وَ الُمحامینَ عَنْهُ؛ و حمایت گران از آن حضرت
۶. وَ الُمحامینَ عَنْهُ؛ و حمایت گران از آن حضرت.
دفاع از اندیشه مهدویت، بر همگان شایسته و لازم است. فردی که دوست دارد زندگی اش را رنگ مهدوی ببخشد، باید عارفانه و عاشقانه از حضرت دفاع کند؛ اگر چه خداوند متعال، در سوره بقرة، آیه ۱۳۷ حمایت و کفایت خود را از مسلمانان اعلام کرده است: «فَسَیَکفِیکهُمُ اللَّهُ»؛ لذا خداوند متعال قطعاً جانشین خودش، یعنی امام مهدی را حفظ وحمایت میکند؛ اما ما هم وظیفه ای داریم که در این فراز، اعلام میکنیم.
نمونه ای از حمایت ولی خدا درسوره آل عمران، آیه ۵۲ آمده است.
یکی از الگوهای حمایت از دین و اولیای الهی، حضرت ابو طالب است. ابوطالب علیه السلام بزرگ مکه و قریش، با زبان و قدرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حمایت میکرد، تا جایی که حضرت را بر فرزندان خود مقدم میداشت. در تهدیداتی که دربارة پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میشد با قدرت با مخالفان برخورد میکرد.
زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با جمعی از یارانش در محاصره ی اجتماعی اقتصادی قرار گرفته بودند، ابوطالب علیه السلام شبها جای خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را تغییر میداد و فرزندش علی علیه السلام را به جای او میخواباند که اگر سوء قصدی پیش آمد، جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در سلامت باشد.
ابوطالب گاهی شخصاً شمشیر دست میگرفت و از حضرت پاسداری میکرد. کفار همین که بزرگ مکه و قریش را حامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میدیدند از حرکات ایذائی خود صرف نظر کرده، متفرق میشدند.
در یکی از روزها ابوطالب، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیافت و خیال کرد دشمنان، حضرت را گروگان گرفته یا شهید کرده اند. فوراً بنی هاشم را جمع و همه را مسلح نمود و هر یک را برای انتقام به سراغ یکی از بزرگان کفار فرستاد.
بعضی تصور کرده اند که این همه حمایت ابوطالب علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به سبب آن بود که حضرت، فرزند برادرش بود و این حمایت، جنبه عاطفی داشت، غافل از اینکه:
۱. عاطفه انسان نسبت به فرزند خود، بیش از برادرزاده است و ما
می بینیم که ابوطالب فرزند خود را فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میکرد.
۲. اگر عاطفه عمو بودن سبب این همه محبت است، چرا ابولهب، عموی دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این همه کار شکنی میکرد؟
۳. سایر بنی هاشم که از قبیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند و حتی به حضرت ایمان هم آوردند و در مشکلات نیز سهیم بودند، هیچ یک به اندازه ابوطالب علیه السلام ایثار و فداکاری از خود نشان نمی دادند.
بنابراین هیچ تحلیل و تفسیری برای آن همه ایثار در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جز ایمان قلبی وی در کار نیست.
پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنان شیفته مکتب میشدند که برای مسایل عاطفی جز در مواردی که خود اسلام مانع میشد- حسابی باز نمی کردند. منتظران نیز باید این گونه باشند. محور، حجت خداست و باید برای حمایت از او برای امور دیگر، حسابی باز نکنند.
یأس از رحمت
آیت الله حائری شیرازي
در سورۀ حمد پس از بسم الله و بعد از «الحمد لله»، دوباره «الرحمن الرحیم» تکرار شده است. چرا؟ به این خاطر که رحمت، اساسیترین مسأله در حضور قلب و توجه انسان است و تا رحمت الهی شناخته نشود، دریچۀ قلب انسان باز نمیشود.
از دلایلی که انسان از رحمت خدا مأیوس میشود، نشست و برخاست با غافلین است. در دعای ابوحمزه میخوانیم که « اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني فِي الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيسْتَني»: «شاید در گروه غافلین من را دیدهای که از رحمتت مأیوسم کردهای»! اگر انسان با غافلین باشد از رحمت خدا مأیوس میشود و اگر متوجه رحمت خدا شود، ذاکر میگردد.
