تلاش معنادار
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم …
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد !
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم
اما آن هنگامی که خداوند از من می پرسد : “زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟”
پاسخ میدهم : هر آنچه از من برمی آمد !
برای امام زمان به همین مقدار کار انجام دهید که اگر از شما پرسیده شد در هجران امام معصومتان چه کردید بی جواب نباشید…
درخانواده های موفق چه میگذرد؟
اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند.
افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمی کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق می دانند.
تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در مهمانی ها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمی روند. همدلی، همکاری، همفکری، هماهنگی را بقای خانواده خوشبخت می دانند.
با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف، با گفتگو و مشورت به تفاهم می رسند و سعی می کنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون این که کسی بفهمد حل می کنند.
به سلیقه ها و عقاید یکدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل می کنند.
خواسته های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز می کنند.
به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمی روند.
نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر بوده و از هم مراقبت می کنند. اگر چنانچه مشکلی به وجود آید، نهایت سعی خود را در حل مشکل بکار می برند.
پیشینه ی روان شناسی زن
دانش روان شناسی از اوایل قرن نوزدهم به عنوان یک رشته علمی قابل تعلیم و تعلم در مجامع علمی و فرهنگی مطرح شد و پیش از آن به گونه ای منسجم و نظام یافته نبود. اگرچه در میان کتاب ها و سخنان اندیشمندان نظریه های روانی وجود داشته است ولی به مرحله ی رشته ی علمی دانشگاهی نرسیده و نظرها در حواشی فلسفه و سیاست و جامعه شناسی و… بیان می شده است.
روان شناسی زن به عنوان یکی از شاخه های برجسته علم روان شناسی نیز پس ازگسترش این علم با آن همراه شده است برخی می نویسند:
«مطالعه ی جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه ی پژوهشگران بوده است. برخلاف پروهش های نخستین که اغلب با سوگیری همراه بود، رشته ی نوین روان شناسی زن را می توان مربوط به اواخر دهه ی1960 دانست.»
بنابراین مطلب سابقه روان شناسی زن در عرب به کمتر از نیم قرن می رسد. در حالی که با مروری بر سخنان ائمه معصومین(علیهم السّلام) در می یابیم که زوایای روحی و روانی زن از چهارده قرن پیش مورد توجه پیشوایان دینی بوده است و با اندک مطالعه و مقایسه سخنان آن بزرگواران با روان شناسی جدید می بینیم که عمدتاً سخنان برگرفته از وحی و بر اساس فطرت و طبیعت بشری که قرن ها پیش از طریق پیشوایان دینی و دین باوران بیان شده است امروزه با نظرهای روان شناسان بزرگ مطابقت دارد و حتی روان شناسی امروز نسبت به آموزه های صدر اسلام حرفی است از هزاران.
گفتنی است که مباحث زنان پیشینه ای به اندازه ی2400 سال در تاریخ بشری دارد: یعنی از زمان افلاطون مباحث مربوط به شخصیت و تفاوت ها و انگاره های علمی در مورد نقش زنان مطرح بوده است. البته احتمال می رود پیش از آن زمان هم مطرح بوده و به صورت مدون به دست بشر امروز نرسیده است ولی روان شناسی زن به صورت سازمان یافته دانشی جوان و نوپا است.
افلاطون مباحث مربوط به زنان را درکتاب «جمهوریّت» خود بیان کرده است و پس از وی ارسطو نظریه های خویش راکه دقیقاً مقابل نگره های افلاطون بوده است درکتاب «سیاست» می آورد.
بنابر نظریه افلاطون، زنان و مردان از نظرکیفی مشابه یکدیگر هستند ولی از نظرکمّی تفاوت هایی دارند. به عبارت دیگر او زن و مرد را از نظر استعداد مشابه دانسته و در نتیجه نسخه ای برای تشابه وظایف و حقوق زن ومرد می پیچد و معتقد است همانگونه که به مردان تعلیمات جنگی داده می شود به زنان هم باید داده شود.
