چه قیاس نابجایی کردی!
به اما صادق علیه السلام عرض کرد: ولایت شما و شناختی که خداوند نسبت به حق شما به من داده است از همه دنیا برایم دوست داشتنی تر است.(پس از ابراز علاقه ام) دیدم آثار خشم در چهره حضرت آشکار شد و فرمود:
یا یونس قستنا بغیر قیاس…؛ ای یونس! قیاس نابچایی کردی! آیا دنیا چیزی جز پر کردن شکم و پوشاندن بدن است؟ در حالی که تو به واسطه محبت ما صاحب حیات و زندگی ابدی خواهی شد!
کسی که ولایت اهل بیت را نداشته باشد « مات میتة جاهلیة»، و چون مرگ عصاره حیات است، وقتی مرگش جاهلی بوده؛ یعنی حیاتش هم در جاهلیت بوده و به عبارت دیگر مرده متحرکی بیش نبوده است.
آری، نعمت ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام را با هیچ چیزی نمی توان قیاس نمود و ثروتمند کسی است که صاحب این نعمت باشد و فقیر و بدبخت کسی است که از این نعمت محروم باشد. بیاییم شکر این نعمت را به جا آوریم، چرا که:
« لئن شکرتم لزیدنّکم» و با این سرمایه، در مسیر همرنگی با آنان پیش برویم.
سفارش چهار نکته مهم به فرزند
و قال عليه السلام لابنه الحسن:
يَا بُنَيَّ، احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً، وَ أَرْبَعاً، لَايَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَ أَكْبَرُ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ أَوْحَشُ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَ أَكْرَمُ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلْقِ.
يَا بُنَيَّ، إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ: يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ، وَ يُبْعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: ای فرزندم چهار [مطلب] را از من به خاطر بسپار و نیز چهار توصیه را که با وجود عمل به آنها، به تو زیان نمی رسد[ چهار مطلب اول این است که]:
سرآمد بی نیازی ها خرد و عقل است؛ و بزرگ ترین فقر و نیازمندی، بی خردی است؛ و بالاترین ترس، خودپسندی است؛ و گرامی ترین بزرگی، خوش خویی است.
ای فرزندم،[چهار سفارش این است که]؛ از دوستی با احمق بپرهیز که او می خواهد به تو سود برساند، ولی زیان می رساند؛ و بپرهیز از دوستی با بخیل که او[بر اثر بخل] از تو باز می دارد آنچه را که بسیار به آن نیازمند باشی؛ و بپرهیز از دوستی با بدکار که او تو را به اندک چیزی می فروشد؛ و بپرهیز از دوستی با کسی که دروغ می گوید، پس او مانند سراب است که دور را برای تو نزدیک و نزدیک را دور می گرداند.
چکیده مفاهیم:
در این حکمت امام علیه السلام، خطاب به فرزندش و در واقع خطاب به همه انسانها، چهار نکته که ناظر به صفات اخلاقی و چهار نکته دیگر که ناظر به امور رفتاری است را تبیین کرده اند.
نکات:
1- در نگاه امام علی علیه السلام، عقل سرمایه گرانبهای حیات بشری است؛ از این رو افرادی که با استفاده صحیح از سرمایه خود، در امور زندگی ظاهر می شوند، میزان ضرر و زیان احتمالی را به کمترین مرحله آن تنزل می دهند و در راستای توفیقات روزافزون الهی گام برمی دارند؛ زیرا در نگاه امام علی علیه السلام، عاقل کسی است که هر چیزی را در جای خودش قرار می دهد: «هو الذی یضع الشیء مواضعه»
2- دوین فراز امام در این حکمت، نقطه مقابل جمله اول است؛ چون فرمود بزرگ ترین فقر، حماقت و نادانی است؛ زیرا آدم احمق هم آخرت را به باد فنا می دهد و هم دنیایش را.
3- سومین نکته ای که مورد عنایت امام قرار گرفته، صفت ناپسند عجب و خودپسندی است؛ زیرا خودپسندی و بلند پروازی، ترجمان عقب ماندگی و ناتوانی عقل است. به همین دلیل امام علیه السلام می فرماید: « و أوحش الوحشة العجب؛ وحشت بارترین وحشتی که دامن گیر آدمی می شود، عجب و خودبزرگ بینی است؛ خودپسند به دلیل خودخواهی و خودبرتر بینی، دیگران را تحقیر و توهین می کند و در نتیجه تنها می ماند و منزوی می شود و هیچ وحشتی بالاتر و بدتر از تنهایی وجود ندارد.
