هجران روی تو
عمرم تمام گشت ز هجران روی تو
ترسم شها به خاک برم آرزوی تو
با آنکه روی ماه تو از ديده شد نهان
عشاق را هميشه بود ديده سوی تو
خورشيد چهرهات چو نهان شد ز چشم خلق
شد روزشان سياه از اين غم چو موی تو
دامن پر از ستاره کنم شب ز اشک چشم
چون بنگرم به ماه و کنم ياد روی تو
گردش به باغ بهر تماشای گل بود
گلهای باغ را نبود رنگ و بوی تو
همچون مسيح جان به تن مردگان دمد
گر بگذرد نسيم سحرگه ز کوی تو
تا کی ز هجر روی تو سوزيم همچو شمع
شبها به ياد روی تو و گفتوگوی تو
رحمی به حال «شاهد» از پا فتاده کن
تا کی بههر ديار کند جستوجوی تو
شهيد حسين شاهد