گروه الاحوازیة
گروه #الاحوازیه چه گروهی است؟
? گروه الاهوازی که نام خود را معرب می نویسند: “گروه الاحوازیه"، مسئولیت حمله تروریستی اهواز را بر عهده گرفته است
?گروه الاهوازی که در سال های اخیر برنامه ریزی های متعددی برای ناامن کردن اهواز را به اجرا گذاشته و در جریان اعتراضات مردمی نیز نقش مهمی در به خشونت کشیدن این اعتراضات دارد، می خواهد از طریق بی ثبات کردن منطقه، زمینه را برای جدایی خوزستان از ایران فراهم کند. همان اقدامی که صدام با حمله به ایران سعی کرد آن را به ثمر برساند اما شکست خورد.
?اکنون گروه الاهوازی با کمک بازماندگان رژیم بعثی عراق و کمک مالی مستقیم دولت های عربی در منطقه برای جدایی خوزستان از ایران برنامه ریزی کنند. ریشه اصلی گروه های تجزیه طلب خوزستان به حزب «تضامن الدیمقراطی الاهواز» برمی گردد که نسخهای انگلیسی برای برخی افراد تروریست موسوم به «خلق عرب مقیم اروپا» محسوب می شود.
?رهبران این گروه ها هرچند داعیه دفاع از خلق عرب دارند اما مانند داعش، تعصبات دینی و قومی و تندروی های تروریستی را مورد تاکید قرار داده و اکنون می خواهند با حمله به کشورمان و عملیات تروریستی، زمینه را برای تضعیف اقتدار ایران فراهم آورند. در دو سال اخیر، داعش صدها عملیات تروریستی در خاک ایران را طرح ریزی کرده که مهمترین آنها سال پیش با حمله به مجلس و حرم مطهر امام خمینی به اجرا درآمد.
?تجزیه طلبان وهابی الحوازی که مقر اصلیشان در انگلستان و در شهر لندن است در تشکیلات رهبری کننده آنها انجمن دوستی ایران و انگلیس وجود دارد و با سناریوی انگلستان درصدد هستند که بخشهایی از خوزستان را تجزیه کنند و در همین رابطه، تحرکاتی را در جنوب ایران آغاز و درگیری های مسلحانه ای را ایجاد کرده اند.
?این تجزیه طلبان که خود را بنام “الاحوازی” معرفی کرده اند با تمسک به قوم گرایی عربی که امروزه توسط انگلستان و امریکا برای ایجاد تفرقه در کشورهای مخالف استکبار رواج داده شده است اعتقاد دارند که از سال ۱۹۲۵ میلادی، فارس ها منطقه الاحواز را اشغال کرده و اکنون فارس ها بایستی به اشغال اهواز پایان دهند.
?این گروه جدایی طلب که مرکزیت فعالیت خود را در شهر لندن قرار داده اند شهرهای خوزستان را به نام اختصاری جدایی طلبانه مانند شهر آبادن را “عبادان” و خرمشهر را “محمره” و شهر شادگان را “فلیحه” نامیده اند.
?«خالد عبدیان» که از عناصر شناخته شده تشکیلات دوستی اهواز و انگلیس است در ادعایی دروغین می گوید، دولت ایران اقدام به جداسازی عرب های خوزستان از خاک و آشیانه شان می کند و زمینهای آنها را به زور تصاحب کرده و آنها را از شهر اهواز خارج می کند. این گروه برای ایجاد شکاف میان مردم و جمهوری اسلامی و تحریک مردم با دروغ ادعا می کند که جمهوری اسلامی ایران نیز مانند رژیم شاهنشاهی ایران قصد دارد که اقوام عرب را در منطقه خوزستان جدا نماید. این گروه دیروز پیش از حمله تروریستی در مراسم رژه نیروهای مسلح، آتش سوزی عمدی در هورالعظیم به راه انداختند.
فرم در حال بارگذاری ...
