یاسِ کبود پیامبر
سلام بر یاس کبود پیامبر، بر او که چهره کبود و پهلوی شکسته اش در عمق لبخندهای مهربانش پنهان بود و عالم پابند کرامت او.
بر او که عرش و فرش، از شمیم عطر نامش سرشار گشت و جهان از نسیم مهر او جان گرفت.
ای سوره عفت و ای آیینه تمام نمای عصمت! دنیا تا دنیاست مثل تو را نخواهد یافت.
سرنوشت خانه فاطمه عليها السلام
متاسفانه، اين خانه و ساكنانش پس از رحلت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، مورد بي مهري امت قرار گرفت و دست خوش حوادث ناگواري شد.
خانه اي كه در و ديوارش بوي رسول الله صلي الله عليه و آله از آن به مشام مي رسيد و زمين و محرابش يادآور سجده هاي طولاني يگانه يادگار پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود نه تنها فقط در آن خانه را بستند و بر خلاف سفارش آن حضرت مردم را از فيض بركات آن خانه و اهلش محروم ساختند، بلكه براي بيعت گرفتن از علي عليه السلام مورد هجوم ناجوانمردانه عده اي كينه توز و فرصت طلب قرار گرفت و سرانجام در زمان عبد الملك بن مروان، به بهانه توسعه مسجد، ساكنان آن را بيرون كردند و خانه را ويران ساختند.
تعجب اين جا است كه آن ها با مشاهده آن همه عطوفت و مهرورزي ها و احترام فوق العاده پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به اهل بيت خود به ويژه نسبت به فاطمه عليها السلام چگونه مردان كينه توز و فرصت طلب را جهت بيعت گرفتن از علي عليه السلام روانه خانه فاطمه عليها السلام ساختند. آنان مگر حضرت فاطمه عليها السلام را نمي شناختند كه با بردن آتش هم در خانه را سوزاندند و شكستند، هم پهلو و حرمت صاحب خانه را.
در اين خانه كه آن را هاله اي از غم و مظلوميت فرا گرفته، دو قبر مجهول و گمشده ويك محراب قرار دارد.قبر اول، قبرمحسن پنجمين فرزند حضرت علي و فاطمه عليهما السلام است وگويا درپاي در خانه دفن گرديد. قبر دوم احتمالا قبر فاطمه عليها السلام ويك محراب كه براي همگان قابل رؤيت است وروزي اين محراب محل نماز، سجده ودعاي حضرت فاطمه زهرا عليها السلام بود.
جاي بسي تعجب است كه آن خانه اي كه در زمان عبد الملك بن مروان به بهانه توسعه مسجد پيامبر خراب مي شود، امروزه در محاصره نرده هاي آهنين قرار گرفته است.
خانه زهرا...
در اين خانه هرگز از زخارف دنيا و تجمل گرايي چيزي يافت نمي شود، خانه اي بسيار ساده، نه فرش قابل ذكري دارد و نه وسائل گران قيمت. اشتباه نشود، خيال نكنيد كه حضرت علي عليه السلام فقير بود و تهي دست، آورده اند كه از دسترنج خود هزار بنده را آزاد كرد، بلكه اين خانواده نمي خواستند غير از زندگي زاهدانه راه ديگري را در پيش گيرند، بدين جهت آنچه داشتند يا وقف فقرا و تهيدستان مي كردند يا به ديگران مي دادند و خود در نهايت ساده زيستي زندگي مي كردند.
در اين خانه علاوه بر چوبي كه حضرت علي عليه السلام به دو طرف اطاق جهت آويزان كردن لباس نصب كرده بود، يك پوست گوسفند كه در كف اطاق انداخته، يك بالش كه داخلش را از ليف خرما پر كرده بود چيز ديگري جز جهيزيه حضرت فاطمه عليها السلام نبود.
خانه زهرا...
در مدينه منوره; شهر پيامبر، تنها يك خانه بود كه رسول الله صلي الله عليه و آله به آن عشق مي ورزيد و اهلش را به شدت دوست مي داشت. در و ديوار و فضاي اين خانه از معنويت و نورانيتي خاص، حكايت داشت.
اين خانه روز و شب محل نزول و عروج فرشتگان الهي بود.پيامبر صلي الله عليه و آله آن قدر به اين خانه احترام مي گذاشت كه بدون اجازه وارد آن نمي گرديد، هر صبح و شام به آن جا مي رفت و پس از كوبيدن در آن، با صداي بلند بر اهلش سلام مي داد.
هنگام خارج شدن از شهر، آخرين نقطه توقفش درمدينه بود وپس از مراجعت، اول به سراغ همان خانه مي رفت.
آن خانه، خانه فاطمه عليها السلام بود.
کاروان غم...
کاروان غم…
امشب شبی است که قرار دل های بی قرار را کوچی غریب است.
امشب شبی است که غربت بر شانه های مدینه سنگینی می کند.
امشب شبی است که مِهر، غریبانه دیوار شب را شکسته است.
چه شبی است امشب که کاروانِ غم، سراغ بقیع را از دل های سوخته می گیرد.
چه شبی است که اشک و آه بر شرار جان ها نشسته و گلواژه های ماتم دست از سر دل های شیعیان علی برنمی دارد.
گویی که تمام هستی علی را در مدینه به خاک سپرده اند. چه شبی است امشب که دل، پروانه وار بر گِرد مِدار عشق می گردد و شمع جان، در فراق تو می سوزد.