آن چه امروز در جهان غرب و پست مدرنیزم دیده می شود بازگشتی است به نظریه های افلاطون و تمدن یونان باستان. گویا نه تنها در عرصه ادب و فرهنگ بلکه در تمامی علوم پس از سیر در ادوارگوناگون، صاحبان رأی به دوره های اولیه بر می گردند و سخنان پیشینیان را با رنگ و لعاب جدید و مدرن بیان می کنند. نکته قابل توجه این است که افلاطون اگرچه معتقد به تشابه کیفی زن و مرد است، امّا از نظرکمّی یعنی جسمی، روحی و مغزی زن را متفاوت از مرد دانسته و درتمام این مواردکیفی وکمّی زن را ناتوان تر از مرد می داند و می گوید:
«زنان در هر رشته ای از رشته ها از مردان ناتوان تر هستند.»
او می گوید:
«طبیعت، زن و مرد را یکسان مورد لطف و عنایت خود قرار داده است و در جامعه هیچ امتیاز خاصی به دلیل مرد یا زن بودن صرف نداریم»
در قرن نوزدهم همین سخنان در آثار جان استوارت میل، فیلسوف و اقتصاددان انگلیسی مشاهده می شود. او نظریه های خود را درکتاب «درباره موضوع زن» مطرح کرده و اصلِ برابریِ کامل راکه تا حدودی واگویه کردن نظریه افلاطون است برای بشریت وضع می کند.
در مقابل نظرگاه افلاطون، نگرش ارسطو وجود دارد. او معتقد است که تفاوت زن و مرد منحصر به مسایل کمّی نیست و آن ها از نظرکیفی هم متفاوت هستند. زن و مرد دارای استعدادهای متفاوت بوده و حتی فضائل اخلاقی آن ها هم در بسیاری از موارد با هم تفاوت دارد او بر این باور است که یک خلق و خو می تواند برای مرد فضیلت باشد، ولی برای زن فضیلت به حساب نیاید.
گفتنی است که تفاوت زن و مرد از جهت فضیلت ها در دین اسلام صریحاً بیان شده است. حضرت علی (علیه السّلام) می فرماید:
خِیارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ اَلرِّجال. الزَّهُو وَ الجُبنُ وَا لبُخل.
«خصلت های نیک زنان، خصلت های بد مردان است مانند تکبر، ترس، و بخل.»
دیدگاه های ارسطو تا دهه ی1970میان اندیشمندان و صاحبان نظریه مثل فرانسیس بیکن، دکارت، لاک، نیچه، روسو و… مورد توجه بود و از این سال به بعد طرفداران نگره ی برابر نگرانه به زنان تحت عنوان نهضت اجتماعی زنان 1 به گونه ای منسجم و برنامه ریزی شده به مخالفت با پیشینیان پرداختند.
نگرش های اندیشمندان به زن همواره مبتنی بر انگاره های فلسفی هر زمان و متأثر از روح حاکم بر اندیشه ها بوده است. برای مثال آن جاکه سایه تفکر «اومانیستی» بر سر انسان می افتد و مبنای این تفکر توجه به انسان مادی و زمینی است و مو ضوعات دیگر بر همین پایه تحلیل و ارزیابی می شوند؛ زن با توانایی ها و جلوه های زمینی اش مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و طرفداران حقوق زن با سلاح برابری و تشابه به جنگ ارزش های انسانی و دینی و فرهنگی می آیند. و نیز تفکر و اندیشه ای که مبتنی بر «فردگرایی» است هرگز نمی تواند زن را با ویژگی های خاص زنانه که لازمه ی تکامل خود او و جامعه و خانواده اش است تعریف کند. این اندیشه که از قرن هفدهم میلادی با تعبیر «ملکیت» در هم می آمیزد، تصریح می کندکه زندگی فرد به خودِ او تعلّق دارد و این زندگی دارایی خود فرد است و به خداوند جامعه ودولت تعلّق ندارد.
