ناخدا
یا صاحب الزمان که پناهی مرا بیا
دستم بگیر تا نفتادم ز پا بیا
خون شد دلم ز طعنه بیگانگان و نیست
اکنون مرا به غیر تو کس آشنا بیا
عمرم گذشت و دولت و صلت نشد نصیب
تا سر بگیرم عمر خود از ابتدا بیا
تا راهیان کربلا بار بسته اند
ای ره گشای قافله کربلا بیا
تا کی به چنگ مرحب دوران حریم قدس
ای جانشین حیدر خیبر گشا بیا
فلک نجات ماست حسین و تو ناخدا
ای ناخدای کشتی خون خدا بیا
طوفان فتنه موج فکن شد در این محیط
بهر نجات شیعه ز گردابها بیا
ما را میان این همه دشمن ز شرق و غرب
اکنون که نیست جز به خدا اتکا بیا
اکنون که بهر شیعه به کیش ستمگران
جرم و خطاست مهر و ولای شما بیا
تا انتقام خون شهیدان بی گناه
گیری ز خصم بهر تسلای ما بیا
ای حجت زمان به زمان تو کی رواست
ریزد به خاک این همه خون ناروا بیا
از پیروان مکتب خونین کربلا
بنگر به وضع زمان اینهمه شور و نوا بیا
ای روی حق نمای تو روح (امید) جان
بنمای روی که جان کنمت رونما بیا
موحدیان (امید)