4-نکته چهارم تاکید بر اخلاق شایسته استکه به عنوان گرامی ترین حسب و شرف مورد توجه قرار گرفته است، برای این که آدم خوش خلق، کلید ورود به خانه ی دل انسانها را در اختیار دارد و این اساس تمام موفقیت ها است. بدون این صفت، با هیچ چیزی نمی توان برای خود شرافت کسب کرد و مردم آن کسی را که خلق بهتری دارد، بیشتر احترام می کنند و وی نزد همه گرامی و ارجمند است.
درباره اهمیت حسن خلق آیات و روایات فراوانی وارد شده تا آنجا که قرآن کریم حسن خلق را یکی از عوامل مهم پیروزی پیامبر صل الله و علیه و آله دانسته و می فرماید: پس تو به لطف و رحمت الهی با آنان نرمخو شدی و اگر درشت خوی و سخت دل بودی بی شک از گرد تو پراکنده می شدند»
5- امام علیه السلام فرمود: از رفاقت و دوستی صادقانه با نادان، یعنی آن کسی که از نعمت عقل و خرد بی بهره است[نه درس نخوانده و بیسواد، که درس نخوانده های زیادی هستند که از برکات عقل برخوردارند] پرهیز کن؛ چرا که به دلیل حماقت و کم خردی، هر چند که قصد خیر داشته باشد لکن ضرر می رساند، او از تجربه اش استفاده نمی کند، عاقبت کار را نمی سنجد و نتیجه کار را نمی فهمد و در نتیجه در امور مادی و معنوی دچار خسارت و زیان می شود، پس رفاقت با چنین کسی زیان آور است.
دعوت به نماز در دوره سوم رشد
دوره سوم رشد چه زمانی هست؟
وقتی عقل در فرد شکوفا می شود و به معیار رجوع می کند، معیار عبودیت و حد شرعی نماز بر او بار می شود و نماز کامل و جامع شرعی بر او تکلیف می شود. پس باید احکام نماز را کامل بشناسد و واجبات آنرا کامل اقامه کند.
این مرحله سوم بلوغ می شود.
↔️ شاخص این دوره این است که فرد معیار عقلی دارد یعنی هر کاری که می کند، برایش یک دلیلی عقلی می آورد.
اگر کسی به چنین حالتی رسید، حتما نماز کامل برایش واجب می شود. می خواهد هفت ساله باشد یا دوازده ساله.
نماز در دوره دوم رشد (دبستان)
در مقطع رشدی دبستان، آموزش نماز، وقتی صورت می گیرد که کودک مفهوم حرف شنوی از فرد بالاتر را درک می کند.
این همان مفهوم پرستش و عبادت است که وقتی در فرد روشن شود، نماز بر او فرض می شود. فرض در اینجا به معنای واجب بلوغی است نه فقهی. حد نماز هر کدام از بلوغ و فقه با یکدیگر متفاوت است.
در دوره قبل، کودک فقط مفهوم مخاطب را می فهمد اما مفهوم عبادت در او محقق نشده است. مفهوم عبادت بعد از مفهوم مخاطب برای کودک ایجاد می شود.
یعنی می فهمد حرف مخاطب را باید گوش بدهد. بچه ها در حدود 7 سالگی ، امر و نهی برایشان قابل اطاعت می شود، خیر و شر را می فهمند، باید و نباید را می فهمند و برایشان موضوعیت پیدا می کند
البته خیلی وقتها هم ممکن است انجام ندهند و یا گاهی لجبازی کنند (نباید در امور تعبدی کودک را به سمت لجبازی کشاند) .
مفهوم پرستش را می فهمند یعنی می فهمند که خدایی هست، خدا بر او تکلیف هایی واجب کرده ، خدا از یک سری چیزها خوشش نمی آید و از یک سری چیزها خوشش می آید.
حد حمل در این سن، اطلاقِ نماز است و نماز کامل لازم نیست.
همین مقدار که کودک احساس کند که این عمل واجب را انجام می دهد، اثر دارد. یعنی بگویند که به طریقی نماز خوانده یا خودش احساس کند که نماز خوانده است. حس فرد به اینکه نماز را اقامه کرده است، مهم است.
حتی اگر وضو هم نگرفته بود، در این مرحله مهم نیست. وقتی از کودک می پرسیم نماز خواندی؟ بگوید خواندم. بایستی به قول آنها اطمینان کرد و نباید گفت که نخواندی. همین که احساس کند که باید می خوانده و دارد می گوید بله من نماز خواندم، این کافی است.