عاشورا و پاسداری از دین
رسول گرامی اسلام پس از بعثت با روشهای گوناگون، با ابلاغ و انذار، با جنگ و دفاع، با آموزش و تبلیغات حساب شده و گسترده، أساس دین را بنیان نهاد و خون شهیدان همیشه زندهی آن را رنگ جاودانه زد.پس از پیامبر گرامی اسلام، حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام با روشهای گوناگون، با صبر و شکیبائی، با نظارت دائمی و آگاهانه، أساس دین را حفظ و تداوم بخشیدو حضرت مجتبی علیهالسلام با پذیرش قرار دادنامه، و حفظ نیروهای کارآمد، و ترویج صحیح دین، و تقویت پاسداران مرز اندیشه، مانع تهاجمات دشمنان جهانی از بیرون، و حاکمیت مطلق معاویه و سردمداران بنیامیه از درون شدحال نوبت به حضرت اباعبدالله علیهالسلام رسید.
امام حسین علیهالسلام در روزگارانی قرار داشت که:- ارزشهای جاهلی رونق مییافتند.- حاکمان هواپرست بنیامیه از دین اسلام با انواع وسائل انتقام میگرفتند.- اصالت و سلامت دین در خطر جدی بود.- تحریفها از طرف عالم نمایان درباری به نام دین رواج مییافت- قرآن در انزوای کامل قرار داشت.- سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله متروک و آداب جاهلی گسترش مییافت- احکام الهی تعطیل و از خاطرهها زدوده میشد.- مسلمانان در حالت سکوت و سازش مسخ میگردیدند- آداب و رسوم جاهلی، بنام اسلام بر مردم تحمیل میگشت.- و کسی از اسلام دفاع نمیکرد.دلی به درد نمیآمد.و فکری هیجان نداشت.و وجدان آگاهی یا وجود نداشت، و یا از ترس و تطمیع، حق و باطل را نمیشناخت.اسلام در خطر جدی قرار داشت و کسی به دفاع از دین برنمیخواست، و از آن دفاع نمیکرد.در چنان شرائط دردآور و خفقانزا، اگر دین حفظ میشد، مردم هم حفظ میشدند، و ارزشهای اسلامی دوام مییافت، و طرفداران راستین دین نیز به اهدافشان میرسیدند، و تمام روشها، و شیوههای شیطانی مقابله با دین بیاعتبار میگشت. اما اگر دین و أساس اسلام، ضربه میخورد، همهی تلاشهای ایام رسالت، و روشهای دفاعی در خط ولایت بیثمر میماند.اینجاست که امام حسین علیهالسلام میفرماید: یک راه باقی مانده است، فدا شدن برای حفظ أساس اسلام که فرمود:ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی(اگر دین رسول گرامی اسلام تداوم نمییابد جز با کشته شدن من، پس ای شمشیرها بدن مرا پاره پاره کنید) .پس از رهگیری حر، امام به اصحاب رو کرد و فرمود:الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون(مردم بندهی دنیایند، و دین را در گفتار ظاهری مطرح میکنند تا آنجا که زندگی آنان تأمین شود اما هر گاه با گرفتاریها آزمایش شوند دین رارها میکنند که دینداران اندکند) .یعنی آن جا که با نظارت علیوار، یا با صلح حسنی، و یا با دیگر روشها و شیوهها نمیتوان أساس دین را حفظ نمود، باید با شمشیر برخاست و جهاد کرد و با شهادت مردم را آگاهاند، و با خون سرنوشت دین را رقم زد، و با گشودن درهای شهادت همگان را در خط ایثار و فدا شدن در راه دین قرار داد، که خون شهید، در عروق جامعه تزریق میشود و فکرها را بیدار و عقلها را هشیار، و دلها را مصمم خواهد نمود.آنجاست که دشمن پرفریب هر کاری بکند، هر تلاشی انجام دهد، بیفایده است زیرا که رنگ خون بر همهی رنگها برتری دارد.و خط خون و شهادت بر همهی خطها حاکم استو جاذبهی شهید از همهی جاذبهها والاتر استو همه دیدند که با قیام عاشورا و خون حسین علیهالسلام و یارانش.- سردمداران بنیامیه رسوا و بتدریج نابود شدند.- أساس دین اسلام حفظ و تداوم یافت- مردم ساکت و بزدل تغییر کرده در مرز شهادت، مدافع هموارهی دین شدند- و نهضتهای رهائی بخش یکی پس از دیگری پدید آمدند و بنیان ظلم و ظالم را کندند، پس یکی از پیامهای عاشورا (حفظ و پاسداری از دین اسلام) است.که امیرالمؤمنین علیهالسلام به مالک اشتر مینویسد:فان هذا الدین قد کان اسیرا فی أیدی الأشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا(مالک! همانا این اسلام در دست سردمداران فساد اسیر بود، که بوسیله آن به هواپرستی روی آورده و دنیای خود را بدست میآوردند) .یعنی تا دین از چنگ منافقان بیپروا آزاد نشود، و سلامت واصالت آن حفظ نگردد، بازسازی جامعه و تربیت مردم امکان پذیر نیست، ابتدا باید دین را از هر گونه پیرایهها آزاد کرد آنگونه که همواره استعمارگران برای اغفال و سلطه بر مردم از تظاهر به دین به بهانهی بازسازی دین آغاز میکردند و پاسداران واقعی دین نیز با حفظ سلامت دین توطئهها را خنثی و مردم را آگاه مینمودند.
پیام های عاشورا و جایگاه آن در نهج البلاغه - محمد دشتی