ويژگيهاي اخلاقي پيشواي دوم
بسياري از فضايل روايت شده درباره ي آن امام همام، حكايت از آن دارد كه، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم علاقه ي فراواني نسبت به اين دو برادر داشته و به طور علني محبت خويش را نسبت به آنان ابراز مينمود.
نحوه ي ابراز محبت به ايشان، همانند پايين آمدن از منبر و بوسيدن آنها و باز رفتن به منبر، نشانه ي جهت دار بودن اين ابراز علاقه است.
نقل شده كه، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در وقت اظهار محبت نسبت به امام مجتبي عليه السلام فرمود:
حاضرين، اين ابراز علاقه را به غايبين برسانند.
يا ميفرمود:
من او، و كسي كه او را دوست بدارد، دوست دارم.
حضور پیشواي دوم در جريان مباهله و قرار گرفتن او در ميان اصحاب كساء نشانه ي اعتبار و اهميتي ست كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي وي قائل ميشده است.
همچنين امام مجتبي عليه السلام در بيعت رضوان حضور داشت و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با او بيعت كرد.
در جريان شورش ناكثين، قدرت امام حسن عليه السلام در برانگيختن مردم كوفه نشان اهميت و اعتبار او نزد مردم آن شهر است. بر مبناي همين شخصيت والا بود كه چون علي عليه السلام، حسن عليه السلام را به عنوان جانشين خود به مردم معرفي نمود، مردم عراق و بسياري نقاط ديگر رسما با او به عنوان خليفه بيعت كردند.
ولي با اين حال، اشخاصي مغرض در گوشه و كنار سعي در خدشه دار كردن شخصيت وي نمودند. از طرفي او را بي بهره از
تدبير و سياست و از طرفي فردي دنياطلب معرفي ميكردند و وي را در مقابل علي عليه السلام و حسين عليه السلام قرار ميدادند. به عنوان نمونه، كوشش ميشد تا با جعل و ترويج اخبار بي اساس، او را شخصيتي معرفي كنند كه مدام در حال ازدواج و طلاق است! اخبار مربوط به صلح، اين گونه عنوان شده كه امام عليه السلام تنها با چند تعهدي كه جنبه ي مالي داشته، حاضر به كناره گيري از حكومت شده است. در همين اخبار سعي شده تا عنوان كنند، امام عليه السلام خلافت را حق خود نمي دانسته و لذا آن را به معاويه تسليم كرده است. در صورتي كه اين موضوع، صرفا يك اتهام ميباشد؛ زيرا امام عليه السلام خود بارها بر اين نكته تصريح نموده كه خلافت، حق اوست و تنها از روي اجبار، به معاويه واگذارده است.
نكته ي ديگر اينكه، اين دسته از مورخان در روايات تاريخي خود اصرار دارند ثابت كنند دو برادر با يكديگر اختلاف داشته اند؛ طوري كه امام حسين عليه السلام موضع برادر را نپذيرفته و ديدگاه ديگري داشته است!
در روايت ديگري آورده اند كه، رسول خدا عليه السلام فرمود: حسن از من است و حسين ازعلي.
درحالي كه يكی از فضايلي كه مكرر درباره ي امام حسين عليه السلام نقل شده اين است كه: حسين مني و انا من حسين.
هدف از جعل اين روايت آن است كه، علي را با فرزندش حسين پيوند دهند و هر دو را خواستار قتل و خونريزي معرفي كنند.
يكي از اتهاماتي كه به امام عليه السلام نسبت داده شده، داشتن موضع عثماني ست و خلاصه ي اين اتهام آن بود
كه، امام عليه السلام با پدرش مخالف بوده و خونريزي در جنگهاي داخلي را قبول نداشته است. در حالي كه امام حسن عليه السلام خود از كساني بود كه در جنگ جمل - كه اساسا بر ضد عثمانيها بود - نقش مهمي داشت.
وي نماينده ي امام علي عليه السلام براي تحريك مردم كوفه و آوردن آنان به صحنه ي جنگ بود. آن حضرت توانست با سخنراني خود در مسجد كوفه، حدود ده هزار نفر را براي جنگ بر ضد عثمانيها بسيج كند.
وي قبل از آن هم در جريان ستيز ابوذر با عثمان با عثمان از ابوذر دفاع كرد و هنگام وداع با ابوذر در زمان تبعيد وي، به او گفت:
از ناحيه ي اينان براي تو مسايلي رخ داده كه ميبيني. صبر پيشه كن تا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را، در حالي كه از تو خشنود است ملاقات كني.
پيشواي دوم عليه السلام در جنگ صفين مردم را بر ضد سپاه شام برانگيخت و در بخشي از سخنانش فرمود:
در جنگ با دشمنتان معاويه و سپاهش متحد شويد و سستي نكنيد؛ زيرا سستي عصب قلب را قطع ميكند.
پيشواي دوم علیه السلام ضمن نامه يي كه در آغاز خلافت خود به معاويه نوشت، حقانيت اهل بيت و مظلوميت آنان را پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم يادآور شدند. همه اينها ثابت ميكند كه او يار و ياور پدر در تمامي مراحل بوده است.
موضع قاطع امام مجتبي عليه السلام در جنگ با معاويه - پس از آنكه به خلافت
رسيد - شاهد يگانگي موضع امام عليه السلام با موضع امام علي عليه السلام ميباشد. مخالفت امام عليه السلام با خاندان امويان به اندازه يي بود كه مروان، زمان دفن امام مجتبي عليه السلام اجازه ي دفن او در كنار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را نداد و گفت:
چگونه عثمان در خارج از بقيع دفن شود، اما حسن به علي عليه السلام در كنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دفن گردد.
همه اين امور نشانگر موضع محكم و قاطع امام مجتبي عليه السلام در ضديت با تفكر عثماني ست؛ اما همان گونه كه اشاره شد، به دليل مسأله ي صلح و براي مشروع نشان دادن حكومت معاويه، به تحريف موضع امام عليه السلام پرداختند.