پرتویی از مبارزات امام سجاد: رويارويي با عبيد الله
رويارويي با عبيد الله
اهل بيت حسيني (عليه السلام) اگر چه اسير شدند; اما هيچ گاه ذليل نشدند. آنان با عزت ايماني و شهامت علوي، از خون شهيدان به خوبي پاسداري كردند و به رغم خفقان حاكم بر جامعه، دفاعيه ي الهي و دشمن شكن خود را، حتي در درون كاخهاي ستمگران، قرائت نمودند. زماني كه امام زين العابدين (عليه السلام) وارد كوفه شد، خطبه اي بليغ ايراد كرد، به گونه اي كه پشيماني سراپاي وجود كوفيان را فرا گرفت. آنگاه كه در كاخ، عبيد الله زياد، روياروي او قرارگرفت با منطق رسا بطلان سخنان او را آشكار ساخت. عبيد الله در آغاز نام امام را پرسيد. گفته شد كه او «علي بن الحسين» است. عبيد الله گفت: مگر خدا علي بن الحسين را نكشت؟ بر خلاف انتظار و توقع او امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود: او برادر من بود كه مردم او را كشتند. پس از اينكه عبيد الله گفت; بلكه خدا او را كشت، حضرت اين آيه را قرائت كرد. «خداوند جانها را به هنگام مرگ ميگيرد و همين طور جانهاي انسانها را به هنگام خواب». به اين موضوع اشاره كرد كه همه امور از قدرت الهي سرچشمه ميگيرد. اما تو و سپاهيان يزيد به گناه و ظلم او را به شهادت رسانديد. عبيدالله با شنيدن اين جواب خشمگين شد و تصميم به كشتن امام گرفت; حضرت زينب (سلام الله عليها) به دفاع برخاست. و آنگاه كه امام زين العابدين (عليه السلام) از عمه اش خواست تا آرام بگيرد، رو به عبيد الله زياد كرد و فرمود: مرا به كشتن تهديد ميكني. «اما علمت ان القتل لنا عاده و كرامتنا الشهاده» مگر نمي داني كشته شدن در راه خدا سيره و شعار ما و شهادت مايه ي كرامت و ارجمندي ما است؟