موازنه و تعادل بین جسم و روح
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا
امام سجاد (ع) در این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق )) به پیشگاه خدا عرض می کند: بارالها! بر محمد و آلش درود فرست و هیچ درجه ای از من بین مردم بالا مبر جز آنکه مرا معادل آن منزلت و مزیت ، در نزد خودم پست گردانی .
از جمله مسائل مهم در زمینه مکارم اخلاق و سجایای انسانی ، موازنه و تعادلی است که باید همواره بین روح و جسم و حالات درونی و حرکات برونی انسان وجود داشته باشد تا در پرتو آن آدمی بتواند در مقابل رویدادهای خوب و بد و پیشامدهای مطبوع و نامطبوع کرامت خلق محافظت کند. به خواست خداوند موضوع سخنرانی امروز بیان موازنه و تعادل بین جسم و روح است .
عن علی علیه السلام قال : فی تصاریف الاحوال یعرف جواهر الرجال
علی (ع) فرموده است : در دگرگونی حالات گوهر وجودی و لیاقت درونی مردان شناخته می شود.
یک فرد اداری یا پیشه ور عادی که شغل متوسطی دارند و نسبت به مردم متواضع اند اگر به علت یا عللی ناگهان ترقی کنند و در جامعه ، رفعت یابند، عضو اداره رئیس شود و پیشه ور متوسط سرمایه دار گردد، قهرا این بلندی مقام در روحیه آن دو اثر می گذارد: ممکن است دچار خود بزرگ بینی و تکبر شوند، تواضعی را که نسبت به مردم رعایت می نمودند از یاد ببرند و آنان را از این پس با چشم حقارت و پستی بنگرند. اگر بخواهندبه این بیماری اخلاقی دچار نشوند باید پیشگیری کنند و عملا بر تواضع خود بیفزایند، مردم را در تمام مواقع بیش از پیش تکریم و احترام نمایند تا از غرور و نخوت ، که خطر بزرگی است ، مصون و محفوظ باشند.
در این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق )) که مورد بحث قرار گرفت ، درخواست امام سجاد از پیشگاه خداوند این بود که برای من بین مردم درجه ای را بالا مبر جز آنکه معادل همان درجه ، مرا در نفس خودم پست و منحط نمایی . بشرحی که توضیح داده شد نتیجه این دعا مصون ماندن از عجب و خودبزرگ بینی است . در کنار این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق ))، قسمت دیگری در کلام امام سجاد آمده که مطلبش از بعد دگری شبیه به قسمت اول است و در مقابل پروردگار عرض می کند:
و لا تحدث لی عزا ظاهرا الا احدثت لی ذله باطنه عند نفسی بقدرها
بارالها! برای من عز واحترام آشکاری را در جامعه پدید نیاور جز آنکه به اندازه عز ظاهزی در ضمیرم ذلت باطنی پدید آوری و مرا پیش نفس خودم به همان مقدار خوار نمایی .
شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق - محمد تقی فلسفی
معاد مجسّم
حج با مناسك خاص خود كه در هيچ عبادت ديگرى يافت نمى شود تأويل آنها را جز خدا كس ديگرى نمى كند، معاد مجسّم و حكايت گر روز نُشور و بيانگر روز حشر است؛ زيرا مردم در آنجا با وجود اختلاف زبانها و رنگ ها، به يك ندا پاسخ مى گويند و يك فرياد و فرمان را اجابت مى كنند و جز خداى واحد قهار كسى بر آنها فرمان نمى راند. مناسك حجّ نمونه اى از قيامت و حشر اكبر و تجسم از حشر مردم در روز قيامت و برهنگى آنان در معاد است.
در اينجا به نمونه هايى از تجلّى معاد در حج اشاره مى شود:
۱. گرد آمدن حج گزاران در ميقاتها و مواقف.
