منظور از «آرماگدون» چیست؟
#پرسش-و-پاسخ-مهدوی
منظور از «آرماگدون» چیست؟
و غربیها در این مورد چه فعالیتهایی را انجام داده اند؟
کلمه «هَرْمَجِدُّن»؛ در اصل واژه ای است یونانی که بنا به تعریف واژه نامههای آمریکایی همچون فرهنگ «وبستر» به معنای نبرد نهایی حق و باطل در آخر الزمان است. همچنین این واژه، نام شهری در منطقه عمومی شام است که بنا بر آنچه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا، در عهد جدید آمده است، آن جا، جنگی عظیم رخ میدهد و مرحله حاضر از زندگی بشر در آن زمان پایان مییابد. به عبارتی نبرد مذکور، مقدمه تحولی بزرگ است که سرنوشت نهایی آدمی بر روی کره زمین به آن بستگی دارد.
حادثه شریف ظهور، حادثه ای بزرگ است و قدرتهای بزرگ جهان، سیاست خارجی خود را بر مبنای حوادثی که پیش از آن رخ میدهد، جهت داده و نقشههای نظامی خود را به شکلی سامان داده اند که آمادگیهای لازم برای این حادثه در آن ملحوظ باشند. این، در حالی است که مؤسسات دینی و رسانههای این دولتها نیزمردم خود را برای پیشواز این حادثه آماده میسازند.
این مؤسسات دینی همراه رسانههای دیداری و شنیداری این دولت ها، از سالهای دهه هشتاد میلادی مردم خود را به ایمان جمعی، به وقوع حادثه ای بزرگ در سرزمین شام توجه داده اند که به نبردی هسته ای خواهد انجامید. این مؤسسات، پیوسته مردم خود را به ایمان به این نکته فرا میخوانند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح که بدنه اصلی آن، از میلیونها نظامی تشکیل یافته است، از عراق حرکت میکند و پس از گذشتن از رود فرات که در آن زمان، به خشکی گراییده است، به سوی قدس رهسپار میشود.
اما نیروهای مؤمن به مسیح، راه این لشکر را سد کرده و همگی در «آرماگدون» با یک دیگر برخورد خواهند کرد. در این مکان است که درگیری اتفاق خواهد افتاد. صخرهها ذوب میشوند… دیوارها بر زمین فرو میغلتند… پوست تن انسانها در حالی که ایستاده اند، ذوب شده و میلیونها نفر از بین میروند…. (احتمالاً این، نبردی نهایی و هسته ای است. ) سپس مسیح برای بار دوم، از جایگاه بلند خود بر زمین فرود میآید و پس از چندی، زمام رهبری جهان را در دست گرفته و صلح جهانی را برقرار میکند. او، دولت صلح را بر زمین نو و زیر آسمانی تازه بنا میکند و این مهم را از مرکز فرماندهی خود در قدس عملی میسازد.
یک بررسی انجام گرفته از سوی مؤسسه «تلسن» که در اکتبر سال ۱۹۸۵م منتشر شده است، نشان میدهد در حال حاضر ۶۱ میلیون آمریکایی در انتظار واقعه آرماگدون به سر میبرند. این، در حالی است که ذکر مؤسسات دینی و ایستگاههای رادیو تلویزیونی که به این مهم پرداخته اند، در این مجال میسر نیست.
مؤسسات دینی آمریکایی، این نکته را روشن ساخته اند که سپاهی که از عراق به سوی قدس رهسپار خواهد شد، بنا بر پیشگویی حرقیال در کتاب مقدس (فصل ۳۸ و ۳۹) از نظامیانی از عراق، ایران، لیبی، سودان و قفقاز در جنوب روسیه تشکیل میشوند. مدارس انجیلی در آمریکا، بر پایه این تحلیل که واقعه آرماگدون تنها حادثه ای است که بازگشت دوباره مسیح را به زمین ممکن میسازد… و این، واقعه ای بسیار نزدیک است، به تبلیغ این دیدگاه پرداخته اند….
به هر حال مؤسسات دینی انجیلی آمریکا و اروپا آنچه را روانشناسان گفته اند اینکه بی گمان ایمان یک نفر به یک قضیه و پافشاری و ایمان او به لزوم به کرسی نشاندن آن، عهده دار به کرسی نشستن آن قضیه خواهد بود در قضیه بازگشت دوباره مسیح به زمین پس از حادثه آرماگدون، به کار بسته و به این گفته قائلند که بی گمان امکان تحقق هر نوع پیشگویی ابتدا به ایمان مردم و پافشاری آنها بر ضرورت وقوع آن و هم چنین به شمار نفرات آنها و شمار نفرات کسانی بستگی دارد که رهبری کاروان تبلیغاتی آن پیشگویی را بر عهده دارند.
