تربیت فرزندان
حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله تعالی:
انسان همين كه مستقل شد و خانواده تشكيل داد ارتباط عاطفياش از پدر و مادر كم ميشود به فكر پدر و مادر نيست براي اينكه پدر و مادر آن فروغ را از دست ميدهند دوران كهنسالی و نگهداري آنها زحمت دارد و خود انسان الآن احساس استقلال ميكند، اين دو جهت باعث ميشود كه انسان در دوران كهولت و در دوران سالمندي كه خانواده تشكيل داد خيلي مقدم پدر و مادر را گرامي ندارد. نه پدر و مادر در دوران كهنسالي جاذبه دارند، نه انسان احساس نياز ميكند امّا انسان نسبت به #اولاد خود اين جاذبه را احساس ميكند هم به قدرت آنها ميبالد و فخر ميكند و هم به اميد اينكه اينها در دوران آينده به فكر او باشند بهتر اينها را مينوازد، لذا انسان مرتب و مكرّر به فكر فرزندان هست؛ لذا قرآن كريم هم پشت سر هم اين خطر را هشدار ميدهد كه مواظب باشيد براي فرزندانتان، دينتان هدر نرود وگرنه تشكيل خانواده و اصول خانواده، تنها به پدر و مادر و ارحام نيست، بالاخره به فرزندان هم هست، ولي شما در همه اين آياتي كه بعضي از نمونههايش در بحث ديروز قرائت شد ملاحظه فرموديد، احسان به پدر و مادر را ذكر ميكند احسان به ارحام و أقربين را ذكر ميكند، امّا نميفرمايد كه خدا شما را امر ميكند كه به فرزندانتان احسان كنيد.
احترامي كه فرزند براي پدر و مادر قائل است نه براي اينكه اينها والدند، براي اين است كه اينها مربيّند.
هرپدري كه تربيتش نسبت به فرزندش بيشتر باشد حق بيشتري دارد و هر پدري كه تربيتش نسبت به فرزند كمتر باشد حق كمتري دارد، محور آن احترام، تربيت است و نه توليد.
قهراً به پدر و مادر هم قرآن كريم خط نشان ميدهد كه اگر بخواهيد از اين دعاي فرزندان برخوردار باشيد در تربيت فرزند بكوشيد اين توليد كار حيوانات هم هست، كاري كنيد كه مربّي باشيد نه تنها والد.
دروس_تفسیر_سوره_بقره
تفاوت توصيههاي الهي دربارهٴ والدين و همسران و فرزندان
حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله تعالی:
اصراري كه خداي سبحان دارد در بين همهٴ اين امور ياد شده، انسان را به پدر و مادر بيشتر سفارش ميكند نسبت به زن و نسبت به فرزندان اينقدر سفارش نميكند، نميگويد: به فرزندانتان احسان كنيد، نميگويد: به همسرتان احسان كنيد،
يك دستور كلي ميدهند كه فرمود: ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ و امثال ذلك، از حقوق متقابل زن و شوهر مطرح ميكند، امّا اينكه فرمود: ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ اين غير از آن است كه مستقيماً بگويد كه به زنها احسان كنيد يا مستقيماً بگويد به أولادتان احسان كنيد، زيرا خداي سبحان آن مقدار لازمي كه براي حمايت و عنايت فرزند باشد به پدر و مادر داد، عنايتي كه خداي سبحان به انسان درباره فرزندانش داد كم نيست ولي پشت سر هم با آيات بازدارنده اين عنايت و حمايت را مهار ميكند، تعديل ميكند، پشت سر هم تذكر ميدهد كه بدانيد كه بعضي از زنها دشمن شمايند، بدانيد بعضي از فرزندان، دشمن شمايند، بدانيد فرزندان فتنه و آزمايشند، بدانيد براي فرزندان نبايد دينتان را هدر بدهيد و مانند آن.
خطري كه متوجه انسان ميشود اين براي است كه دينش را برای زن و فرزند ميبازد و اين خطر را قرآن پيشبيني كرده است و مرتب گوشزد ميكند گاهي ميفرمايد: زن و فرزند فتنه و امتحاناند، گاهي از اين بالاتر ميفرمايد: زن و فرزند دشمنند، امّا دربارهٴ پدر و مادر نفرمود كه پدر و مادر دشمنند.
دروس_تفسیر_سوره_بقره
نفي توقع بيجا
حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله تعالی:
بنابراين اصل اوّلي آن است كه انسان با خلق خدا #خوش_برخورد باشد، اين نه به آن معنا است كه توقع افراد زياد باشد، انسان بايد #قول_حسن را بداند، از اينكه خداي سبحان فرمود: ﴿وقولوا للنّاس حسناً﴾ اين نه به آن معناست كه ما سطح توقعمان را از ديگران بالا ببريم بايد منتظر قول حسن باشيم.
مثلاً در سورهٴ مباركهٴ نور دارد كه اگر شما بدون قرار قبلي رفتيد منزل كسي و صاحبخانه از پذيرفتن شما معذور بود چون برنامه قبلي داشت ﴿وإن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكىٰ لكم﴾ ؛ اگر گفت معذرت ميخواهم الآن فرصت ندارم شما را به حضور بپذيرم يا با شما ديدار داشته باشم، شما برگرديد گله نكنيد و اين كار، كار خوبي است براي شما. اگر گفتند: ﴿وقولوا للنّاس حسناً﴾ نه به اين معناست كه سطح توقع ما هم برود بالا، ما بايد به اين اصول اسلامي آشنا بشويم. هم كار ما منظم باشد، اگر خواستيم جايي برويم با قرار قبلي برويم، و هم اگر يك جايي رفتيم و #صاحبخانه واقعاً از پذيرش ما معذور بود و گفت: الآن من وقت ندارم و معذورم و شما الآن تشريف ببريد و برگرديد ﴿إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم﴾ برگرديد اگر بخواهيد تزكيه بشويد، تطهير بشويد، اين #اصول_اخلاقی را رعايت كنيد، گله نكنيد. پس از اين طرف به ما آموختند كه ﴿وقولوا للناس حسناً﴾ و از آن طرف هم گفتهاند كه سطح توقعتان را بالا نبريد.