۲. تفرّد مردم از جمع، چونان حال آنان در معاد، كه گرچه روز «جمع» است و همه انسانها در آن گرد مى آيند؛ يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ [تغابن/9]
، إِنَّ الأَوَّلِينَ وَالآْخِرِينَ* لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ [واقعه/49-50]
ليكن همه تنها به سوى خدا خواهند آمد؛ وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيامَهِ فَرْداً. [مريم/95]
۳. فرار آنها از غير خدا به سوى خدا. چنان كه امام باقر (ع) در تفسير فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ [ذاریات:۵۰]
فرمود: مراد اين است كه حج به جا آوريد؛ «حُجُّوا إلى اللهِ عَزَّ وجَلَّ».
۴. عارى بودن آنان از پوشاك و مظاهر زندگى دنيوى.
۵. پيراسته شدن آنها از زيورهاى دنيوى.
۶. ديدن آيت هاى روشنى كه در ديار خود برايشان پنهان بود.
۷. پوشيدن لباس احرام كه جامه اى است شبيه كفن و براى حج گزار مستبى است كه در آن دو جامه كفن شود، چنان كه پيغمبر گرامى نيز در جامه هاى احرام خود كفن شد.
۸. تذلّل و فروتنى حج گزاران براى خدا، به گونه اى كه پياده و بلكه با پاى برهنه حج مى كنند؛ زيرا خداوند با چيزى بهتر از پياده روى عبادت نمى شود: «ما عُبِدَ اللهُ بِشى ءٍ أَفضلُ مِنَ المَشْى». از همين رو امام حسن مجتبى (ع) با پاى پياده بيست حج گزارد. در اين باره امام صادق (ع) فرمود: سعى بين صفا و مروه، براى شكستن و ذلت جبّاران است: «جُعِلَ السَّعْىُ بَينَ الصَفا والمَروهِ مَذَلَّهً لِلْجبّارينَ».
۹. اعتراف مردم به گناهانى كه مرتكب شده اند.
۱۰. اعتراف مردم، وحوش و پرندگان.
۱۱. در امان بودن حج گزاران از تجاوز و جدال و هر آنچه موجب آزار مُحرم مى شود، و اين تجسم لا ظُلْمَ الْيَوْمَ [غافر؛۱۸]
است.
حاصل اينكه، حج، نمايشگر و ممثّل معاد است و چون معاد كه همان بازگشت به مبدأ است شالوده اسلام كلّى و جاودانه محسوب مى شود، حج از مهم ترين مظاهر و اركان اسلام است.
نكاتى درباره قربانى و اسرار آن
۱. حكمت انجام قربانى، تقرب و تعالى قربانى كننده و تقواى او به خداست؛ زيرا آنچه به خدا مى رسد، باطن و روح عمل است؛ لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ.
بنابراين، قربانى آنگاه مقبول است كه با تقوا انجام گيرد و روح اين عملْ تقوا باشد؛ زيرا براساس آيه شريفه إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ [مائده:27]
همان طور كه هيچ عملى بدون تقوا پذيرفته نيست، عملى كه همراه تقوا بوده ليكن عامل آن در غير اين عمل، تقواى الهى را رعايت نمى كند، اگرچه از وى پذيرفته است، ليكن آن گونه كه شايسته است بالا نمى رود؛ زيرا خداوند عملى را مى پذيرد كه همه شئون عامل آن خواه در اين عمل، خواه در اعمال ديگر، بر پايه تقوا تنظيم شده باشد.
همان طور كه هيچ عملى بدون تقوا پذيرفته نيست، عملى كه همراه تقوا بوده ليكن عامل آن در غير اين عمل، تقواى الهى را رعايت نمى كند، اگرچه از وى پذيرفته است، ليكن آن گونه كه شايسته است بالا نمى رود؛ زيرا خداوند عملى را مى پذيرد كه همه شئون عامل آن خواه در اين عمل، خواه در اعمال ديگر، بر پايه تقوا تنظيم شده باشد.
۲. هر عملى كه به قصد قربت انجام گيرد قربانى است. چنان كه در حديث است كه زكات و نماز، قربانى مسلمانان است؛ «إنَّ الزَّكاهَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاهِ قُرْباناً لأهْلِ الإسْلامِ».