اکنون با توجه به این نگرش چگونه می توان ویژگی های روان شناختی زن را با نوعدوستی، عشق، دیگر خواهی، ایثار و… تعریف کرد؟ آیا صفات آسمانی و خد اگونه زن همچون عطوفت، مربی گری (پرورشگری) و همدلی و همسازی در چنین مکاتبی قابل تبیین خواهد بود؟ هرگز!
روان شناسی زن در نهج البلاغه - مریم معین الاسلام
چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتگو اکتفا نمیشود؟
زنده نگه داشتن یاد عاشورا فقط منحصر به این نیست که انسان سینهزنی و گریه کند، شهر را سیاهپوش کند، مردم تا نیمههای شب به عزاداری بپردازند و حتی گاهی روزها کار و زندگی خود را تعطیل کنند، مخصوصاً با توجه به اینکه این امور ضررهای اقتصادی به دنبال دارد. در حالی که ممکن است این خاطرهها به گونهای تجدید شود که ضررهای اقتصادی و اجتماعی کمتری داشته باشد. این سؤال را بر اساس این فرض به این صورت مطرح میکنم که روحیه بسیاری از مردم با مسائل اقتصادی و مادی بیشتر سازگار است و مردم به این مسائل بیشتر توجه دارند. در این صورت آنان حوادث را بر اثر منافع یا ضررهای مادی و اقتصادی ارزیابی میکنند. نوجوانی را فرض میکنیم که هنوز تربیت دینی کاملی نیافته است. ممکن است این سؤال به ذهن او باید که انجام این قبیل امور ضررهای اقتصادی در پی دارد. تولید کم میشود، وقت اشخاص گرفته میشود، هنگامی که مردم تا نیمه شب عزاداری میکنند، روز بعد توان کار کردن ندارند. دو ماه جامعه باید نوعی سستی و رخوت را بپذیرد، برای این که یاد این حادثه زنده داشته شود. در حالی که راههای دیگری نیز برای بزرگداشت واقعه عاشورا وجود دارد. مثلاً جلسات بحث، میزگرد یا سمینارهایی ترتیب داده میشود، و با تماشای بحث و گفتگو خاطره این حادثه برای مردم تجدید شود. دیگر دو ماه عزاداری و گریه کردن و بر سر و سینه زدن، چرا باید صورت پذیرد؟ حتی اگر یک مجلس کافی نیست، میتوان مجالس متعدد، کنفرانس و کنگره برپا کرد. مگر زنده نگه داشته یک خاطره صرفاً به این است که مردم بر سر و سینه بزنند و خود را اذیت کنند؟
بعد از اینکه پذیرفتیم زنده داشتن یاد عاشورا و حسین به علی علیهالسلام برای ما مفید است و در جامعه ما اثر مطلوب دارد، سؤال دوم این است که چرا این بزرگداشت باید به این شکل صورت بگیرد؟ در تمام دنیا هنگامی که میخواهند از بزرگان خود به بزرگی یاد کنند، مراسمی تشکیل میدهند، بحث و گفتگو برگزار میکنند؛ اما چرا مراسم بزرگداشت عاشورا باید به این شکل باشد؟
جواب این است که البته بحث درباره شخصیت سیدالشهداء علیهالسلام، تشکیل میزگردها، کنفرانسها، سخنرانیها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی، علمی و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است. و البته در جامعه ما نیز انجام میشود و به برکت نام سیدالشهداء علیهالسلام و عزاداری آن حضرت، بحث، گفتگو و تحقیقات زیادی پیرامون این امور صورت میگیرد و مردم نیز معارف را فرا میگیرند. این فعالیتها به جای خود لازم است، اما آیا برای این که ما از حادثه عاشورا بهرهبرداری کامل کنیم، این اقدامات کافی است؟ یا این که امور دیگری نیز مثل همین عزاداریها به جای خود لازم است؟ جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظری روانشناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانهی ما مؤثر است فقط عامل شناختی و معرفت است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است.