منطق رساي امام زین العابدین علیه السلام در شام
مردم شام، پايتخت يزيد، قلبهاشان آكنده از كينه و دشمني آل علي (عليه السلام) بود. تبليغات زهرآگين، سالها قلب و جانشان را از حقايق دور كرده و از آنان پيكرهاي بي تپش ساخته بود كه با هيچ آواي حقي آشنايي نداشتند و آن روز كه فردي از سلاله ي پيامبر (صلي الله عليه وآله) وارث تمامي خوبي ها، بر شهرشان گام گذاشت، بر منبر مسجد جامع دمشق قرار گرفت، و گلواژههاي حقيقت را نثارشان كرد، شور و حالي در جمع پيدا شد و همانجا نام علي (عليه السلام) دلهايي را به خويش جذب كرد. به گونه اي كه يزيد مجبور شد مسووليت شهادت ابي عبد الله (عليه السلام) و يارانش را به عبيد الله زياد نسبت دهد. همان شيوه ي مكرآميزي كه سردمداران كفر هنگام خشم حق طلبان انجام ميدهند و همين حماسه به شكلي ديگر در كاخ يزيد مطرح شد و يزيد در رويارويي با امام زين العابدين (عليه السلام) پرسيد: حاضري با فرزندم خالد كشتي بگيري؟ حضرت فرمود: «كاردي را به او بده و كاردي را به من، آنگاه با هم مبارزه كنيم. » يزيد از آن همه قدرت روحي امام شگفت زده شد و گفت: حقا كه فرزند علي بن ابي طالب هستي!
فرم در حال بارگذاری ...
پرتویی از مبارزات امام سجاد: رويارويي با عبيد الله
رويارويي با عبيد الله
اهل بيت حسيني (عليه السلام) اگر چه اسير شدند; اما هيچ گاه ذليل نشدند. آنان با عزت ايماني و شهامت علوي، از خون شهيدان به خوبي پاسداري كردند و به رغم خفقان حاكم بر جامعه، دفاعيه ي الهي و دشمن شكن خود را، حتي در درون كاخهاي ستمگران، قرائت نمودند. زماني كه امام زين العابدين (عليه السلام) وارد كوفه شد، خطبه اي بليغ ايراد كرد، به گونه اي كه پشيماني سراپاي وجود كوفيان را فرا گرفت. آنگاه كه در كاخ، عبيد الله زياد، روياروي او قرارگرفت با منطق رسا بطلان سخنان او را آشكار ساخت. عبيد الله در آغاز نام امام را پرسيد. گفته شد كه او «علي بن الحسين» است. عبيد الله گفت: مگر خدا علي بن الحسين را نكشت؟ بر خلاف انتظار و توقع او امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود: او برادر من بود كه مردم او را كشتند. پس از اينكه عبيد الله گفت; بلكه خدا او را كشت، حضرت اين آيه را قرائت كرد. «خداوند جانها را به هنگام مرگ ميگيرد و همين طور جانهاي انسانها را به هنگام خواب». به اين موضوع اشاره كرد كه همه امور از قدرت الهي سرچشمه ميگيرد. اما تو و سپاهيان يزيد به گناه و ظلم او را به شهادت رسانديد. عبيدالله با شنيدن اين جواب خشمگين شد و تصميم به كشتن امام گرفت; حضرت زينب (سلام الله عليها) به دفاع برخاست. و آنگاه كه امام زين العابدين (عليه السلام) از عمه اش خواست تا آرام بگيرد، رو به عبيد الله زياد كرد و فرمود: مرا به كشتن تهديد ميكني. «اما علمت ان القتل لنا عاده و كرامتنا الشهاده» مگر نمي داني كشته شدن در راه خدا سيره و شعار ما و شهادت مايه ي كرامت و ارجمندي ما است؟
فرم در حال بارگذاری ...
پرتویی از مبارزات امام سجاد
حضور در نهضت كربلا
همراهي حضرت امام سجاد علیه السلام در واقعه ي كربلا را ميتوان اولين تجلي چشمگير در صحنه ي مبارزات به شمار آورد. زماني كه قيام خونين ابي عبد الله الحسين (عليه السلام) تحقق يافت، جز دوستان خدا و دلهاي مطمئن كسي ديگر ياراي همراهي حضرت را نداشت. نمي رسيد و آن حضرت بي اعتنا به قدرتها و مظاهر طاغوت جلوههاي شگفت از حماسه و ايثار را فرا ديد انسانها قرار داد، هنگامي كه در روز عاشورا امام حسين (عليه السلام) انسانها را به ياري طلبيد، امام زين العابدين (عليه السلام) با اينكه تني تب دار و شرايطي سخت و جانفرسا داشت، به ياري پدر شتافت و در پاسخ عمه اش «ام كلثوم» كه تصميم داشت او را باز گرداند، فرمود: «ذريني اقاتل بين يدي ابن رسول الله (صلي الله عليه وآله) »; رهايم كن و بگذار كه در دفاع از فرزند رسول خدا مبارزه كنم.
فرم در حال بارگذاری ...
حماسة زینب کبری سلام الله علیها
برخورد زینب کبری سلام الله علیها با حادثة کربلا ، برخوردی صابرانه بوده است.