چرا انسان اشرف مخلوقات است؟
قران می فرماید:
(و لقد کرمنا بنی ادم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا)(اسراء/70)
(و به راستی ما فرزندان ادم را گرامی داشتیم و انان را در خشکی و دریا (بر مرکب ها) بر نشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و انها را بر بسیاری از افریده های خود برتری اشکار دادیم).
براساس این ایه شریفه خداوند مهربان به انسان دو مدال افتخار داده؛ یکی (کرامت) و دیگری (فضیلت).
کرامت مربوط به ارزش و شرافت ذاتی انسان است که ویژه اوست و دیگر موجودات در ان سهیم نیستند. فضیلت، ان کمالات مشترک میان انسان و سایر افریده هاست که انسان نسبت به دیگران سهم بیشتر و کامل تری دارد. بنابراین در تفضیل، انسان با افریده های دیگر مقایسه و سنجیده می شود.
شایان توجه این که قران کریم برتری انسان بر بسیاری از افریده ها را بیان می کند؛
(و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا)(اسراء/70)؛
(و انها را بر بسیاری از افریده های خود برتری اشکار دادیم).
در ذیل به برخی از (جلوه های کرامت) انسان از نظرگاه قران اشاره می شود:
1. علم به اسماء
انسان تنها موجودی است که شایسته و مستعد شناخت اسمای الهی است:
(و علم ادم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملایکه فقال انبیونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا(بقره/32)؛
(سپس علم اسماء را همگی به ادم اموخت. بعد انها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می گویید، از اسامی اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهی تو! ما را جز انچه (خود) به ما اموخته ای هیج دانشی نیست).
و انسان به جهت برخورداری از همین ظرفیت علمی گسترده، اموزگار فرشتگان نیز هست:
(قال یا ادم انبیهم باسمایهم)(بقره/33).
بنابراین انسان کامل نه تنها اموزنده اسماء الهی که حقایقی غیبی و دارای شعورند می باشد، بلکه اموزگار و یاد دهنده انها به فرشتگان نیز می باشد و این بهترین گواه برتری انسان بر فرشتگان است.
2. خلافت الهی
انسان از دیدگاه قران وجودی جامع و قابلیتی نامحدود دارد که او را شایسته جانشینی خداوند قرار داده است. همین خلاف الهی، جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند:
(انی جاعل فی الارض خلیفه)(بقره/30)
کرامت انسان مرهون خلافت الهی اوست که بهره غیر انسان نیست. در احادیث رسیده از معصومین علیهم السلام، تعبیر ممتاز و منحصر به فردی در مورد جایگاه برجسته انسان به کار رفته که درباره هیچ موجود دیگری ذکر نشده است: (من عرف نفسه فقد عرف ربه)؛
(کسی که خود را شناخت پس پروردگار خود را شناخته است). یعنی، شناخت جان ادمی از ان جهت که خلیفه خداست، حتما به شناخت خدا می انجامد.
3. سجده فرشتگان بر انسان
یکی از بهترین دلایل بر شرافت انسان ان است که خداوند به همه فرشتگان دستور می دهد تا انسان را سجده کنند.
(و اذ قلنا للملایکه اسجدوا لادم فسجدوا)(بقره/34)
(و هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای ادم سجده کنید پس همه انها سجده کردند).
اگر انسان موجودی کامل تر از فرشتگان و برتر از انها نباشد، صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند. البته سجده و کرنش ملایکه بر حضرت ادم علیه السلام به خاطر ساختار خاص وجودی او بود؛ چون روح الهی در ادم علیه السلام دمیده شد، فرشتگان مامور به سجده گردیدند:
(فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین).
خداوند به خاطر ویژگی ها و استعدادهای سرشار و فراوانی که در روح انسانی قرار داده، به خود افرین گفته؛
(فتبارک الله احسن الخالقین)(مونون/14)
و به همین دلیل است که افرینش انسان را به (احسن تقویم) می ستاید:
(لقد خلقنا الاءنسان فی احسن تقویم)(تين/4)
4. حیات و مرگ یک انسان برابر است با حیات و مرگ همه انسان ها
برای ارزش و جایگاه برجسته انسان در نظام افرینش همین بس که حیات یک انسان مساوی با حیات و زندگی همه انسان ها، و مرگ یک انسان برابر است با مرگ همه انسان ها است.
(من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا)(مائده/32)
(هر کس فردی را بدون انکه کسی را کشته باشد یا فسادی در زمین انجام داده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان ها را کشته است و هر کس فردی را زنده بدارد چنان است که همه انسان ها را زنده کرده است).
