از سفارشات لقمان حکیم...
روضة العقلاء و نزهة الفضلاءـ به نقل از مجاعة بن زبیر ـ: لقمان به پسرش گفت : «پسرم ! چه چیزی کمترین است؟ و چه چیزی بیشترین؟ و چه چیزی شیرین ترین است؟ و چه چیزی گواراترین ؟ چه چیزی مأنوس ترین است؟ و چه چیزی وحشتناک ترین؟ و چه چیزی نزدیک ترین؟ و چه چیزی دورترین؟» . لقمان گفت : «کمترین چیز ، یقین است . بیشترین چیز ، شک است . شیرین ترین چیز ، نسیم رحمت خداوند عز و جل در بین مردم است که با آن همدیگر را دوست می دارند . گواراترین چیز ، گذشت خدا از بندگانش و گذشت مردم از همدیگر است . مأنوس ترین چیز ، دوست توست ، هنگامی که یک در بر او و بر تو بسته باشد . وحشتناک ترین چیز ، پیکری است که مرده باشد ، که چیزی وحشتناک تر از آن نیست . و نزدیک ترین چیز ، آخرت نسبت به دنیاست . و دورترین چیز ، دنیا نسبت به آخرت است» .
إحیاء علوم الدین :لقمان به پسرش گفت : « . . . پسرم ! هر که [به دیگری ]رحم کند ، رحم می شود ، و هر که خاموش باشد ، سالم می ماند ، و هر که نیکو بگوید ، بهره مند می گردد ، و هر که بد بگوید ، گناه می کند ، و هر که زبانش را در اختیار نگیرد ، پشیمان می گردد» .
الدرّ المنثورـ به نقل از شُرَحبیل بن مُسلم ـ: لقمان گفت: «از لجبازی ، کم می کنم و درباره چیزی که به من مربوط نیست ، سخن نمی گویم و خنده بدون تعجّب نمی کنم و بدون مقصد ، راه نمی روم» .
حکمت نامه لقمان - محمد محمدی ری شهری
فرم در حال بارگذاری ...
نشانه های انسان های بهشتی
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
إِنَّ لاَِ هْلِ الْجَنَّةِ أرْبَعَ عَلامات: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَلِسانٌ فَصِیْحٌ وَقَلْبٌ رَحِیْمٌ وَیَدٌ مُعْطِیَةٌ(1)
بهشتیان چهار نشانه دارند: روی گشاده، زبان گویا و صریح، قلب پر از محبّت، و دست دهنده.
شرح کوتاه
اصیل ترین مکتب های انسانی آن است که فرد را در دل اجتماع ببیند و اجتماع را پرورش دهنده افراد ارزنده، زیرا که اجتماع سرچشمه همه برکات معنوی و مادی است.
حدیث بالا که نشانه های مردم سعادتمند و بهشتی را بازگو می کند چهار موضوع را یادآوری کرده که همگی مربوط به استحکام پیوندهای اجتماعی و پاشیدن بذرعواطف انسانی در سرزمین اجتماع است:
روهای گشاده و پر از مهر و صفا، زبان های نرم و محبّت آمیز و در عین حال صریح و گویا، قلب هایی که برای انسان ها بتپد، دست هایی که از کمک باز نمی ایستند، آری اینهاست نشانه های انسان های بهشتی!
1. از کتاب ارشاد القلوب.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
فرم در حال بارگذاری ...
کلید بدبختی ها
امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمود:
إنَّ الله جَعَلَ لِلشَّرِ أَقْفَالا وَجَعَلَ مَفاتِیح تِلْکَ الأَقْفالِ اَلشَّرابَ، وَالْکِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ(1)
خداوند برای شرور و بدی ها قفل هائی قرار داده که کلید آنها شراب است و دروغ گفتن از شراب هم بدتر است!
شرح کوتاه
بزرگترین و مؤثرترین مانع بر سر راه زشتی ها و بدی ها عقل و خرد است و این قفل محکمی است که بر آنها زده شده، و به هنگامی که قفل «خرد» با کلید «شراب» گشوده می شود همه زشتی ها و بدی ها آزاد می گردند و انسان در حال مستی آلوده هرگونه جنایت و گناه و تبهکاری ممکن است بشود.
ولی اگر آدم «شرابخوار» از روی «جنون مستی» دست به گناه می آلاید «دروغگو» آگاهانه سازمان زندگی اجتماعی را بهم می ریزد و روح اعتماد را می کشد و سرچشمه انواع گناهان و مفاسد می گردد.
پس دروغ از شراب هم خطرناک تر است.
1. کتاب وسایل الشیعه، جلد 2، صفحه 223.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
![](https://yaseman.kowsarblog.ir/media/users/tezeri/profile_pictures/_evocache/emam-sadegh8.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1500400636)
سلام علیکم
ممنون بابت مطلب بسیار مفید و آموزنده شما ، حقیقتا همین طور است .
تفکر به این سبک قطعا مانع از انجام گناه خواهد شد .
عاقبت بخیر شوید انشالله .
فرم در حال بارگذاری ...