هنگامی که در رفتارهای خود دقت کنیم درمییابیم که که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا میکنند. یک دسته عوامل شناختی، که موجب میشود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلبمورد نظر از هر مقولهای که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلی، تجربی و یا راههای دیگر استفاده میشود.قطعا شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد این عوامل را به طور کلی انگیزهها، و به تعبیرات دیگری احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها، میلها، غرائز و عواطف مینامند اینها سلسلهای از عوامل درونی و روانی است که در رفتار ما مؤثر است. هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، خواه رفتار مربوط به زندگی فردی شما باشد، و خواه رفتار خانوادگی، رفتار اجتماعی، یا رفتار سیاسی شما باشد، میبینید عامل اصلی که شما را به انجام آن رفتار واداشته است همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است. مرحوم شهید استاد مطهری در این مورد تشبیهی داشتند. ایشان رفتار انسان را به خودرو تشبیه میکردند. یک خودرو برای حرکت به دو عامل نیازمند است. عاملی که انرژی مکانیکی را در خودرو تولید کند، تا خودرو به کمک آن بتواند حرکت کند. غیر از انرژی مکانیکی، یک خودرو باید چراغ هم داشته باشد تا راه را بنمایاند و خودرو داخل دستانداز و گودال و پرتگاه نیفتد. اگر در محیط تاریکی موتور خودرو خیلی خوب کار کند و انرژی مکانیکی هم تولید کند، اما راه را نبینیم، ممکن است با خطرهای بسیار جدی مواجه شویم. ممکن است تصادفاتی روی دهد که به قیمت جان راننده و سرنشینان تمام شود. پس خودرو باید علاوه بر داشتن سوخت برای تولید انرژی مکانیکی، چراغ هم داشته باشد تا راه را به ما بنمایاند. همچنین وجود انسان هم به دو نوع عامل نیازمند است. عاملی باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید برای هر کاری میلی داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقی نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقهای نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. و دیگر این که باید بدانیم به چه دلیل باید این کار را انجام دهیم؟ این کار، برای ما چه فایدهای دارد؟ و چگونه باید آن را انجام دهیم؟ مواردی از این قبیل از جمله عوامل شناختی است. این عوامل را باید دقت مورد مطالعه قرار داد و از طریق تجربه یا استدلال فراگرفت. لازم است با مراجعه به منابع،متناسب با کاری که میخواهیم انجام دهیم شناختهای لازم را به دست آوریم. اما فقط شناخت کافی نیست تا ما را به حرکت درآورد.
از دنیا باید به میزان نیاز برگرفت
دنیا که در آن مرد خدا گل نه سرشت است نامرد که ماییم چرا دل به سرشتیم
((سعدی))
دنیا جایگاه آزمایش انسان و ابزاری برای رسیدن او به زندگی جاوید و سعادتمندانه آخرت است و این هدف تنها چیزی است که به دنیا ارزش و اعتبار بخشیده و آن را از حالت پوچی بیرون میآورد و بی تردید این هدف ، دارای ارزش و اهمیت فوق العاده و منحصر به فرد است ، زیرا تنها راه وصول انسان به رستگاری و نایل شدن او به سعادت و خوشبختی جاوید اخروی است . از این رو توجه به سلامت و امنیت راه نیز در خور اهمیت خواهد بود . بر این اساس ، انسان تا آن هنگام که در دنیا زیست مینماید به ملاحظه طبیعت مادی خود ناگزیر است از آن برای نیازهای خود بهره برگیرد ، این بهرهگیری تا آنجا که نیاز باشد نه تنها ناپسند نیست ، بلکه برای تحصیل هدف اصلی زندگی دنیا ، که توشه گرفتن برای آخرت است لازم و ضروری مینماید . در این باره نقل شده است :
روزی علی علیهالسلام در بصره شنید که یکی از یارانش به نام ((علاء بن زیاد حارثی)) در بستر بیماری افتاده است ، امام علیهالسلام به قصد عیادت او به خانه او رفت ، و آنگاه که خانه بزرگ و وسیع او را مشاهده نمود ، چنین گفت :
ما کنت تصنع بسعة هذه الدار فی الدنیا و انت الیها فی الأخرة کنت أحوج ؟ و بلی ان شئت بلغت بها الأخرة ، تقری فیها الضیف ، و نصل فیها الرحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا أنت قد بلغت به الأخرة .