چنین توصیفی از ارزش انسان و جایگاه والای او، درباره هیچ افریده ای در قران ذکر نشده است.
5. تسخیر اسمان و زمین برای انسان
خداوند، اسمان ها و زمین و انچه در انهاست را مسخر جانشین خود در زمین ساخته است:
(و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعا منه)(جاثيه/13)
خداوند نخست سفره جهان افرینش را گسترانید و سپس میهمان را دعوت نمود، یعنی چنین نیست که ابتدا انسان را افریده باشد ان گاه اب، هوا، غذا و امکانات را فراهم نموده باشد.
6. انسان امانتدار خدا
تنها موجودی که بر اساس استعداد و قابلیت ذاتی خود توانست امانت الهی را به دوش بکشد انسان است:
(انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الاءنسان)(احزاب/72)
(ما امانت (الهی و بار تکلیف) را بر اسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن ان سرباز زدند و از ان هراسناک شدند ولی انسان ان را برداشت).
اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
مفسران منظور از (امانت) را (تکلیف الهی)، (معرفت خداوند)، (عقل)، (اختیار و ازادی اراده)، و (ولایت الهیه) تفسیر نموده اند
خلاصه ان که علت خاستگاه برتری انسان از دیدگاه عقل و نقل همان ساختار وجودی و ذات و سرشت بی نظیر انسان است. اساسا تعیین جایگاه هر موجود منوط به تبیین حقیقت و هویت اوست تا هویت و چیستی چیزی شناخته نشود، جایگاه او در نظام افرینش اشکار نخواهد شد.
انسان تنها موجودی است که از نیروهای گوناگون مادی و معنوی، جسمانی و روحی تشکیل شده و در لابه لای تضادها می تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد.
امام علی علیه السلام می فرمایند: (خداوند خلق عالم را به سه گونه افرید، فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه ای از شهوت و غضبند ولی عقل ندارند، اما انسان ترکیبی از عقل و شهوت و غضب است، تا کدامین غالب و چیره شود؛ اگر عقل او بر شهوتش غالب شود؛ از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد از حیوانات پست تر است.
شتابندگان به سوی او در برآوردن خواسته هایش
۴. وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ؛ و شتابندگان به سوی او در برآوردن خواسته هایش.
در این عبارت، نه تنها از خدا میخواهیم که ما را از مدافعان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد، بلکه از او میطلبیم که ما را از کسانی قرار دهد که در برآوردن خواستههای آن حضرت، بر دیگران پیشی بگیریم. از این فراز، دو نکته استفاده میشود:
الف. سرعت سبقت در کار خیر، ارزش آن را افزایش میدهد. در قرآن، واژههای «سارِعُوا»، «سابِقُوا» و «فَاسْتَبِقُوا» در مورد کار خیر، به کار رفته است. قرآن کریم، در ستایش انبیا میفرماید: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ؛ [ انبیا: ۹۰] آنها در نیکی ها، شتاب و سرعت میگیرند».
درسوره آل عمران، آیه ۱۱۴ آمده است: یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِک مِنَ الصَّالِحِینَ ؛ آنان به خدا و روز قیامت، ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در کارهای خیر شتاب میورزند. آنان از افراد صالح و شایسته هستند.
ب. خواستههای امام زمان ابتدا باید دانست تقاضای امام مهدی علیه السلام همان تقاضاهای اهل بیت علیهم السلام است، یعنی توجه به خوبیها و دورشدن از بدی هاست؛ زیرا این خاندان، اصل و فرع و معدن و منشأ تمام خوبیها هستند و تنها خواسته آنها رعایت تقوا است؛ اما برخی از خواستههای خاص حضرت را میتوان رسیدگی به فقرا و نیازمندان فکری و مادی ذکر کرد. البته در فراز بعدی، توضیحات بیشتری در این رابطه ذکر میشود.
دستاوردهای حکومت امام زمان عج
در نوشته های پیشین چند مورد از دستاوردهای حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را ارائه دادیم ودر ادامه موارد دیگر بررسی می گردد:
۶. ریشه کن شدن فقر
وقتی همه منابع زمینی برای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آشکار گردد و برکات آسمان و زمین بر مردم زمان او بی دریغ جریان یابد و به عدالت تقسیم گردد جایی برای فقر و تهیدستی نمی ماند و بشریت در دولت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای همیشه از چنگال فقر و نداری رها میشود.
