چرا باید به دنبال خدا شناسی برویم؟
2.انگیزه عاطفی
ضرب المثلى است معروف كه انسان بنده احسان است (اَلاِْنْسانُ عَبِيْدُ اَلاِْحْسانِ)
همين مطلب با كمى تفاوت در حديثى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: اَلاِْنْسانُ عَبْدُ الاِْحْسانِ «انسان بنده احسان است»
و در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم بِالاْحْسانِ تُمْلَكُ الْقُلُوبُ به وسيله احسان قلبها به تسخير انسان درمى آيد»
و باز در حديثى از همان حضرت (عليه السلام) آمده است: وَأَفْضِلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيْرَهُ: «به هركس مى خواهى نيكى كن تا امير او باشى»
و ريشه همه اين مفاهيم در حديث پيامبر (صلى الله عليه وآله) است كه فرمود: اِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلُوْبَ عِبادِهِ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ اِلَيْها، وَبُغْضِ مَنْ أساءَ اِلَيْهَا: «خداوند دلها را در تسخير محبت كسى قرار داده كه به او نيكى كند، و بر بغض كسى قرار داده است كه به او بدى كند»
خلاصه اين يك واقعيت است كه هركس به ديگرى خدمتى كند يا نعمتى بخشد عواطف او را متوجه خود مى سازد، و به صاحب خدمت و نعمت علاقمند مى شود، ميل دارد او را كاملاً بشناسد و از او تشكر كند، و هرقدر اين نعمت مهم تر و فراگيرتر باشد تحريك عواطف به سوى «منعم» و «شناخت او» بيشتر است.
و لذا علماى علم كلام (عقائد) از قديم ترين ايام مسأله «شكرمنعم» را يكى از انگيزه هاى تحقيق پيرامون مذهب، و معرفة الله شمرده اند.
ولى بايد توجه داشت «شكر منعم» قبل از آنكه يك حكم عقلى باشد يك فرمان عاطفى است.
اين اشاره كوتاه را با شعرى
از «ابوالفتح بستى» شاعر معروف عرب پايان مى دهيم.
أَحْسِنْ اِلَى النّاسِ تَسْتَعْبِدْ قُلُوْبَهُم *** فَطَالَما اسْتَعْبَدَ اَلاِْنْسانَ اِحْسانٌ
«به مردم نيكى كن تا قلوب آنها را بنده خود سازى و همواره انسانها بنده احسانها بوده اند»!
در حديثى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «شبى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نزد عايشه بود او سؤال كرد چرا خود را (براى عبادت) اين همه به زحمت مى افكنى؟ در حالى كه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است. »
فرمود: أَلا أَكُوْنُ عَبْداً شَكُوْرا؟ «آيا من نبايد بنده شكرگزار او باشم»؟!