فقال له العلاء : یا امیر المؤمنین أشکوا الیک أخی عاصم بن زیاد ، قال : و ماله ؟ قال : لبس العباء ة و تخلی من الدنیا ، قال : علی به ! فلما جاء ، قال : یا عدی نفسه لقد استهام بک الخبیث ، أما رحمت أهلک و ولدک ؟ أتری الله أحل لک الطیبات و هو یکره أن تأخذها ؟ أنت أهون علی الله من ذلک ! - نهج ، فیض ، خ 200 ، صبحی ، خ 209 .
((تو با این خانه بزرگ و وسیع در دنیا چه میکنی در حالی که تو به آن در سرای دیگر نیازمندیتری ؟ ! آری ، اگر بخواهی به وسیله آن ، ازسرای دیگر بهرهمند گردی در آن از مهمان پذیرایی و صله رحم نمایی و حقوقی را که دیگران بر تو دارند در جای خود قرار بدهی در این صورت به وسیله این خانه به سرای آخرت نایل گردیدهای ! ))
((علاء به امام علیهالسلام گفت : ای امیر مؤمنان ! از برادرم عاصم به نزد تو شکایت میبرم ! امام علیه السلام پرسید او را چه شده است ؟ علاء گفت : عبایی بر روی دوش خود افکنده و از دنیا بریده است ، امام علیهالسلام فرمود : او را نزد من بیاورید ! آنگاه که عاصم نزد امام علیه السلام حاضر گردید ، امام علیه السلام به او فرمود :
ای دشمنک جان خود ! شیطان پلید خواسته است تو را سرگردان نماید آیا به زن و فرزندت رحم ننمودی ؟ آیا اینگونه میپنداری که خداوندی که نعمتهای پاک دنیا را حلال گردانیده است ناپسند میداند از اینکه تو از آنها بهره برگیری ؟ ! تو پستر از آن هستی که خداوند با تو چنین روا بدارد ! ))
بنابراین ، بهره گیری از دنیا و تلاش برای امرار معاش خود و خانواده به میزانی که نیازهای طبیعی انسان تأمین گردد نه تنها با زهد و تقوا ناسازگار نیست ، بلکه از ضروریات زندگی این دنیا است . از این رو در دعای شریف کمیل میخوانیم :
. . . و أن توفر حظی من کل خیر أنزلته أو احسان فضلته أو بر نشرته أو رزق بسطته . . .
(( . . . و از تو میخواهم تا بهرهام را از هر خیری که نازل فرمودهای واز هر احسانی که دیگران را به سبب آن برتری بخشیدهای و از هر کار نیکی که آن را بر روی زمین پراکنده نمودهای و از هر روزی یی که آن را در میان انسانها گسترده نمودهای . . افزون و فراوان گردانی . ))
و نیز از او میخواهیم : قو علی خدمتک جوارحی .
(( پروردگار ! اندام هایم را برای خدمت به خودت نیرومند گردان ! ))
کنونت که دست است کاری بکن دگر کی برآری تو دست از کفن
بتابد بسی ماه و پروین و هور که سر بر نداری زبالین گور
((سعدی))
معاد در نهج البلاغه - احمد باقریان ساروی