دروس تفسیرسوره بقره
تربیت فرزند
حضرت علامه جوادي آملی حفظه الله تعالی:
تربيت هم تغذيه را و هم #تهذيب را در بر دارد. ولي حقوق_والدين و اولاد، متقابل نيست، نظير زن و شوهر نيست ﴿لهنّ مثل الّذي عليهنّ﴾ باشد نيست، بلكه حق والدين بر فرزند خيلي بيش از حق فرزند بر والدين است.
حق والد بر ولد اين است كه در همهٴ شؤون مطيع او باشد، مگر به مرز معصيت خدا برسد كه «لاطاعة لمخلوق في معصية الخالق» ،
أمّا «و حقّ الولد علي الولد أن يحسّن اسمه و يحسّن أدبه ويعلّمه القرآن»؛ حق فرزند بر پدر آن است كه نام خوب بر او انتخاب كند، كه بهترين نام، نام اهلبيت(عليهم الصّلاة و عليهم السلام) است.
از امام صادق(سلام الله عليه) سؤال كردند كه ما فرزندانمان را به اسامي مبارك اهل بيت نامگذاري ميكنيم، اگر دختر است كه مثلاً #فاطمه نامگذاري ميكنيم، اگر فرزند پسر است كه به نام جد بزرگوار شما يا پدر بزرگوار شما يا يكي از #ائمه اطهار نامگذاري ميكنيم. همين مقدار اثر دارد يا نه فرمود: آري، «هل الدّين إلاّ الحب» ، اين مقدار يقيناً اثر دارد، و بالاتر از اين هم اثر دارد.
صادقترين اسم، اسمي است كه انسان را به عبوديت خدا آشنا كند و كريمترين اسم و عزيزترين اسم، اسم اهلبيت عصمت و طهارت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) است؛
و «يحسنّ أدبه»؛ او را خوب #ادب كند، تربيت خوب بياموزد.
ادب، آن ظرافت در فعل است.
«ويعلّمه القرآن»؛ او را قرآن بياموزاند.
دروس تفسیر سوره بقره
حضرت علامه جوادی آملی
لوازم معرفت
صحّت معرفت
اوّلين ويژگي معرفتي كه ميتواند انسان را در زمان غيبت امام عليه السلام از انحراف و بي ديني نجات بخشد، صحّت و درستيِ آن است. اگر چنين نباشد، اميدي به اينكه دارنده آن در ولايت و امامت ائمّه عليهم السلام ثابت قدم بماند، وجود ندارد.
اين شرط براي هر معرفتي لازم است؛ چه معرفتِ خدا، چه معرفتِ رسول صلّي الله عليه و آله و سلّم و چه معرفتِ امام عليه السلام. به طور كلّي همه معرفتهاي ديني بايد صحيح و مطابقِ آنچه خداوند خواسته است، باشد. اينك بايد ديد چه معياري براي صحّتِ معرفت وجود دارد؟ از كجا ميتوان مطمئن به درستيِ يك معرفت شد؟
پاسخ اين سؤال با توجّه به تعريفي كه اهل بيت عليهم السلام از «معرفت» ارائه داده اند، معلوم ميشود. امام باقر عليه السلام خطاب به فرزندش امام صادق عليه السلام ميفرمايند:
اي پسرم، درجات و مراتب شيعيان را از اندازه روايت و ميزان معرفتِ آنها بشناس. چرا كه معرفت، همان فهم و شناختِ روايات است. و از طريق همين فهمها نسبت به روايات است كه مؤمن تا بالاترين درجاتِ ايمان بالا ميرود. من در نوشته اي از علي عليه السلام نظر كردم و در آن چنين ديدم كه ارزش و منزلتِ هر كس (به اندازه) معرفتِ اوست.
همه مطلب در اين عبارات بيان شده است. معرفت از نظر پيشوايانِ ما چيزي جز فهمِ احاديث نيست. اين خود ميزاني است براي تشخيص معرفت صحيح؛ به طوري كه در هر بابي، احاديثِ مربوط به آن، معيار صحّتِ معرفت در آن باب ميباشد. مثلاً در خداشناسي، ميزان صحّت يا عدم صحّتِ معرفت خدا، رواياتي است كه در اين خصوص وارد شده است.
اين امر، اهمّيّت رجوع به احاديثِ اهل بيت عليهم السلام را در همه ابواب معارف روشن ميكند و همين، معيار درجه ايمان شخص ميباشد. هر كس به اندازه فهمِ عميقِ خود در احاديثِ ائمّه عليهم السلام از كمالِ ايمان بهره مند ميشود.
پس اگر كسي در معارفِ ديني، كاري به روايات نداشته باشد و معرفتِ خود را از منابعِ غير حديثي اخذ كند، نبايد انتظار صحّتِ معرفتِ خود را داشته باشد. ارزشي كه اميرالمؤمنين عليه السلام براي هر انساني قائل هستند، به ميزانِ معرفتِ او برمي گردد و درستيِ معرفت هم معيارش رجوع به احاديث و فهم عميق نسبت به آنهاست.