۳. سرّ قربانى اين است كه حج گزار و قربانى كننده با تمسك به حقيقت ورع، گلوى ديو طمع را بريده و او را بكُشد. بنابراين، صرف ذَبْح گاو و گوسفند يا نَحْر شتر و رها كردن آن بدون توجه به سرّ قربانى، مايه تعالى حج گزار نيست.
۴. امام باقر (ع) فرمود: خداى سبحان قربانى كردن را دوست دارد؛ «إنَّ اللهَ عَزّ وَجَلَّ يُحِبُّ إطْعامَ الطَّعامِ وَإِراقَهَ الدِّماءِ». ممكن است يكى از حمت هاى آن بهره مندى گرسنگان و محرومان از گوشت قربانى باشد. گرچه در اين زمان از اين سنت الهى و برنامه جامع و سودمند، بهره بردارى صحيح و مطلوب نمى شود.
در حديث ديگرى كه اهتمام به قربانى در آن مشهود است، امام صادق (ع) فرمود: رسول اكرم در حجه الوداع، ۱۰۰ شتر با خود برده بودند. بيش از ۳۰ شتر را به اميرمؤمنان على (ع) بخشيدند كه آن حضرت همه را نَحْر كردند و رسول اكرم نيز بقيه شتران را قربانى كردند. اين حديث به گونه اى ديگر نيز نقل شده است.
در حديث ديگرى كه اهتمام به قربانى در آن مشهود است، امام صادق (ع) فرمود: رسول اكرم در حجه الوداع، ۱۰۰ شتر با خود برده بودند. بيش از ۳۰ شتر را به اميرمؤمنان على (ع) بخشيدند كه آن حضرت همه را نَحْر كردند و رسول اكرم نيز بقيه شتران را قربانى كردند. اين حديث به گونه اى ديگر نيز نقل شده است.
۵. آيه شريفه لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَهِ الأَنْعامِ [حج:۲۸]
افزون بر شمول سود صورى و منفعت معنوى امت اسلامى، ياد حق را هدفمعرفى فرمود: «أنَا ابْنُ مَكَّهَ وَمِنى، أنَا ابْنُ الْمَرْوَهَ وَالصَّفا».
بنابراين، كسى كه جان خويش را فداى خداى سبحان كند، از منا و عرفات و… ارث مى برد، زيرا هم زمين مال خداست و آن را به هركس بخواهد ارث مى دهد؛ إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ [اعراف:۱۲۸]
۵. آيه شريفه لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَهِ الأَنْعامِ [حج:۲۸]
افزون بر شمول سود صورى و منفعت معنوى امت اسلامى، ياد حق را هدف دانسته و مهم تر آنكه به جاى نام قربانى، ياد خدا را ذكر مى كند تا روشن شود كه هدف از «تضحيه» همانا «تسميه خداست»، نه صرف نَحر و ذَبْح. يعنى به جاى اينكه بفرمايد: «قربانى كنند»، مى فرمايد: «خدا را به ياد آورند كه آنها را از دام هاى حلال، مانند گوسفند، روزى داد»، به طورى كه هم اصل قربانى به نام حق آغاز گردد و هم همه نعمت هاى دامى در طول مدت زندگى براى همه انسانها به عنوان ياد خدا مطرح شود.
۶. سالار شهيدان امام حسين (ع) در سال ۶۰ هجرى به منا نرفت ليكن قربانى هاى گرانقدرى داد و نيز وجود مبارك خويش را فدا كرد تا مكه و منا بماند. از اين رو امام سجاد (ع) در شام خود را فرزند مكه و منا معرفى فرمود: «أنَا ابْنُ مَكَّهَ وَمِنى، أنَا ابْنُ الْمَرْوَهَ وَالصَّفا».
بنابراين، كسى كه جان خويش را فداى خداى سبحان كند، از منا و عرفات و… ارث مى برد، زيرا هم زمين مال خداست و آن را به هركس بخواهد ارث مى دهد؛ إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ [اعراف:۱۲۸]
و هم زمينه كمال متعلق به اوست و به هركس بخواهد ارث مى دهد. بر اين اساس، همه شهدا و راهيان راه امام، وارثان عرفات و مشعر و منا و اسرار آن هستند.