مفهوم عقل
عقل در لغت به معنای خِرَد، دانش و دریافت است و یا دریافت صفات اشیاء ازحسن و قبح وکمال و نقصان و خیر و شر با علم به مطلق اموربه سبب قولی که ممیّز قبیح ازحَسن است و…
در لغت نامه دهخدا حدود 30 نوع عقل ذکر شده است از جمله عقل اول (اعلی)، عقل الهی، عقل انسانی، عقل هیولانی، بالقوه، مستفاد (مضاعف) عقل بالملکه، عقل متأثر و…
در میان انواع عقل به تعریف دو موردکه در رابطه با بحث مورد نظر ماست می پردازیم. درکتب لغت عقل نظری را این گونه تعریف می کنند:
«عقل نظری؛ قوّه ی عالمه است در انسان و آن یکی از دو قوه ی اوست در برابر عقل عملی. و کسانی که نفس را جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء می دانند عقل نظری را به سه مرحله ی عقل هیولانی، و عقل بالملکه و عقل بالفعل تقسیم کرده اند. و مرحله ی دیگری نیز به آن افزوده اند که عقل بالمستفاد است و آن مرحله ای است که از مرحله ی هیولانی و بلکه بالفعل گذشته به مرحله ای رسیده باشد که برای حصول و حضور معلومات و استحضار امور نیازی به توجه و التفات نداشته باشد بلکه تمام نظریّات بالفعل نزد او حاصل باشد.»
بنابراین عقل نظری عبارت است از قوّه ی ادراک و فهم و تدبر انسانی در امور مختلف. و عقل عملی ازنظر علماء لغت عبارت است از:
«قؤه ی محرّکه ی عمل است در انسان و حیوان. در مقابل عقل نظری عقل عملی دارای مراتبی است که عبارت از تجلیه و تخلیه و فناء فی الله باشد.»
در فرهنگ فارسی «معین» عقل انسانی قوه ای از قوای نفسانی تعریف شده است که فعل انسان و تفکّر و تدبّر و نطق و تمییز و ایجاد صنایع را در بر می گیرد.