ابراهیم فدای حسین
ابنعباس گوید: خدمت رسول خدا (ص) بودم. حسین علیهالسلام روی زانوی راست پیامبر و ابراهیم پسر پیامبر روی زانوی چپ حضرت نشسته بودند، پیامبر گاهی حسین را میبوسید و گاهی ابراهیم را که حالت وحی بر پیامبر دست داد پس از آن که حالت پیامبر عادی شد فرمود: جبرئیل از طرف پروردگار بر من فرود آمد و سلام پروردگارم را ابلاغ کرد و گفت: خدا میفرماید: این دو فرزند را برای شما باقی نمیگذارم باید یکی را فدای دیگری نمائی پیامبر به ابراهیم نظر کرد و گریست. سپس فرمود: اگر ابراهیم بمیرد فقط من محزون میشوم، اما اگر حسین بمیرد فاطمه محزون میشود و پدرش علی پسرعمویم اندوهناک میگردد و من نیز متأثر میشوم، و من اندوه خود را بر حزن فاطمه و علی ترجیح میدهم، جبرئیل! ابراهیم قبض روح گردد، ابراهیم را فدای حسینکردم ابراهیم پس از سه روز بیماری وفات کرد، رسول خدا (ص) هر گاه حسین را میدید او را به سینه میچسبانید و میبوسید و لبان حسین را میمکید و میفرمود: قربان کسی که ابراهیم را فدای او کردم
حسین (ع) نفس مطمئنه - محمد علی عالمی دامغانی
![](https://yaseman.kowsarblog.ir/media/users/f.balochi/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1489408133)
ضریح تو داره عطر گل یاس
نوازش های دستت میشه احساس
کی میدونه آقا پر میشه شاید.
شبا سقا خونه ات با مشک عباس …
فرم در حال بارگذاری ...
آمنه بیگم
آخوند ملامحمد صالح مازندرانی ، دانشمندی نامدار است .
وی در آغاز تحصیل بسیار تهیدست بود ، تا آن جا که قادر نبود چراغی برای مطالعه خویش بخرد .
مـلاصالح به اصفهان آمد و در سایه کوشش و پشتکار زایدالوصف خود ، دروس مقدماتی را به پایان رساند .
شـور و شـوق آن محصل جوان علوم دینی ، چنان او را به کمال رسانید که توانست در حوزه درس ملا محمدتقی مجلسی (ره ) حضوریابد و در اندک زمانی ، مورد توجه خاص استادش واقع شد .
ملاصالح سنین جوانی را پشت سر می گذاشت و همچنان مجرد می زیست .
استادش ، علامه مجلسی اول ، روا نمی دید این دانشمند نابغه که از مفاخر شاگردان او بود ، مجرد باقی بماند .
روزی بـعـد از درس ، مـلاصـالـح را در خلوت به حضور طلبید و به او گفت : اگر اجازه می دهی همسری برایت انتخاب کنم تا بتوانی تشکیل خانواده دهی و از رنج مجرد زیستن آسوده شوی ؟ .
ملاصالح سر به زیر انداختو با زبان حال ، آمادگی خود را اعلام داشت .
علامه مجلسی به اندرون خانه خود رفت و دختر دانشمندش آمنه بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود ، طلبید و به وی گفت : دخترم ! .
هـمـسـری بـرایت برگزیده ام که با وجود فقر و تنگدستی ، بسیار فاضل ، دانشمند و باکمال است ، فقط این موضوع به اجازه تو بستگی دارد .
آمنه بیگم گفت : پدرجان ! .
فقر و تنگدستی ، برای مرد عیب نیست ! .
و با این بیان ، رضایت خود را برای ازدواج با داماد مستمند ، ولی دانشمند اعلام کرد .
عقد آن دو ، پس از ساعتی ، با کمال سادگی بسته شد ، عروس را آراستند و به حجله عروسی بردند .
هـنـگـامـی کـه دامـاد روی عروس را گشود و رخسار زیبای وی را دید ، خدا را شکر کرد و برای مطالعه به گوشه ای رفت .
اتـفـاقـا مساله علمی بسیار مشکلی برای ملاصالح پیش آمده بود که هرچه فکر و مطالعه می کرد ، مـوفـق به حل آن نمی شد ، عروس با کنجکاوی خاص خود پی برد که مساله چیست و در چه کتابی است ! .
داماد بدون این که تماسی با عروس حاصل کند ، فردا صبح برای تدریس از منزل خارج شد ، با رفتن داماد ، عروس برخاست و مساله را پیداکرد و آن را با شرح و بسط نوشت و لای کتاب گذاشت .
شـب دوم ، دامـاد کـتـاب را بـازکرد و آن نوشته را دید و به اوج فضل و مقام علمی همسرش آمنه پی برد، بی درنگ پیشانی بر خاک نهاد و سجده شکربه جا آورد ، به همین جهت از سر شب تا بامداد فردا مشغول عبادت و شکرگزاری بود و مقدمات عروسی تا سه روز به تاخیر افتاد ! .
چـون مـرحـوم مجلسی از ماجرا آگاهی یافت ، ملاصالح را خواست و به وی گفت : اگر این دختر مناسب شان و باب میل تو نیست ، صریحا بگو تا دختردیگری را برایت عقدکنم ؟ ! ! .
ملاصالح گفت : نه ! .
عـلت این نیست که دختر دانشمند شما ، باب میل من نباشد ، بلکه تاخیر کار فقط به ملاحظه این اسـت که خواستم شکر خدا را به مقداری که می توانم به جا آورم که چنین همسری به من موهبت کرده است .
مرحوم مجلسی فرمود : اقرار به عجز و ناتوانی ، خود نهایت درجه شکر بندگان است .
پـس از آن ، جریان زفاف انجام شد و خداوند بر این دو وجود محترم منت گذاشت و ذریه طیبه ای بـه آنـان داد و جـمع زیادی از عالمان ابرار و صالحان نیکوکردار از نسل این دو بزرگوار به وجود آمدند .
زنان نمونه - علی شیرازی
فرم در حال بارگذاری ...