در روزگار او روابط اقتصادی بر اساس برادری و برابری شکل میگیرد و اصل سودجوئی و منفعت طلبی شخصی، جای خود را به حسّ دلسوزی و غمخواری و مواسات با برادران دینی میدهد و در این حال همه به یکدیگر به عنوان اعضای یک خانواده نگاه میکنند و بنابراین همه، دیگران را از خود میدانند و بوی یگانگی و یکرنگی در همه جا به مشام میرسد.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«… (امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر سال دو بار به مردم میبخشد و در هر ماه دوبار به آنها روزی (و نیاز زندگی) عطا میکند و [در این کار] به مساوات بین مردم عمل مینماید تا اینکه [چنان مردم بی نیاز میشوند که] هیچ نیازمندی به زکات پیدا نمی شود…! »
از روایات استفاده میشود که عدم نیازمندی مردم به جهت روحیه قناعت و بی نیازی روحی است. به بیان دیگر پیش از آنکه مردم از بیرون، صاحب مال فراوان شوند و بی نیاز گردند از درون، روح بی نیازی در آنها پیدا میشود و به آنچه خداوند از فضل خویش به آنها عطا کرده راضی و خشنود میگردند و بنابراین چشمی به اموال دیگران ندارند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در توصیف روزگار دولت مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده است:
«… خداوند ]روح[ بی نیازی را در دلهای بندگان قرار میدهد. »
این در حالی است که پیش از ظهور روحیه آزمندی و زیاده طلبی عامل مؤثری در رقابتهای غلط و انباشتن اموال بر روی هم و انفاق نکردن آنها به نیازمندان بوده است.
خلاصه اینکه در زمان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بی نیازی از بیرون و درون خواهد بود. از سوئی ثروت سرشار به عدالت تقسیم میگردد و از سوی دیگر قناعت، ویژگی اخلاقی مردمان میشود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از اینکه درباره بخشش امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به مردم بیاناتی فرموده است میافزاید: «و خداوند دلهای امت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را از بی نیازی پُر میکند و عدالت مهدوی همه آنها را در بر میگیرد به گونه ای که [حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] امر میکند تا ندا دهنده ای اعلام کند:
چه کسی نیازمند مال است؟ پس کسی در میان مردم بر نخیزد مگر یک نفر!
پس امام [به او]میفرماید: نزد خزانه دار برو و به او بگو: مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به تو فرمان میدهد که به من مالی بدهی. پس خزانه دار به او میگوید: جامه ات را بیاور، تا اینکه وسط جامه اش را پُر میکند و چون آن را بر دوش میکشد پشیمان میشود و میگوید:
چرا در میان امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم من از همه حریص تر باشم… پس مال را بر میگرداند ولی از او قبول نمی شود و به او گفته میشود: ما آنچه عطا کردیم باز پس نمی گیریم. »
عالمی که نان و ماست خورد و کباب را به فقرا بخشید
آیه: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ آلعمران/92
هرگز به نیکی نمیرسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید
آینه
حکایت؛ زندگی حضرت آیتالله بروجردی بسیار ساده و زاهدانه بود. ایشان با وجود اینکه وجوهات زیادی در اختیار داشتند و میتوانستند در مصارف شخصی استفاده کنند، اما دیناری از آن را خرج نکردند و تمامی مخارج داخلی خود را از درآمد ملک شخصی خود که در بروجرد داشتند، پرداخت میکردند.
مدتی بود ایشان از ناحیه پا، دچار درد شدیدی شده بودند و به همین جهت یکی دو سفر به آبگرم محلات رفتند. در یکی از سفرها مردم متوجه حضور ایشان در محلات شدند و به دیدن این عالم محبوب رفتند. در ضمن عدهای از فقرا هم آمده بودند. آیتالله به آنها کمک کردند و حتی دستور دادند چندتا گوسفند بخرند و گوشت آنرا را بین فقرا تقسیم کنند. پس از تقسیم گوشت بین فقراء، مقداری گوشت برای ایشان کنار گذاشتند تا یک وعده کباب برایشان تهیه کنند. سفره انداخته شد و ماست و خیار را گذاشتند. چند سیخ کباب هم که از همان گوشتها تهیه کرده بودند، خدمت ایشان گذاشتند. ایشان فرمودند: این کبابها از کجاست؟ گفتند: از همان گوشت، مقداری را برای شما درست کردهایم. ایشان فرمودند: من این کباب را نمیخورم. اینها را هم بین فقرا تقسیم کنید که بوی آن را استشمام کردهاند و همان ماست و خیار را تناول کردند.1
کسی که او نظر مهر در زمانه کند
چنان سزد که همه کار عاقلانه کند
قناعت است و مروّت نشان آزادی
نخست خانه دل وقف این دوگانه کند 2
#آیهها_و_آینهها
1. با اقتباس و ویراست از کتاب چشموچراغ مرجعیت
2. سعدی