گرفتند، با این میراث فرهنگی، و نشر و پخش آن، به شدت مبارزه نمودند، اما برخلاف میل آنها، مقدار زیادی از این میراث عظیم حفظ شد و به دست نسلهای بعدی از امت اسلامی به شکلهای گوناگون، رسید. در سال چهارصد هجری، سید رضی (رحمه الله) بر آن شد تا این گنجینهی عظیم را حفظ کند. اما از آنجائی که این مرد فقط جنبهی ادبی را مد نظر داشت، تنها از این دیدگاه، به جمعآوری پرداخت و کلمات را فقط از جنبهی بلاغت و ادب جمع نمود، گر چه جهات دیگر این میراث فرهنگی دارای ارزش بینهایت و والائی است، اما سید رضی آنها را نادیده گرفت. او در مقدمهی نهجالبلاغه میگوید: «گویا آنچه را که از این سخنان انتخاب نمودهام فصلهای نامنظم و سخنان زیبای غیر متوالی است، زیرا من قصد نداشتم که نکتهها و درخشندگیهای گرانبار این سخنان را به ترتیب بیاورم» روشن است که سید رضی از آنجا که این کتاب را «نهجالبلاغه» نام نهاده، نظر او، جنبهی ادبی و بلاغت آن بوده است، در حالی که سخنان امام (ع) تبیینکنندهی حیات و التزام به تعهد و مبارزه و تلاش در این راه است و خوب بود این کتاب مقدس را به «نهج الحیاه» یعنی «روش زندگی» و یا «نهج النضال» یعنی «روش مبارزه» و یا «نهج الجهاد»یعنی «راه جهاد» نام مینهاد. اما خواست سید رضی، جنبهی ادبی و ادبیات بوده و لذا آن را «نهجالبلاغه» نام نهاده است، و علیرغم اینکه امام در سخنان و خطبههای خود بلاغت و فصاحت را مد نظر نداشته، بلکه این جنبه (یعنی زیبائی ظاهر سخن) در ضمن مطالب مهم دیگر به کار رفته است و هدف امام در بیانات خود، تبیین مفاهیم حیات و رسالت انسانی و مبارزه در راه آن است. بدین علت سید رضی از آوردن بسیاری از سخنان امام (خطبهها و نامهها)، اهمال ورزیده و غالبا در نهجالبلاغه این چنین نوشته شده است: «از خطبههای او علیهالسلام» و یا «از نامههای او علیهالسلام». با این حال، سید رضی مدعی نیست که تمام سخنان بلیغ و فصیح امام را به دست آورده باشد و تصریح نموده که در پایان هر بابی اوراقی خالی باقی گذاشته تا آن بابها را پس از دسترسی به دیگر سخنان امام، تکمیل نماید، و این متن گفتار اوست: «به صورت جداگانه برای هر موضوع بابی باز کردم و از آن صفحاتی سفید ترک نمودم که مقدمهای باشد جهت پیگیری و حصول، تا شاید در آیندهی نزدیک یا دور به دیگر سخنان امام علیهالسلام دسترسی پیدا کنم».
اخیرا یکی از دانشمندان، با کوشش مستمر و مداوم بر آن شده که بقیهی سخنان امام (ع) را جمعآوری نموده و مجلاتی تحت عنوان «نهج السعاده فی مستدرک نهجالبلاغه» به چاپ رسانده است.
در حقیقت، نهجالبلاغه جائی بزرگ برای خود میان دانشمندان امت اسلامی باز نموده و اندیشمندان و متفکرین نامی، به آن بهای زیادی داده و هم اکنون بیش از (102) شرح برنهجالبلاغه نوشته شده است. از این شارحین، میتوان «شیخ محمد عبده»، «علامه شیخ عبدالحمید محی الدین»، «سید عبدالعزیز سیدالاهل»، «دکتر صبحی صالح» و اخیرا دانشمند مسیحی و ادیب مشهور «جورج جرداق» را نام برد.
تصویر زندگی در نهج البلاغه - حسن موسی صفار
منزلگاه آخرین
آن هنگامی که شیخوخیت، بر جسم مبارک امام (ع) مستولی گشت، برای ایشان فرصتی پیش آمد و حکومت و رهبری امت اسلامی بعد از تحولات و اتفاقات گوناگون، به دست او سپرده شد. در این مدت کوتاه یعنی دوران زمامداری آن حضرت، الگویی عالی از حکمران اسلامی از خود ارائه نمود. زیرا مبادرت به اجرای احکام اسلام کرد و علیرغم تحمل سختیها و مشکلات، شکل کاملی از عدالت اسلامی را به جهان ارائه نمود.
او هیچگاه حاضر نشد برای رسیدن به هدف، دست به سیاستهائی غیر مکتبی، بزند. و معامله و کنار آمدن با افرادی چون «طلحه» و «زبیر» و «معاویه» را برای رسیدن به جامعهی اسلامی و امت موحد، رد کرد. در حالی که عدالت اجتماعی را به زیباترین شکلی پیاده نمود، و در این راه هیچگاه افراد نزدیک خود را بر دیگران برتری و ارجحیت نداد، و حتی در تضییع حق، تعارفی هم به دوست و برادر خود نکرد.
تصویر زندگی در نهج البلاغه - حسن موسی صفار
دوران کهولت سن
بعد از وفات پیامبر گرامی (ص)، علی (ع) مخالفت حکیمانهای بر ضد یک روند انحرافی که برای امت اسلام حاصل شده بود، رهبری نمود و این مخالفت تبدیل به رهبری شرعی و دینی که خداوند سبحان او را برگزیده بود، شد. و این گزینش در علی (ع) مجسم و متبلور، بود. هنگامی که ایشان انقلاب و مبارزهی حقطلبانه خود را در آن هنگام به صلاح امت اسلامی و رسالت رسول خدا (ص) ندید، از حقوق حقهی خود چشم پوشید. در آن موقع، علی (ع) تسلیم اوضاع حاکم نشد، و انزوای در خانه را برنگزید و به عنوان تماشاچی در صحنهی نمایش، نماند، بلکه یک جریان مخالفتآمیز حکیمانهای را بر علیه حکومت وقت، رهبری نمود و با غنیمت فرصتها، برای نشر عقاید حقهی اسلام و اصول صحیح آن، اقدام فرمود. در این هنگام، حضرت ایشان به پرورش مجموعهای از کادرهای متعهد پرداخت و باعث قیام و انفجار همگانی علیه فساد و باطل شد، افراد متعهدی نظیر «ابوذر» که تمرد و مخالفت خود را بر ضد استبداد اموی، اعلام نمود. و نیز «عمار بن یاسر» که نقش فعالی در برپائی حکومت حق علی (ع) داشت، و همینطور کسانی چون: «محمد بن ابیبکر» و «مالک اشتر» و «هاشم المرقال»…
تصویر زندگی در نهج البلاغه - حسن موسی صفار