نفاق و شکوفایی
نابودی انفاق
⚡️ در سوره مبارکه بقره خواندیم که خداوند متعال هشدار میدهد از اینکه صدقات و نیکیهای خود را با منّت نهادن ضایع نکنید.
?? *يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ* (آیه 264)
و حكايت آنان كه اموال خود را به طلب رضاى خدا و استوارى دادن به دلهاى خويش انفاق مىكنند، عملشان مانند باغى است بر بالاى تپهاى، كه رگبارى به آن رسد، و دو برابر ثمر داده باشد، و اگر رگبار نرسيده به جايش باران ملايمى رسيده، خدا به آنچه مىكنيد بينا است.
⚡️ در سوره مبارکه آلعمران به آفت دیگری در امر انفاق اشاره شده است و آن نقص در اعتقاد و نیّت انفاقگر است.
?? *مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فىِ هَذِهِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صرِّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لَكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ* (آیه 117)
در این آیه قرآن انفاق كردن كفار را به باد شديد و سوزان و يا فوق العاده سرد و خشك كننده اى تشبيه نموده كه به كشت و زرعى بوزد و آن را خشك كند، اگر باد و نسيم ملايم و احيا كننده تبديل به طوفان مرگبار و سوزنده و يا فوق العاده سرد گرديد به هر گل و گياهى كه بوزد آن را مى سوزاند و خشك مى كند. انفاق نيز اگر از سرچشمه اخلاص و ايمان بوجود آيد بسيار مفيد و سود بخش است، افراد بى ايمان و آلوده نيز چون انگيزه صحيحى در انفاق خود ندارند روح خودنمايى و رياكارى همچون باد سوزان و خشك كنندهاى بر مزرعه انفاق آنها مى وزد و آن را بى اثر مىسازد، اينگونه انفاقها نه از نظر اجتماعى مشكلى را حل مى كند (چون غالبا در غير مورد مصرف مى شود) و نه نتيجه اخلاقى براى انفاق كننده خواهد داشت.
انفاق در قرآن
#انفاق_در_قرآن
#سوره_مبارکه_قصص
در سوره مبارکه قصص، از استضعاف و استکبار سخن به میان می آید.
مستکبرین کسانی هستند که در زمین علو و فساد دارند و قدرت و ثروت و امکانات را در جهت اغراض خود در اختیار می گیرند.
*قارون* نماد ثروتی است در سوره که در خدمت طاغوت قرار گرفته است و دسته ای از انسانها را که اراده حیات دنیا داشتند به خود متمایل می کند.
حاکمیت طاغوت انسان ها را به استثمار کشانده که نتیجه آن ایجاد فساد در اجتماع است.
*فقدان انفاق دارایی ها و عدم اثر بخش کردن آنها در سیر زندگی به تقویت ظهور شکاف ها و دوگانگی ها همراه می شود* .
نفاق نمود بیرونی فساد در جامعه ای است که با تبعیت از هواهای نفسانی هدایت رسول را رد می کنند و به انجام سیئات روی می آورند.
لحظه ای درنگ در سوره مبارکه حمد(5)
سؤال ۵: چرا در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» گوینده سخن ملحوظ نیست؟
ابتدا به هر عملی با یاد خدا و نشان از او و با طلب استعانت از خدا، شأن هر موجودی در جهان خلقت میباشد؛ مگر نه اینکه هر موجودی خالق خویش را میشناسد و فقر وجودیش را با غنای خالق مرتفع میسازد و به حمد و ستایش و تنزیه و تقدیس و نماز او میپردازد:
«کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ… ». (نور/ ۴۱) «هر یک از پدیده ها، به یقین نماز و تسبیحش را میداند! ».
«إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ… ». (اسراء/ ۴۴) «هیچ چیزی نیست مگر آنکه بهمراه ستایش او، - خدا را- از هر عیب و نقصی مبرا میشناسد- میداند- و لیکن شما تسبیح انان را در نمی یابید».
«یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ». (الرحمن/ ۲۹) «هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست میکند، هر روزی، او در امری مهم است»
از این رو، با وجود آنکه گوینده ذکر بسمله (بسم اللّه… ) و حمد، فرد یا گروهی در نماز یا غیر نماز میباشند گوینده این ذکر و حمد، نیامده است تا افاده عموم کند و شأن الهی را در جهان خلقت مطرح نماید و بشکل فعلی و یا شبه فعلی نیامد تا ازلیت و ابدیت این جریان ذکر و حمد و استعانت را تذکر دهد. و دیگر اینکه ذکر و حمد از هر ذاکر و حامدی در حد فهم و شعور محدود اوست نه لایق ذات مقدس الهی، و بجای تسبیح و تحمید و تقدیس، تنقیص و محدودیت را با خود دارد. از این رو، برای ذکر و حمدی در شأن مقام الوهیت و فراتر از تعینات و حدود موجودات، بدون ذکر، ذاکر و حامد و بدون ذکر صیغه فعلی یا شبه فعلی آمده است: [۱] «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
نکته دیگر در حذف متعلّق بسم الله میتواند وسعت معنی محذوف باشد که أبتدء، أذکر، أستعین، أتوسّم و… را در بر میگیرد. در سوره صافات آمده است که صرفا عباد مخلص خدا، صلاحیت توصیف او را دارا هستند و خداوند از توصیف غیر آنان پاک و منزه است: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ». (صافات:۱۶۰- ۱۵۹) توصیف این بزرگواران چگونه است؟: «لا أحصی ثناء علیک أنت کما أثنیت علی نفسک! ». رسول خدا صلی الله علیه و آله (- خدایا- توان آن را ندارم ستایش و ثنایی بر تو را بشماره در آورم، شما خود همانگونه اید که خود بر خویش ستایش نموده اید! ). تنها اینها هستند که بتمامی، عجز مخلوق و عظمت و کبریایی خالق را در مییابند و او را از هر گونه عوارض مخلوق پیراسته، بدرستی توصیف مینمایند و در نهایت، «ما عرفناک حقّ معرفتک! »
———-
[۱]: ۱. معمولا متعلق «بسم اللّه… » را فعل أبتدأ یا أسم یا أذکر و… و یا بصورت اسمی، إبتدائی یا توسّمی، اخذ مینمایند، لیکن بر این محدودیت فاعل باید دلیل اقامه نمود حال آنکه با توضیحات فوق این ذکر اختصاصی به انسان ندارد و پدیدهها را نیز شامل میشود.
حمد و الله
سؤال ۴: چرا «حمد» به «الله» نسبت داده شده است؟
پاسخ:
«الله» زیباست؛ «إنّ اللّه جمیل»، و خالق هستی، و هر آنچه از اسم و صفت ارزشمند و زیباست از آن اوست: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی ؛ [اعراف:180] و مخلوق خالق زیبا، زیباست: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ»: [سجده:7] و هر آنچه زیبایی از مخلوق سر میزند از خدا سرچشمه میگیرد و از جانب اوست: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»؛[نساء:79] و حمد نیز نظر به زیبایی اختیاری خلقت دارد، چه طبیعت و چه انسان و فعل او؛ از این رو، هر حمد و ستایشی از هر ستایشگری نسبت به هر محمودی از آن خداست و در حقیقت به او بر می گردد؛ پس، «الْحَمْدُ لِلَّهِ».