نقش خانواده در فرهنگپذیری اقتصادی افراد جامعه
خانواده، اعم از شهری، روستایی و عشایری، در فرهنگپذیر کردن کودک و همنوایی وی با هنجارهای اجتماعی اهمیت ویژهای دارد. جنبههای نهان شخصیت انسان ناشی از آموزش و پرورش دوران کودکی است و به دلیل آنکه سالهای نخست زندگی انسان در محیط خانواده میگذرد و در این دوران پایه شخصیت او گذاشته میشود، میتوان به اهمیت خانواده و اثر آن در پرورش فرد و قوای روحی و اخلاقی او پی برد.همنوایی و سازگاری با هنجارهای جامعه و موازین اخلاقی، دو جنبه دارد: یکی ساده، سطحی، صوری و ظاهری است، و دیگری، ژرف، پیچیده و درونی است. نوع اول را جامعهپذیری و نوع دوم را فرهنگپذیری مینامند. بدون شک، نهاد خانواده هم در فرهنگپذیری افراد نقش بسزایی دارد و هم در جامعهپذیری. در اینجا، بیشتر مفهوم فرهنگپذیری مورد نظر است؛ زیرا خانواده که اولین نهاد آموزشی و تربیتی به شمار میآید، روی کودکان، اثری ژرف، پیچیده و درونی میگذارد که این امر با فرهنگپذیری بیشتر تناسب دارد. از این رو، سعی شده است تا بیشتر به مفهوم فرهنگپذیری در خانواده بپردازیم.
فرهنگپذیری جریانی است که فرد تمام زمینههای فرهنگی را میشناسد و آن را باور دارد و خود را با آن سازگار میسازد.فرهنگپذیری یا پذیرش خاصههای فرهنگی، به دو شکل صورت میگیرد:
الف) فرهنگپذیری یکسویی
کودکی که زاده میشود، با فرهنگ آشنا نیست، اما در دل خانواده و جامعه زاده، و پدیدههای فرهنگی، ارزشهای اجتماعی، هنجارهای اجتماعی، آرمانها و آداب و رسوم، همگی برای اولین بار از خانواده به کودک منتقل میشود. کودک به تدریج عناصر فرهنگی را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم میآموزد و چون از خود چیزی ندارد تا به جامعه بدهد، در این مورد فرهنگپذیری را یکسویی مینامند. کودک در برابر پذیرش هنجارهای جدید منفعل است؛ یعنی جریان ارزشها و هنجارها یکطرفه است و تنها از جانب خانواده و جامعه به سوی کودک است و او مقاومتی در برابر پدیدارهای فرهنگی از خود بروز نمیدهد و نمیتواند در جامعه اثر متقابلی داشته باشد.فرهنگی شدن کودک از طریق خانواده به دو صورت است: ناآگاهانه و آگاهانه.
انتقال ناآگاهانه هنجارها به کودک از طریق سرمشق قرار دادن و اقتباس رفتار و کردار و گفتار والدین صورت میگیرد. به این ترتیب، بدون آنکه والدین متوجه باشند، به تدریج کودک با الگوهای رفتاری و کرداریِ اطرافیان آشنا میشود. این مرحلهای حساس است که شخصیت طفل، ناخودآگاه و به تدریج شکل میگیرد.
از طرف دیگر، انتقال آگاهانه هنجارها به کودک بدین معناست که والدین با آموزش مستقیم و امر و نهی و تشویق یا ممانعت، وی را با هنجارها و موازین زندگی اجتماعی آشنا میسازند و به گونهای که خود ترجیح میدهند و با توجه به برداشتی که از هنجارهای اجتماعی دارند، میکوشند او را اجتماعی و فرهنگی بار آورند. آشنایی و همنوایی عمیق کودک با هنجارهای اجتماعی، در دو صورت یاد شده، از آن رو اهمیت فراوانی دارد که این جریان، جریانی یک سویه است. بنابراین، ذهن کودک برای هر آنچه میبیند و حس میکند، آماده پذیرش است.
ب) فرهنگپذیری دوسویی
وقتی شخصیت فرد قوام گرفته باشد، خاصههای فرهنگی خانواده و جامعه را در خود جمع دارد و بر اساس همین خاصهها شخصیت او استوار است. از این رو، فرهنگپذیری در مورد این افراد بالغ، امری پیچیده است و دو سو یا دو جهت دارد. به این ترتیب، اگر فرد بالغی از جامعه خود به جامعه دیگری وارد شود، فرهنگ جامعه میزبان، که با فرهنگ او بیگانه است، نمیتواند به سادگی در او نفوذ کند و او را زیر سلطه خود درآورد.پیشتر گفتیم، خانواده در فرهنگپذیر کردن فرزندان اثر بسزایی دارد و آن را به آگاهانه و ناآگاهانه تقسیم کردیم. هنگامی که پدر و مادر ملیگرا به همراه فرزندان برای خرید به بازار میروند و در حضور فرزندان کالای ایرانی را برمیگزیند، این عمل والدین به صورت ناآگاهانه بر شکل گرفتن هنجارها و الگوهای ذهنی کودک اثرگذار است و چون این اثرپذیری یکسویه است، مسلّماً اثری ژرف بر کودک خواهد گذاشت. به این ترتیب، پدر و مادر با عمل صحیح اقتصادی که انجام میدهند، ناخواسته برای کودک الگو میشوند و کودک در آینده بر اساس همین الگوها، رفتارهای اقتصادی خودش را بروز خواهد داد. از طرف دیگر، والدین میتوانند به صورت آگاهانه این خودباوری ملی در انتخاب کالای ایرانی را به فرزندانشان آموزش دهند. بنابراین، خانواده میتواند یکی از نهادهای مهم فرهنگپذیری اقتصادی در جوامع به شمار آید.
رسانه و نقش خانواده در تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی - حسین رئیسی