اما این صبر در زینب کبری سلام الله علیها چگونه بوده؟ او سخت ترین، سنگین ترین، دردناک ترین و رنج آورترین حادثة تاریخ را دیده است. آن هفتاد و دو نفر که از دنیا بریده و شهید شدند و به خدا پیوستند، تمام سنگینی بار این حادثه روی دوش زینب کبری سلام الله علیها آمد، به انضمام این که از طرف برادر مأمور شد، هشتاد و چهار داغدیده را از کربلا تاشام و از شام تا مدینه سرپرستی کند، این همه مصیبتها را زینب سلام الله علیها تحمل کرد، و با مدیریت مدبرانه اش پیام شهدای کربلا را به گوش همگان رسانید. آن حضرت سلام الله علیها با این حادثه، برخوردی الهی کرد و از زمان وقوع این حادثه تا روز وفاتش، برای یک بار، به خاطر حادثۀ کربلا نفسی که بوی گلایه و شکایت از خدا را بدهد، از دل نکشید ؛ بلکه کنار حادثة تلخی به این وسعت، شاکر بود. چه کسی این تحمّل را داشت کنار چنین حادثه ای بندة شاکر پروردگار باشد. ابن زیاد وقتی دربارگاهش به مسخره به زینب کبری سلام الله علیها گفت، رفتار خداوند را نسبت به اهل بیتت چگونه دیدی؟ یعنی دیدی که خداوند ما را پیروز کرد و شما قطعه قطعه و متلاشی شدید. جواب داد: «وَ مَا رَایْتُ اِلَّا جَمِیلاً. » : جز رفتاری زیبا و نیک از خداوند ندیدم ؛ یعنی خداوند امامت را با شهادت در هم آمیخت و بالاترین زیبایی را درست کرد ؛ چنان که با این آمیزش، برای ما چهره ای زیباتر از یوسف سلام الله علیها را به وجود آورد. در روز یازدهم با چه تحمّل مثبتی و با چه صبر ملکوتی و عرشی آمد و دو دست مبارکش را زیر بدن قطعه قطعه شدة ابا عبدالله سلام الله علیها برد و با یک دنیا ادب به سمت آسمان برگشت و به پروردگار گفت: «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ. »: خدایا! این اندک را به عنوان قربانی که اصلاً تناسبی با عظمت خدایی تو ندارد، از ما قبول کن. ما یک چیزی میگوییم و یک چیزی را میشنویم که اگر یک میلیونیوم آن بر سر خودمان بیاید، آن وقت باید ببینیم چه کاره هستیم؟ در این موقعیت، عبادت و صبر در ایشان جمع شده بود. امام صادق سلام الله علیها این موقعیت را چنین توصیف میکند: عمه جان! عصر عاشورا تمام فرشتگان خدا از مقاومت، صبر و ایستادگی تو شگفت زده شدند ؛ یعنی نتوانستند هضم بکنند که انسان هم این قدر عظیم است. به خدا قسم! راحت میتوانم بگویم آن زمانی که خدا به ملائکه خبر داد: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً. » [۱] ملائکه برگشتند و گفتند: «أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ» [۲] . خدا به آنها فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ» [۳]: من از آفرینش این انسان چیزی میدانم که شما نمی دانید، و آنان نمی دانستند.
تا عصر عاشورا که خدا برگشت به ملائکه گفت: زینب سلام الله علیها را ببینید، من این را میخواستم خلق کنم: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ» [۴] . چند میلیون سال قبل هم حالا برای شما روشن شد که خلیفه یعنی چی؟ انسان
یعنی چی؟ که یک خانمی که دنیای عاطفه و رأفت قلب است، در یک نصف روز، هفتاد و دو نفر را جلوی چشمان او سر ببرند و قطعه قطعه کنند و بعد بیاید کنار این بدنهای پاره پاره بنشیند و بگوید: «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ. » این است، «أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ». به خدا قسم! شب یازدهم، برای آن حضرت، یک ذره از کیفیت عبادتش با شبهای مدینه فرق نکرد. این شب هم سکینة کبری سلام الله علیها میگوید، عمهام کنار آن خاکهای بیابان، سحر مشغول نماز شب و مناجات بود ؛ یعنی با بودن این حادثه، از پروردگار کمال رضایت را داشت.
———-
[۱]: بقره: ۳۰
[۲]: بقره: ۳۰
[۳]: بقره: ۳۰
[۴]: بقره: ۳۰
فرم در حال بارگذاری ...